پاسدار بازنشسته، آزادۀ سرافراز جنگ تحمیلی با ده سال اسارت، جانباز ۵۰ درصد سرهنگ منوچهر آبسالان از نویسندگان فعال حوزه ایثار و شهادت مقاله‌ای در مورد «تبعات منفی مذاکره با آمریکا» در اختیار نوید شاهد گذاشته است که در ادامه جهت مطالعه علاقمندان منتشر می‌شود.

تبعات منفی مذاکره با آمریکا

به گزارش نوید شاهد ایلام، مذاکره با آمریکا یکی از چالش بر انگیز‌ترین و پرتکرارترین موضوعی است که در سیاست خارجی کشورمان پس از پیروزی انقلاب اسلامی هر از چندگاهی مانند این ایام داغ می‌شود. مهم‌ترین ادعای طرفداران پروژه مذاکره با آمریکا، حل مشکلات کشور منجمله مشکلات اقتصادی، سیاسی و حتی ایجاد رابطه استراتژیک با ایالات متحده است؛ البته اگر از حضرات مروج مذاکره پرسیده شود که آیا تضمین می‌کنید که این مذاکره ثمر بخش باشد با قاطعیت تمام می‌فرمایند خیرعجبا پس چرا اصرار می‌کنید! درمقابل مهم‌ترین دلایل مخالفان مذاکره با آمریکا این است که نه‌تن‌ها مذاکره با آمریکا مشکلات کشور را ازجمله مشکلات سیاسی، اقتصادی و امنیت را مرتفع نمی‌کند، بلکه بر مشکلات خواهد افزود و موجب ضرر و زیان غیر قابل جبرانی خواهد شد؛ بنابراین اختلاف بین طرفداران و مخالفان مذاکره، اختلافی است اساسی که در این سطور به برخی از دلایل مغایرت منافع ملی با انجام مذاکره با آمریکا به‌ویژه در شرایط کنونی را به اجمال مرور می‌کنم.


چرا نباید با آمریکا مذاکره کنیم؟

اگر هدف از مذاکره بین کشورها، رسیدن به یک توافق مشترک و تامین منافع طرفین و پایبندی هر دو کشور به اجرای تعهدات است حتمی جمهوری اسلامی ایران مطلقا" مخالف آن نیست بالاخص این که اگر مذاکرات در مورد موضوعاتی همچون تجارت، سیاست، امنیت و... باشدتبادل نظر درحوز‌های مختلف منافع مشترک را تامین کند؛ بدیهی است که حصول به چنین توافقی که منافع طرفین را تامین کند پسندیده است و جمهوری اسلامی نیز مخالفتی با آن ندارد درحالی پیشنهاد مذاکره از طرف آمریکا با ایران مطلقا برای تامین منافع مشترک نیست بلکه صرفا برای تامین منافع خود آمریکاست که ما در طول چهل و شش سال انقلاب اسلامی آن را بکرات تجربه کردهایم؛ اگرچه به خوبی آموخته ایم که رویاروی با آمریکا برای ایران مشکلاتی ایجاد می‌کند؛ اما این را هم می‌دانیم ایستادگی عزتمندانه، به‌ویژه در این شرایط به مراتب ثمر بخش‌تر از کرنش ذلیلانه است که در واقع به مصداق اتم خسارت محض است. جالب اینکه حضرت علی (ع) فرار از جنگ را ننگ دنیوی و آتش اخروی می‌داند؛ آن امام بزرگوارکه خود سنبل عملی تمام مجاهدان عالم در میدان نبرد بوده؛ درخطبه ۶۵ نهج البلاغه دریک سخنرانی طوفانی و بلیغ می‌فرمایند. «وَ اسْتَحْیُوا مِنَ الْفَرِّ فَإِنَّهُ عَارٌ فِی الْأَعْقَابِ وَ نَارٌ یَوْمَ الْحِسَابِ» ازگریختن در جنگ حیا کنید چون: (اولا) ننگ و آبرو ریزی است و باعث میشود نسل‌های آینده ازشما بعنوان انسان‌های ترسو یاد کنند. (ثانیا) آتش جهنم است که باعث ذلت و خواری انسان می‌شود.


