آخرین اخبار:
کد خبر : ۵۹۳۲۳۷
۲۲:۱۳

۱۴۰۴/۰۳/۲۰

نوجوانی با چهره‌ جهاد، سینه‌ راز، و گامی به‌سوی شهادت در جزیره مجنون

شهید "مجید قدسی"، تنها پسر خانواده‌ای مؤمن، با ایمان و ادب پرورش یافت. دل به جبهه سپرد و با بسیج گردان امام حسین (ع) به میدان رفت. عاشق نماز و راز و نیاز بود، و سرانجام در جزیره مجنون، به آرزوی خود رسید و آسمانی شد. وصیت‌نامه‌اش، مملو از عشق به خدا و مردم و حماسه‌ جهاد است.


به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید مجید قدسی در بیست‌وهشتم فروردین‌ماه سال ۱۳۴۷ در شهر تهران و در خانواده‌ای مؤمن و دیندار دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را با موفقیت در زادگاهش گذراند و سپس به همراه خانواده به شهرستان محلات مهاجرت کرد. دوران راهنمایی را در این شهر سپری نمود و تا پایان این دوره به تحصیل ادامه داد.

نوجوانی با چهره‌ جهاد، سینه‌ راز، و گامی به‌سوی شهادت در جزیره مجنون

مجید تنها پسر خانواده بود و گوهری ناب در میان عزیزانش. نوجوانی مومن، آرام، باوقار و عاشق قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام. سیمای نورانی‌اش، دل هر بیننده‌ای را به یاد خدا و امام زمان (عج) می‌انداخت. ادب، دلسوزی، شجاعت، و بی‌قراری‌اش برای انجام وظیفه، در او موج می‌زد. در خانه فرزندی مطیع، در جامعه عنصری فعال، و در جبهه، رزمنده‌ای جان‌برکف بود.

به نماز اول وقت اهتمام داشت و شب‌ها را با اشک و نیایش و عشق به پروردگار می‌گذراند. از کودکی، روحی بزرگ در پیکری کوچک داشت؛ با خواهرانش مهربان بود، احترام به والدین را واجب می‌دانست و با مردم، خوش‌رفتار و مؤدب بود. نظم در کار، سخت‌کوشی، و خستگی‌ناپذیری، بخشی از شخصیت او بود. از او خاطراتی در دل‌ها مانده که کتاب‌ها از بازگفتنش قاصرند.

با آغاز جنگ تحمیلی، دل در گرو جهاد بست و به‌عنوان نیروی بسیجی گردان امام حسین (ع) از لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) راهی جبهه شد. او در عملیات‌ها حضور فعال داشت و با ایمان و شجاعت، در مسیر پیروزی اسلام گام برداشت. سرانجام در چهاردهم خردادماه سال ۱۳۶۵، در منطقه جزیره مجنون، بر اثر اصابت ترکش دشمن، به فیض شهادت نائل آمد.

پیکر پاکش پس از وداعی جان‌سوز، در گلزار شهدای محلات در کنار دیگر یاران آسمانی‌اش به خاک سپرده شد تا نامش تا همیشه، در ردیف مردان خدا ماندگار باشد.

 بخشی از وصیت‌نامه شهید مجید قدسی:

بسمه‌ تعالی
به نام خدا و در راه خدا و بر کیش پیامبر خدا. خدایا مرا بیامرز و بر من رحم کن، توبه‌ام را بپذیر، که تو توبه‌پذیر و مهربانی. با درود بر امام عزیز، رزمندگان اسلام، مجروحان و آزادگان.

پدر و مادر عزیزم! هر چه دارم از شماست. سخنم و عملم، انعکاس تربیت شماست. هیچ تذکری جز همان که شهیدان گفته‌اند ندارم: «در راه خدا باشید و برای خدا بمانید.»

خواهرانم! شما افتخار من هستید. از کوچک‌ترین‌تان که در چهار سالگی نماز می‌خواند و چادر به سر می‌کند، تا بزرگ‌ترها. همه شما راه زینب (س) را می‌روید، پس قدر پدر و مادر را بدانید.

مردم عزیز! شما شایسته‌ترین ملت هستید؛ هر خانه‌تان بوی شهید و رزمنده می‌دهد. افتخار می‌کنم در کنار شما بوده‌ام.

روزی بود که رزمندگان مسلح شدند، همه آماده بودند. یکی فریاد زد: فرمانده، آماده‌ایم!… من می‌پرسم: در کدام ارتش، سربازان چنین با اشتیاق فریاد می‌زنند؟ اینجا، برای اسلام جنگیده می‌شود، برای خدا شهید می‌شویم، و تنها اوست که پاداش می‌دهد...

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج)، خمینی را نگهدار

 

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه