«بر روی زمین نشست و من با عجله به سمش دویدم وقتی بالای سرش رسیدم دیدم که صندوقچه ایی از طلا در دست دارد. سریع در صندوقچه را بست و گفت:«این صندوقچه و محتويات آن باید بدون هيچگونه كم و كاستي به سپاه خرمشهر تحويل داده شود...»در ادامه متن خاطره این شهید والامقام را از زبان همرزمش در نوید شاهد بخوانید.