نمیگذاریم خون شهید در سینهی تاریخ بخشکد...
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، هجدهم اردیبهشت 1366 شاهد شهادت عاشقی دلباخته و شهیدی عاشورایی از قافله حسینیان تاریخ است. سردار رشید اسلام شهید «کاظم سواری» از فرماندهان «تیپ 62 خیبر» سپاه در چنین روزی به حق واصل شد و مزد مجاهدت فی سبیل الله را از حضرت دوست گرفت و کربلایی شد. او رزمنده ای از دیار دشت آزادگان بود و از اولین صحنه های مقاومت قهرمانانه و مظلومانهی جبهه سوسنگرد و هویزه و اهواز و آبادان، حضور داشت و با هفت سال حضور پیوسته در عرصه های آتش و خون، امتداد مجسمی از تاریخ حماسه بود.
دلسوز، دستگیر و دردآشنای همه
سال 1341 در شهر سوسنگرد، در منطقه «دشت آزادگان» استان خوزستان به دنيا آمد. کاظم در دامن پدر و مادری مؤمن و متعهِّد که افتخارشان پيروی از اسلام و مکتب اهل بیت (ع) بود، رشد کرد و به کمال رسید. پدر و مادر کاظم نهايت سعی خود را به کار گرفتند تا او را بر اساس آموزه های دینی و اصالت اعتقادی و اخلاقی تربیت کنند. این انگیزه و هدف مقدس به ثمر نشست و کاظم، از همان آغاز کودکی، روحیاتی معنوی و حالاتی عجیب داشت. از کودکی به جلسات آموزش قرآن ونماز میرفت تا اين آموزه های نورانی جهت و راهش را در سالهای بعد و در دوران بزرگسالی به او نشان دهد. کودکی و نوجوانی را در زادگاهش گذراند. ازنوجوانی صفات بارز کاظم پديدار شد؛ اوفوق العاده منضبط و مهربان، به شدت دوستدار وعلاقمند پدر و مادر و کمک کار و غمخوار خانواده و دلسوز و دردآشنا و دستگیر مردم و بویژه اهل ایمان و تقوا بود.
کاظم از کودکی، رنج ظلم وتبعيض و بی عدالتی حکومت ستمشاهی را با گوشت وپوست واستخوانش حس و لمس کرده بود. اوبا اعتراضات و اقدامات مختلف، از جمله تعمیق آگاهی و بصیرت اعتقادی و سیاسی خود و روشنگری و آگاهی بخشی دیگران، انزجار خود را از آن حکومت ضدمردمی ابراز مینمود. کاظم مثل همه دوستان وهمرزمانش از کودکی با مبارزه آشنا شد؛ آنها ظاهرا در سنين کودکی بودند اما کارهايی میکردند که خيلی از بزرگترها جرات فکر کردن به آنها را حتی به ذهنشان هم راه نمیدادند و تصورش را هم نداشتند. آنهابا دست خالی وبه تبعيت از رهبر بزرگ انقلاب، حضرت امام خمينی (ره) به جنگ با حکومتی رفتند که پایه اقتدار دروغین خود را بر ارعاب و اختناق بنا کرده بود وبا جانفشانی و مبارزه بی امان موفق شدند این حاکمیت ظالم وفاسد و وابسته به قدرتهای سلطه گر جهان را وادار به شکست و فروپاشی کنند.
با پيروزی انقلاب اسلامی، کاظم هم که در این راه بسیار فعالیت و مجاهدت کرده بود و خود را در معرض همه خطرها نهاده بود، مثل تمام مردم ايران، طعم شيرين زندگی در يک جامعه آزاد و اسلامی را چشيد.