در شرایطی که آمریکا خود را برتر و ایران را ضعیف می‌پندارد و این مصادف شده است با آغاز ریاست‌جمهوری فرد دیوانه و دلال مسلکی مانند ترامپ! حتما نشان دادن اشتیاق ناشیانه به مذاکره در چنین شرایطی باعث حریص‌تر شدن آمریکا مبنی بر باج گیری و باج خواهی بیشتر از ایران می‌شوند؟ آیا با چنین احساسی که آمریکا امروز نسبت به‌خود و ما دارد و ولعی که برخی برای مذاکره ابراز می‌کنند، آمریکا حاضر است امتیازی ارزشمند و مؤثر در حل مشکلات فی ما بین به ایران بدهد؟ زهی خیال باطل! با ضرس قاطع و با صدای بلند باید فریاد زد که مذاکره با آمریکا مطلقا تأمین‌کننده منافع ملی ما نیست؛ بلکه بقول امام خامنهای عاقلانه؛ هوشمندانه و شرافت مندانه هم نیست و آمریکا شر مطلق است متأسّفانه افرادی هستند که با بزک کردن رابطه‌ی به ظاهر حسنه ایالات‌متحده با حکومت دست نشانده پهلوی آن را یک امتیاز برای دانش سیاسی حکومت پهلوی می‌دانند و یا عدّه‌یی همصدا با دشمنان انقلاب، جمهوری‌اسلامی را باعث وبانی مشکلات فی مابین دو کشور معرّفی می‌کنند. غافل از آنکه دشمنی مستمرّ دولتمردان آمریکا با انقلاب‌اسلامی نمی‌تواند یک تنش موقّت و معمولی بین دو دولت دانست. بلکه بحران سیاسی بین ایران و آمریکا حاکی از یک چالش راهبردی عمیق و فراتر از یک اصطکاک طبیعی بین دو دولت است که بتوان آن را با چند دور مذاکرات و یا با دادن امتیاز حل کرد.

در واقع این نزاع یک تنش عادی بین دو کشور نیست که راه‌حل سیاسی داشته باشد و با چند دور مذاکره دو جانبه و حتّی چند جانبه با وساطت چند کشور مرتفع شود، بلکه نبرد بقا و نابودی است. به همین دلایل واژه تغییر رژیم یا همان «regime change» در ادبیات سیاسی دوَل مختلف آمریکا مکررا به صراحت تکرار میشود همچنین حضور مستقیم و بی‌پرده نزدیکان و مشاوران دولت‌های مختلف آمریکا در کنار مخالفین انقلاب‌اسلامی در همایش‌ها و کنفرانس‌های مختلف و هزینه‌های سرسام آور برای مبارزه با انقلاب حاکی از ضدّیت عمیق نظام سلطه با رهبری آمریکا با نظام جمهوری‌اسلامی ایران است.

مفروضات تمام کسانی که تعامل با آمریکا را شاه‌کلید حلّ تمامی مشکلات می‌دانند این است که این تعامل نه تنها منجر به پیشرفت‌های اقتصادی، سیاسی و فر هنگی خواهد شد، بلکه رافع تمام تهدیدات دشمن نیز می‌شود، امّا غافل از آنکه عمل به چنین توصیه‌هایی به هیچ وجه منجر به تفاهم بین دو کشور نخواهد شد و رافع هیچ تهدیدی نیز نخواهد بود و توصیه به مذاکره با آمریکا مطلقا عاقلانه نیست. مگر اینکه به قول امام حضرت امام خمینی (ره): آمریکا آدم شود و از ظلم دست بردارد. [ صحیفه‌ی نور، ج ۱۹، ص ۱۹۵.] امام خمینی حتّی رابطه‌ی با آمریکا را رابطه گرگ و میشی می‌دانستند. با این که امام از عبارات و جملات ساده‌یی همچون گرگ و میشی برای معرّفی خوی وحشیگری دولت آمریکا استفاده کردند؛ اما با تدقیق در مضامین همین جملات ظاهرا ساده حضرت امام می شود مفاهیم عمیقی از آن‌ها استخراج کرد. مثال رابطه گرگ و میشی به این مفهوم است که ذات گرگ درندگی‌ست و تا ابد هم ادامه دارد، مگر اینکه گیاهخوار شود و از درندگی دست بردارد! اینکه گرگ گیاه خوار شود قطعا انتظاری نا معقول و غیر علمی است؛ از این رو انتظار رفتار عادلانه و منصفانه از دولت مردان جنایت کار آمریکا نیز انتظاری غیر عقلایی است.

