نوید شاهد - محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: مش عباد برایم دست تکان داد و گفت: چه عجب! آقا راه گم کردی؟ اینجا آبادانه، امیدیه نیس. دستم را سایه بان چشمم کردم. چرا رفتی اون بالا؟ بیا پایین ببینمت سیاه سوخته. دست تکان داد و مجسمه ی شاه را نشانم داد. جذبه ی من از این بیشتره!