قسمت دوم خاطرات شهید «سید محمدعلی ترابی»
همرزم شهید «سید محمدعلی ترابی» نقل میکند: «با لحن مهربان و آرامش گفت: عباس آقا! برام چاووشی میکنی؟! گفتم: به روی چشم. بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا. آرام اشک میریخت و با خود زمزمه میکرد. صدای دلنشین یا حسینش دلم را لرزاند.»