اگر باشد قرار آخر بمـــيرم نمى خواهم كه در بستر بميرم خدايا كن شهادت را نصــــيبم كه همچون اكبر و اصغر بمـيرم
حسين جان داستانها و گفتارهاى پدرانمان هميشه ما را عاشق راهت مى كرد و هميشه آنها از بى وفايى كوفيان براى ما نقل مى كردند و گويائى ازدوران طفوليت ما عاشق كشته شدن درراهت را داشتيم و اما طولى نكشيد كه منادى ما را صدا زد و گفت اگر آن روز نبوديد حالا حسين جان روز امتحان فرا رسيد و عده اى دنيا كثيف را به آخرت جاويدان ترجيح دادند و خدا را شكر مى كنم كه اين صحنه را دردوران جوانى من و در اين زمان به ما و اى كاش درمأموريت براى على اصغر كشته مى شدم ...