به عنوان مثال، آمریکا امروز از لحاظ تکنولوژی، صنایع ارتباطاتی و صنایع نظامی پیشرفت خیره‌کننده‌یی دارد، پس چرا کشور‌های عربی که سال‌هاست رابطه سیاسی ظاهرا حسنه‌ای با آمریکا دارند و میزبان نظامیان این کشور نیز هستند پیشرفت نکرده‌اند؟! جواب ساده است:، چون آمریکا برای حفظ مستعمراتش را محتاج به خود نگهدارد؛ زیرا اگر کشوری متّکی به توان تولیدات داخلی و نیروی کار خود باشد چه نیازی به تکدّی‌گری از آمریکا دارد؟ بنابراین توهّم داشتن ارتباطی با آمریکا که منجر به پیشرفت کشور شود اساساً معقول نیست، زیرا رابطه استعماری و استثماری هیچ‌گاه پیشرفتی را به ارمغان نیاورده و نخواهد آورد.


برای درک بهتر از علّت یا علل اصلی خصومت آمریکا با انقلاب‌اسلامی لازم است به نقطه نظرات سایر تحلیلگران سیاسی غربی درباره خطر انقلاب به عنوان یک مانع در مقابل زیاده‌خواهی‌های دوَل غربی مراجعه کرد تا بتوان تحلیل منصفانه‌ای از چگونگی و چرایی عناد دولت آمریکا با جمهوری‌اسلامی را درک کرد. سئوال این که چرا آمریکا و غرب به شدّت بر طبل توخالی شعار‌های دموکراسی، آزادی و حقوق بشر می‌کوبند پس چرا با غیر دموکراتیک‌ترین دولت‌ها رابطه دارند؟! و حامی رژیم جعلی صهیونیستی نیز هستند که حتی ابتدایی‌ترین معیار و موازین حقوق بشر را هم رعایت نمی‌کند؟ و برعکس با جمهوری‌اسلامی ایران که ماهیتی آزاد و مردم‌سالار دارد و تمامی قواعد دموکراسی را به‌خوبی رعایت می‌کند مخالف هستند؟


در جواب باید گفت که ریشه تمام خصومت‌های آمریکا با جمهوری‌اسلامی ناشی از اختلافات دو حکومت در عرف سیاست‌های معمول جهانی نیست که با مذاکره مرتفع شود، بلکه تضاد و تقابل دو دیدگاه به مراتب ژرف‌تر از آن است که با مذاکره رفع شود؛ چون درحقیقت منظور آمریکا از مذاکره و یا احیاناً مصالحه این است که جمهوری‌اسلامی مانند دوران قبل از انقلاب فرمان‌بردار ایالات‌متحده باشد که بدون تردید ملت سرفراز ایران مطلقا دوباره زیر بار سلطه آمریکا نخواهند رفت و تن به مذاکره ذلیلانه هم نخواهند داد. شاید باز هم این سؤال مطرح شود که چرا ایران حاضر به مذاکره و سازش با آمریکا نیست؟ (اولا) لازم است بدانیم که منظور از مذاکر با آمریکا چیست؟ اگر هدف از مذاکره با آمریکا، داشتن یک رابطه دیپلماتیک براساس عرف بین‌المللی‌ست؛ قطعاً ایران نه تنها از چنین رابطه ی که منجر به بهبود شرایط اقتصادی و ایجاد امنیت پایدار شود استقبال می‌کند؛ بلکه تلاش می‌کند رابطه عزّتمندانه ای با سایر کشور‌های جهان نیز داشته باشد؛ البته بجز رژیم جعلی صهیونیستی؛ امّا حقیقت آن است که آمریکا به هیچ وجه به‌دنبال چنین رابطه‌یی که مبتنی بر منافع مشترک و احترام متقابل باشد نیستند. لازم است مروجین پروژه مذاکره با آمریکا یک مطالعه عمیقی در باره خیانت و بدعهدی آمریکا با مصدق، معمر قذافی، خاتمی در دولت اصلاحات و دولت روحانی در مسئله برجام داشته باشند.
در مسئله برجام آمریکا یک معاهده رسمی را با پشتوانه قطعنامه سازمان ملل‌متحد به سادگی نقض کرد و بدون هیچ هزینه‌یی از آن خارج شد؛ حال با کدام استدلال منطقی و تاریخی می‌شود به آمریکا خوشبین بود و به او اعتماد کرد؟! تجربه پیامد‌های دوگانه تسلیم یا مقاومت تاکنون دو راه را پیش روی کشور‌ها در مواجهه با دوَل سلطه‌گر ترسیم کرده که انتخاب هریک از آن‌ها آثار و پیامد‌هایی را به دنبال داشته است. بی‌شک سازش با آمریکا نه تنها منجر به بهبودی امنیت و تحولات مثبت اقتصادی نمی‌شود؛ بلکه خسارت محض و غیر قابل جبران است.