با پيروزی انقلاب اسلامی، توطئه های دشمنان داخلی وخارجی مردم ايران هم از همه سد و در ابعاد مختلف آغاز شد. بمب گذاری، ترور، خرابکاری، آشوب و تجزیه طلبی به اسم خودمختاری و حقوق قومیت ها و خلق ها، و کشاندن پنج استان کشور به جنگ داخلی، از جمله توطئه های خائنانه و خسارت آفرین دشمنان بود، اما وقتی آنها با تمام اين تلاشها موفق به مهار انقلاب اسلامی نشدند، با هم متحد شدند واز مرزهای غربی و جنوب غربی ايران، حمله همهجانبه ای را با بهره از تمام امکانات عظیم تسلیحاتی و نیروهای انسانی خود آغاز کردند.
کاظم از قبل در مورد کشور وارتش عراق مطالعاتی داشت. او شاهد ادعاهای حاکمان عراق درحمايت ازخلق عرب وقوم عرب بود اما وقتی نظاميان بعثی، حمله خونين و ناجوانمردانه ای را به خاک ايران آغاز کردند، او ديد ارتشی که مدعی دفاع از خلق عرب است، آنچنان ظالمانه و بی رحمانه و در اوج قساوت و وحشیگری، قلب کودک، نوجوان، پير و جوان عرب را در خوزستان میدرد که نمونه آن را تنها میتوان درافسانهها سراغ گرفت.
کاظم شاهد بود که چگونه سوسنگرد، بستان؛ هويزه، خرمشهرو آبادان در زير آتش بی امان دشمن، ویران و غرق به خون شدند. قدرت ظاهری، اتحاد مستکبران عالم وقساوت دشمن هيچ ترس و هراسی در روحيه مصمم و مومن او ايجاد نکرد. کاظم با تمام توان به دفاع از اسلام و میهن خود و پيروی از خط سرخ ولايت حق پرداخت. در تحقق این هدف مقدس، به جبهه های جنوب رفت تا به دفاع از دستاوردهای انقلابی برخيزد که سالها تلاش ومجاهدت برای پيروزیاش انجام داده بود.
از رزمنده عادی تا فرماندهی گردان در «تیپ 62 خیبر سپاه»
در آغاز، به عنوان يک نيروي عادی رزمنده وارد جنگ شد اما چيزی نگذشت که رفته رفته، توان وشجاعت مثال زدنی او بر همگان آشکار شد. بعد از مدتی، بنا به درخواست فرماندهان نظامی، مسئوليتهايی را در جبهه به عهده گرفت و آخرین آن هم فرماندهی گردان آموزش تیپ 62 خیبر سپاه بود. جای جای جبهه های غرب تا جنوب کشور، حماسه های ماندگار اين دلیرمرد را به ياد دارند. کاظم به جنگ و حضور در جبهه و هدایت رزمندگان و آموزش نظامی آنها، به عنوان اولين ومهمترين اولويت زندگی اش نگاه میکرد. بيش از 7سال در جبهه ها حضور داشت و در مسئوليتهای زيادی نقش آفرینی داشت. تقوا و اخلاص و ایمان و حالات عارفانه او را همه رزمندگان تیپ و گردان به یاد دارند که در کمتر کسی اینچنین نمود و بروز داشت و الگویی از سلوک مومنانه مردان جهاد و شهادت را به ظهور می آورد.
نمی گذاریم خون شهید در سینهی تاریخ بخشکد...
و سرانجام در عملیات والفجر 8 به آرزویش رسید و در 18 اردیبهشت 1366 شاهد شهادت را در آغوش کشید و جان در پی جانانه روان ساخت و از سرباختگان قافله نور گردید. کاظم سواری به آرزوی خود رسید و به فیض لقای دوست نائل شد، آنچنانکه خون و روح و نفس شهید و یاد و ذکر شهادت را شفای هر درد می دانست و در وصیتنامه خویش گفته بود: «برای هر دردی از تربت شهيد درمان بگيريد... ما نمیگذاريم خون عزيزان شهيدمان در سينه تاريخ بخشکد...»
انتهای پیام/