شهید «محمود کرمی» در قسمت سوم وصیتنامهاش نوشت: «سنگرم بر من حجله دامادی بود و گلولههای منور دشمن که آسمان را آذین بسته بود و زمین را مثل روز روشن کرده بود، گویا سنگر را چراغانی کرده است و تیرها، ترکشها که بر سرمان میبارید گویا که بر سرم نقل میپاشیدند! و صدای توپها و خمپارهها که لحظهای قطع نمیشدند، گویا عقد مرا میخواندند.»