پدر شهید - صفحه 30

پدر شهید

خاطره‌ای از شهید سبزعلی رمضانی/پافشاری برای رفتن

پدر شهید سبزعلی رمضانی بیان می‌کند: شهید سبزعلی خیلی خوش اخلاق و دلسوز و مهربان بود وقتی انقلاب شروع شد تمام ذکر و فکرش رفتن به جبهه شد همه خانواده با رفتن او مخالفت کردیم.
یادی از شهید «علی بوربور»

پدر شهید «علی بوربور» به فرزند شهیدش پیوست

مراسم تشییع پیکر مطهر ابرایهم بوربر پدر «شهید علی بوربور» در روز چهارشنبه بیست و پنجم اردیبهشت، ساعت هفده از مقابل منزل آن مرحوم واقع در دماوند، گیلاوند، شهرک توحید، بلوار شهید رجایی، خیابان لادن چهار برگزار می گردد.
خاطره اي از شهید رضا جعفری گرگانی

تک خاطره اي از تکاور شهید رضا جعفری

این خاطره مربوط است به زمانی که شهر خرمشهر در دست عراقی ها بود و در محاصره آنان كه پدر شهيد رضا جعفري به ديدن فرزندش ميرود و داستان آن روز را بيان ميكند.
در ماه رمضان،

پدر شهید عطاران‌رضایی آسمانی شد

محمد عطاران‌رضایی پدر شهید داریوش عطاران‌رضایی آسمانی شد.
زندگی نامه شهید داود جعفری

عشق به پدر و مادر قلب او را مملو از امید مینمود

در خانواده عشق به پدر و مادر قلب او را مملو از امید مینمود و همیشه فرد متواضع و فروتن بود. با وجود اینکه او چندین مرتبه دچار اصابت ترکش واقع شده و مجروح گشته و در بیمارستان مدتی بستری و همینطور بعضا برخی از ترکشها هنوز در تن او بود مع الوصف او هیچ وقت کلامی از حالات خود را با کسی به خصوص پدر و مادرش نگفت...
خاطراتي از شهيد داود جعفري

خاطره خواندني از شهيد داود جعفري از زبان برادر شهيد

شهید داود جعفری نهم مرداد 1341 ،در شهرستان هشترود چشم به جهان گشود. پدرش فتح الله كارگر بود و مادرش فيروزه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته رياضي درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان بسیجي در جبهه حضور يافت. يكم فروردين 1362 ، با سمت مسئول عقيدتي سياسي در اهواز به شهادت رسید. پكيرش مدتها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص در بهشت زهرای شهرستان تهران به خاك سپرده شد.
زندگی نامه شهید یوسف جعفر قلی

هر کسی سعادت به شهادت رسیدن را ندارند

اگر روزی دیدی که کبوتر تیر خورده ای بر روی آسمان به پرواز درآمد و اگر قطره خونی بر روی خانمان چکید بدانید که من خونم را به حسین (ع) و فرزند خلفش خمینی هدیه کرده ام و این یک قطره خون را به عنوان یادگاری برای شما فرستاده ام.
زندگي نامه شهيد جلال جعفر محمدی

هر چه به دنبال شهادت می رفتم آن را نمی یافتم

همسر شهيد: وی هر سال 3 ماه را در جبهه حضور پیدا میکردند. سالی که قرار بود فرزندمان متولد شود به اصرار من به جبهه نرفتند و من میدیدم که وی هر شب در نماز شب گریه میکنند و از خداوند پوزش می طلبند و طلب شهادت را در ماموریت بعدی دارند.
زندگینامه اميرعباس جعفرزاده

همچون همنامش حضرت عباس (ع) با دستان قطع شده شهيد شد

پدرشهيد: وقتی سوار کامیون شدم عباس 3 الی 4 مرتبه به بالای کامیون آمد و مرا بوسید انگار می‌دانست که دیگر مرا نمی‌بیند و بعد از آن اوبه عملیات رفت و به فیض شهادت نائل آمد
فرهنگ اعلام شهدای تهران بزرگ

معرفی فرهنگ اعلام شهدای تهران بزرگ/ زندگی نامه مستند22345 شهید تهرانی

کار تدوین فرهنگ اعلام شهدا از سال 1370 کلید خورد ،در کتاب فرهنگ اعلام، درباره هر شخص شهید، صدکلمه که گویای زندگی شهید باشد آورده شده است
شهیدان لطف اله و عباس کیانی

حاج مسلم کیانی پدرشهیدان لطف اله و عباس کیانی فرزندان شهیدش پیوست

عباس کیانی اجگردی، دهم فروردين 1332، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود.و سرانجام سوم اسفند 1362 در سن 29 سالگی ، با سمت آر پی جی زن در پاسگاه زید عراق بر اثر اصابت ترکش به سینه شهيد شد. لطف الله کیانی اجگردی، پنجم مرداد 1344، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود.بيستم مهر 1360 در سن 16 سالگی، با سمت تک تیرانداز در سردشت بر اثر اصابت گلوله توسط نیروهای عراقی شهيد شد.
وصيت نامه شهيد حسن جشني تهراني

آقا حسين(ع) الان تنهاست و يار می خواهد

پدر مهربانم پيامي داشتم که شما بايد در هيئت فاطمه (س) اعلام کنيد و آن اين است ، بگوئيد آقا حسين(ع) الان تنهاست و يار مي خواهد او نداي (هل من ناصر ينصرني) را سرداده و لبيک گو مي خواهد.
فردا،