فرضیه دیگری که مروجین پروژه مذاکره، سازش و رابطه با آمریکا مطرح می کنند این است که ما می‌توانیم یک رابطه هم‌تراز با این کشور داشته باشیم. در حالی که تعمّق در اسناد تاریخی روابط ایران و آمریکا این ادعا را ثابت نمی‌کند؛ بنابراین عدم اعتماد به دولت مردان آمریکا نتیجه طبیعی واکنش ایران به مواضع خصمانه این دولت مستکبر است. البته اگر تحوّلات مثبتی در رفتار سیاسی ایالات متحده نسبت به جمهوری‌اسلامی ایجاد شود به‌طوری‌که به اصول سه‌گانه «عزّت، حکمت و مصلحت» که اصول محوری و ثابت سیاست خارجی جمهوری‌اسلامی هستند آسیب وارد نشود قطعاً جمهوری‌اسلامی با داشتن رابطه‌یی سالم براساس موازین پذیرفته شده بین‌المللی، مخالفتی نخواهد کرد.

مع الاسف این ایام در آستانه ورود ترامپ به کاخ سفید برخی از سخن‌ها و قلم‌ها اینگونه القا می‌کنند که تنها راه رفع مشکلات اقتصادی فقط مذاکر مستقیم با آمریکا است که (اولا) این ادعا حتما پوچ و توخالی است (ثانیا) شاه کلید حل مشکلات کشور داخلی است و هیچ ربطی به مذاکره ندارد. تجربه تاریخی چند مرحله مذاکره مستقیم با ایالات متحده حاکی از آن است که در تمام آنها، آمریکا با دغل کاری، بد عهدی دبه درآورده و حقوق ایران را ضایع کرده است. برای نمونه در زمان ریگان، مذاکراتی غیررسمی بین آمریکا و ایران در اروپا برای آزادی گروگان‌های آمریکای در لبنان انجام و نهایتاً  «رابرت مک فارلین» مشاور سابق امنیت ملی کاخ سفید برای وساطت با ایران مذاکره کرد و ایران نیز توانست از نفوذ خود در لبنان برای آزادی گروگان‌ها استفاده کند و آن‌ها را آزاد کند بعد آمریکا برای خدشه دار کردن حیثیت انقلابی ایران تعدادی موشک هاگ اسراییلی آوردند که ایران آن‌ها را تحویل نگرفت.

