خاطرات شهید سید محمدعلی ترابی

خاطرات شهید سید محمدعلی ترابی
قسمت دوم خاطرات شهید «سید محمدعلی ترابی»

صدای دلنشین یا حسینش دلم را لرزاند

هم‌رزم شهید «سید محمدعلی ترابی» نقل می‌کند: «با لحن مهربان و آرامش گفت: عباس آقا! برام چاووشی می‌کنی؟! گفتم: به روی چشم. بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا. آرام اشک می‌ریخت و با خود زمزمه می‌کرد. صدای دلنشین یا حسینش دلم را لرزاند.»
قسمت نخست خاطرات شهید «سید محمدعلی ترابی»

ملاقات با امام زمان (عج) در لحظات ناامیدی

مادر شهید «سید محمدعلی ترابی» نقل می‌کند: «گفت: دستی را در پشتم احساس کردم. صدایی دلنشین گفت: برو فرزندم! برو که از فرزندان و از سربازان، جا نمانید! من آن چهره نورانی، مواج و مهربان رو دیدم مادر! ایشان خودش پرونده من رو امضا کردند.»
طراحی و تولید: ایران سامانه