سومین روز درگذشت پدر شهید ربانی برگزار می‌شود

فردا، مراسم سومین روز درگذشت پدر شهید حسن ربانی برگزار می‌شود.
زندگي نامه شهيد حسن جزيني

همواره حامی مستضعفین بود

در گوشه ای از وصیتنامه شهيد حسن جزيني نوشته است "من که در زندگی به مستضعفان خدمتی نکرده ام امیدوارم که با مرگم گامی در راه پیروزی انقلاب که همان راه اسلام وکمک به مستضعفان است برداشته باشم."
شهيد داود جريده

مادر شهيد: امروز خبر شهادت داود را می آورند

زماني كه رفته بود به جبهه و ديگر ما از داود خبري نداشته بوديم من خيلي ناراحت بودم و رفتم به مسجد گفتم خدايا اگر اين بچه شهيد شده به زودي به ما خبرش را بده چون كه همه ناراحت مي‌باشند مخصوصاً پدر شهيد همين كه من از مسجد آمدم شب خوابيدم و در خواب ديدم كه يك دسته سينه زني خيلي بزرگ دارند
خاطراتي از شهيد حسین جریان

حسين مثل امامش تشنه لب شهيد شد

خواب دیدم حسین در منطقه است و من هم آنجا هستم و حسین از من طلب آب کرد و گفت پدر تشنه‌ام آب میخواهم و آن موقع پدرم از خواب پریده است پدر این خواب را تعریف میکرد و اقوام با صدای بلند گریه میکردند حسین همانطور که تشنه لب شهید شد بعد از دوازده سال به خواب پدر آمده بود که طلب آب از پدر میکرده است
وصيت نامه شهید قاسم جراحیان

جبهه يك دانشگاه است

«پس از عرض سلام می خواستم بگویم از دوری شما رنج می برم ولی چون اینجا واجب تر است، این نوع رنج ها و سختی ها را هم تحمل می کنم. به ما در اینجا بسیار خوش می گذرد، البته نه از لحاظ لذت های مادی بلکه از لحاظ معنوی. اینجا واقعاً یک دانشگاه است، شاید هم بیشتر از یک دانشگاه است چون ما همیشه در حال فراگیری هستیم. آن هم درسی که در هیچ دانشگاهی گفته نمی شود، هرچند که ما لیاقت یک چنین جایی را نداریم ولی بالاخره این سعادتی است که نصیب شده است؛ می دانم شما هم در یک دانشگاه دیگری هستید و در حال یاد گرفتن درس هایی که معلمتان امام کبیر و بزرگمان است.»
شهيد محمدرضا جديدي

شش خاطره خواندني از شهيد محمدرضا جديدي

شهيد محمدرضا جديدي در روز پانزدهم آبان سال 1367 در بيمارستان فرح و در شهر تهران پا به عرصه وجود گذاشت قبل تولد وي سه فرزند به دنيا آمده و مرده بودند لذا با تولد رضا مادر وي همان موقع ولادت نوزاد نذر كرد كه اي امام رضا اين پسر را برايم نگه دار نامش را رضا مي‌گذارم و هفت سال هم گدايش مي‌كنم و همين طور هم شد نيز موهاي وي را نذر امام رضا كرده بودند و برابرش پول به حرم مقدس حضرت رضا (ع) تقديم نمودند. از دوره ابتدايي در دبستان فرزانه برجندي تحصيل كرد و يك سال هم مردود شد و دوره راهنمايي را در مدرسه راهنمايي كمال وجودي به تحصيل پرداخت و سال سوم را مي‌خواند كه عازم جبهه نبرد حق عليه باطل شد. قبل از اينكه به جبهه برود به شهرستان ازنا و اليگودرز رفت و به كليه دوستان و اقوام فاميل سر مي‌زد و طلب حلاليت نمود همين طور بر در و ديوار مي‌نوشت شهيد قلب تاريخ است پشت قاب عكسش نوشته است شهيد اين شهيد بزرگوار بر دلش وحي شده بود كه روزي به فيض شهادت نائل مي‌شود كه اين چنين يادگارهاي آتشين بر جاي گذاشت.
شهید حسن رضوانی

پدر شهید حسن رضوانی به فرزند شهیدش پیوست

شهید معظم حسن رضوانی در سال 1344 در روستای توتکان از توابع بخش مرکزی شهرستان اردستان متولد شد. این شهید بزرگوار در لبیک به ندای خمینی کبیر(ره) به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام و سرانجام در سن 21 سالگی در تاریخ 15/تردیبهشت/65 در درگیری با دشمن بعثی در مریوان بر اثر اصابت ترکش به سر به درجه رفیع شهادت نائل گردیدو پیکر مطهرش در گلزار شهدای زادگاهش در روستای توتکان به خاک سپرده شد.
زندگي نامه شهيد موسي اندرآب دهي

در همه كار كمك رسان پدر و مادر بود

شهيد موسي اندرآب دهي علاقه مند به مجالس مذهبي و نوحه خوان در اين مجالس بود و در كنار درس براي كمك به پدر مشغول كار و در منزل كمك مادر آشپزي و ... انجام مي داد
طراحی و تولید: ایران سامانه