از دیگر موارد عهد شکنی آمریکا؛ مسئله همکاری دولت اصلاحات برای تبادل اطلاعات علیه طالبان بود که در نتیجه همکاری امنیتی و نظامی ایران و آمریکا بود که منجربه شکست طالبان شد؛ اما ایالات متحده نه تنها به تعهداتش عمل نکرد و از مذاکره با ایران خارج شده؛ بلکه ایران را بعنوان محور شرارت"محکوم کرد تجربه تاریخی مذاکره با آمریکا در تمام موارد نشان می‌دهد هرگاه این کشور برای تامین منافع و مصالح خود نیاز به مذاکره با ایران داشته وارد مذاکره شده؛ اما؛ پس از رفع نیاز خود به دشمنی علیه ایران ادامه داد. در مقطع فعلی هم بدلیل حمایت و شراکت آمریکا در نسل کشی رژیم صهیونیستی علیه مردم مظلوم فلسطین حیثیت خود را از دست داده و برای کسب وجاهت قلابی به مذاکره با ایران نیاز دارد؛ البته مذاکره‌ای که نه تنها رافع هیج مشکلات نخواهد شد بلکه هدف شیطان بزرگ تخریب چهره انقلاب اسلامی در بین ملل مسلمان و محور مقاوت است و از طرفی نیز می‌خواهد با مذاکره با ایران در روند مثبت روابط ایران با روسیه و چین اصطحکاکی ایجاد کند که البته این بحث مفصلی می‌طلبد. نتیجه اینکه مذاکره با دولت ترامپ، نه تنها منافع ایران را تامین نمی‌کند؛ بلکه در بین ملت‌ها و دولت نسبت به استحکام وثبات رفتار ایران بدبیبی عمیق و غیر قابل ترمیم ایجاد می‌شود. ما آموخته‌ایم که ذات نظام سلطه، دشمن اسلام و جمهوری‌اسلامی‌ست، درحقیقت جوهره و طبیعت نظام سلطه اقتضا می‌کند که با نظام‌های عدالت‌محوری همچون جمهوری‌اسلامی ایران دشمن باشد.

حال با کدام منطق و استدلال رابطه با آمریکا مفید است؟ آیا نباید از این همه تجربیات تاریخی و مسیر‌های به اشتباه طی‌شده پند آموخت؟ شاید بعضی جریان‌های سیاسی مدافع برقراری رابطه با آمریکا، برای شکستن این بن‌بست دست به اقدامات صرفاً نمایشی که هیچ حاصلی نداشته و ندارد بزنند. امّا باید بدانند که این اقدامات به هیچ وجه منجر به کاهش سطح نزاع ایران و آمریکا نخواهد شد.

در واقع نزاع دو کشور یک نزاع ایدئولوژیک است و مطلقا با مذاکره سیاسی قابل ترمیم نیست و این جدال زمانی فروکش میکند که یک موازنه قدرت معقولی ایجاد شود؛ بطوریکه شرایط قدرت دفاعی کشور بر اساس فرمان پروردگار مستحکم شود؛ یعنی ایجاد قدرت بازدارندگی و اثرگذار بر اساس آیه ۶۰ سوره مبارکه انفال: «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ» هر نیرو و قدرتی دارید، برای ترساندن و مقابله با دشمنان آماده سازید! خداوند در ادامه همین آیه می‌فرماید: «تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُم» یعنی با تولید قدرت و تهدید منافع آمریکا و هر قدرت زورگویی دیگر توان بازدارندگی ایجاد کنید. در غیر این‌صورت دیپلماسی ملّتمسانه باعث حریص شدن بیشتر این دشمنان جنایت کار می‌شود و زمانی متوجه خطای استراتژیک خود می‌شویم که راه بازگشتی وجود ندارد.


در ورای تمامی مسائلی که مطرح شد یکی از اساسی‌ترین مبانی انقلاب و نظام اسلامی که هر نظام مستقلی نیز آن را تأیید می‌کند «ظلم‌نکردن و زیر بار ظلم نرفتن است» با پذیرش این حقیقت نمی‌توان با نظام مستکبر آمریکا که مبنایش برخورد استکباری و ظالمانه با مظلومین است تعامل داشت، زیرا خلاف امر الهی است؛ بنابراین بفرض مهال اگر این خواسته آمریکا را هم پذیرفتیم باید با همین توجیه گام‌های دیگر در تامین خواسته‌های نا مشروع ایالات متحده را بپذیریم که این اقدام خلاف نص صریح کلام خداست ««وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا» و خداوند هرگز اجازه سلطه‌ى کفّار بر مسلمانان را نداده است.

دوم، ملاک تجربه در هر کار به‌ویژه کار‌های خطیر، معیار معقولی است که عُقلا به‌هیچ وجه در تصمیمات خطیر از آن صرف‌نظر نمی‌کنند؛ صد البته تجربیات قبل و بعد از انقلاب اسلامی و حتی تجارب ملل دیگر حاکی از آن است که نباید به دولت مردان آمریکا اعتماد کرد؛ زیرا هیچ تجربه مثبت و امیدبخشی قابل اتکا وجود ندارد که به آن استناد کرد. یعنی از زمان خیانت علیه دولت مصدق؛ مذاکره برای آزادی گروگان‌های لانه جاسوسی آمریکا گرفته تا مذاکرات برجام. نتیجه تمام این مذاکرات، تقویت بی‌اعتمادی به آمریکا را اثبات می‌کند؛ زیرا دولت آمریکا تامین منافع خود را در عقب ماندگی سایرکشور‌ها می‌داند؛ در نتیجه امکان ندارد اجازه صنعتی شدن به مستعمراتش بدهد. با این تفاسیر قطعا هیچ خردمندی به مذاکره با آمریکا توصیه نمی‌کند.

