بابای عزیزم می خواهم بگویم که سخت ترین روزهای زندگی من آن روزهایی بود که تازه قدم در دبستان گذاشتم وباید درپای تخته سیاه، با دستان کوچک ولرزانم کلمه "بابا "را بخش می کردم و صدا می کشیدم یا می نوشتم، ومن قادر به این کارنبودم زیرا من در زندگی خود هرگز پدر را ندیده و کسی را بابا صدا نکرده بودم از اینرو برایم سخت ورنج آور بود.