لیل دیگری که باعث تـقـابـل و ضدّیت ایالات‌متحده با جمهوری‌اسلامی ایران است مسئله اسـتـقـلال‌طلبی ملت ایران از نـظـام سـلطـه بـه رهـبـرى آمریکا است و این استقلال‌طلبی مردم ایران از نظر دولتمردان آمریکا که خود را سلطان بلامنازع دنیا می‌دانند شکستی تحقیر‌آمیز و خفّت بار است.

جناب گری سیک از اعضای شورای امنیت ملی آمریکا، استاد دانشگاه کلمبیا و محقق مسائل خاورمیانه بویژه ایران در اثر خود به‌عنوان «همه چیز فرو می‌ریزد» انقلاب‌اسلامی ایران را یک شکست تحقیرآمیز برای استراتژی جهانی آمریکا می‌داند؛ زیرا ایران تا قبل از انقلاب اسلامی تابع محض ایالات متحده بوده؛ اما اکنون به یک قدرت رقیب و دشمن ضد هژمونی آمریکا در منطقه تبدیل شده که به هیچ وجه برای دولت آمریکا خوشایند و قابل تحمّل نیست و نخواهد بود. بدیهی است که استقلال‌طلبی ایران موازنه قدرت منطقه‌ای میان ابرقدرت‌های دنیا را دگرگون کرد و این اقدام برای آمریکا غیرقابل تحمل است؛ از این رو نباید دشمنی آمریکا با انقلاب‌اسلامی را با تحلیل و تفسیر سطحی بعضی از سیاسیون ساده اندیش پذیرفت.

مع‌الأسف برخی افراد ادّعا می‌کنند که در صورت کوتاه آمدن جمهوری‌اسلامی و چشم‌پوشی از بخشی از حقوق خویش، این دشمنی پایان می‌یابد و حتی هر از چندگاهی از مذاکره و رابطه با آمریکا به عنوان سردمدار نظام استکباری دم می‌زنند و یا با ساده‌اندیشی چنین تحلیل می‌کنند که با اندک تغییری در لحن سیاسیون زمینه ایجاد یک رابطه دیپلماتیک عزّتمندانه فراهم می‌شود. غافل از اینکه دشمنی استکبار جهانی با انقلاب‌ اسلامی، بسیار عمیق‌تر، ریشه‌دارتر و فراتر از آن است که با ساده‌انگاری و ساده‌اندیشی تحلیل و تفسیر شود و احیانا کسانی نیز هستند که مذاکره با آمریکا را کلید حل مشکلات سیاسی، امنیتی، اقتصادی و صنعتی شدن ایران می‌دانند؛ زهی خیال باطل.

در حقیقت هدف قطعی آمریکا از مذاکره با ایران تخریب و انهدام پایه‌های پیشرفت صنعتی و قدرت نظامی کشور از جمله هسته‌ای، موشکی نانو و حتی هوش مصنوعی است.

ضمن آنکه ما مطلقأ حق نداریم با استناد به تفاسیر افراد ساده اندیش نسل‌های آینده را خلع سلاح و غارت کنیم و نود میلیون جمعیت فعلی کشور را در معرض خطر تهاجم وحشیانه قرار دهیم. بدون شک هدف آمریکا از مذاکره فرسایش قدرت کشور بعد حمله به ایران است؛ «وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُمْ مَیْلَةً وَاحِدَةً» کافران درکمینند که شما از اسلحه و اسباب خود غفلت کنید تا ناگهان به شما حمله ور شوند. (آیه ۱۰۲ سوره نساء) پس ایجاد بازدارندگی معقول و متناسب با تهدیدات دنیای استکبار ضرورتی قطعی است.


نویسنده منوچهر آبسالان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده