پدر شهید - صفحه 5

navideshahed.com

برچسب ها - پدر شهید
خاطره‌‌ای از شهید «فرید کارگزار»
پدر شهید تعریف می‌کند: فرید عشق و علاقه زیادی به پرواز داشت و بزرگ‌ترین آرزویش این بود که خلبان جنگی شود. می‌گفت: «اگر خلبان جنگی شوم، تمام بعثی‌های عراقی را می‌کشم که اینقدر روی سر مردم بمب نریزند...»
کد خبر: ۵۷۱۴۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۲

خاطره‌‌ای از شهید «سید فخرالدین قتالی»
پدر شهید تعریف می‌کند: «داخل فرودگاه دبی برای دیدن خانواده‌ام لحظه شماری می‌کردم، به خصوص برای دیدن فخرالدین عزیزم، چون خیلی کوچک بود و نیاز به مراقبت بیشتری داشت و خودم دبی بودم و کنارشان حضور نداشتم...»
کد خبر: ۵۷۱۴۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۲

خاطره‌‌ای از شهید «سید محمد قتالی»
پدر شهید تعریف می‌کند: با توجه به اینکه ما خانواده‌ای مذهبی بودیم، محمد را از 6 سالگی به مسجد می‌بردم. خیلی دوست داشت مثل خودم پیش‌نماز شود و همیشه می‌گفت: «وقتی بزرگ شدم دوست دارم پیش‌نماز شوم...»
کد خبر: ۵۷۱۴۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۲

خاطره‌‌ای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»
برادر شهید تعریف می‌کند: برادرم عبدالله لابه‌لای کتاب‌ها می‌گشت و هر چه عکس شاه و یا تاج و... بود را پاره می‌کرد و به من می‌داد و می‌گفت: «ببر بیرون یا پاره کن یا بسوزان.» از همان روز با انقلاب و مبارزه آشنا شدم، حس می‌کردم روحیه انقلابی پیدا کرده‌ام.
کد خبر: ۵۷۰۵۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۷

پدر شهید «رضا دانش‌کهن» در گفت‌وگو با نوید شاهد:
پدر شهید «رضا دانش‌کهن» در روایت از پسرش بیان می‌کند:«رضا پسر باغیرتی بود. در کار‌های منزل کمک می‌کرد. نفت جیره‌بندی بود و زمستان سرد؛ رضا با اینکه سن کمی داشت برای کندن هیزم با باغ می‌رفت و چوب هارا می‌آورد و در کنار بخاری قرار می‌داد.»
کد خبر: ۵۷۰۵۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۶

خاطره‌‌ای از شهید «بابک خورگویی»
پدر شهید تعریف می‌کند: شهید به من گفت «بابا برای من اینجا عروسی گرفتن، شما خبر نداری. ما اینجا زندگی خودمان را داریم و ...»
کد خبر: ۵۷۰۰۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۰

«سیف‌الله گورانی» پدر شهید والامقام «عبدالله گورانی» پس از سال‌ها صبر و استقامت و تحمل دوری و رنج فراق به علت کهولت سن دارفانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۶۹۹۸۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۰

خاطره‌‌ای از شهید «علی صفت‌زاده»
پدر شهید تعریف می‌کند: «همیشه جوابم را با مهربانی می‌داد. اگر او را برای کاری می‌فرستادم آن کار را با دقت تمام انجام می‌داد. ما هم همین قدر که او ما را دوست داشت و گرامی می‌داشت، دوستش داشتیم...»
کد خبر: ۵۶۹۹۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۹

خاطره‌‌ای از شهید «جمعه بذرافشان خیرآباد»
پدر شهید تعریف می‌کند: شهید می‌گفت: «اگر حالم کمی خوب شود دوباره به جبهه می‌روم و برای دفاع از میهنم تلاش می‌کنم و تا آخرین قطره خونم برای کوتاه کردن دست دشمنان از کشور عزیزم می‌جنگم.»
کد خبر: ۵۶۹۹۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۹

«یدالله حیدری» پدر شهید «فتح الله (ولی الله) حیدری» به فرزند شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۶۹۲۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۷

خاطره‌‌ای از شهید «حسن سالاری‌نژاد»
پدر شهید تعریف می‌کند: "هر وقت می‌خواستم به بندرعباس بروم او هم همراهم می‌آمد، به شهید گفتم: «چرا همراهم به بندرعباس میای؟» او گفت: «می‌آیم تا در راه دین شهید شوم»..."
کد خبر: ۵۶۹۱۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۶

خاطره‌‌ای از شهید «خلیل تختی‌نژاد»
پدر شهید تعریف می‌کند: در روزهای اول به خاطر سوختگی کامل پیکر، هویت خلیل تایید نشده بود. بعد از انجام آزمایش‌های پزشکی از ما پرسیدند: «خلیل دندان آسیاب سمت چپش را کشیده؟» خیلی تعجب کردم چون...
کد خبر: ۵۶۸۳۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۹

خاطره‌‌ای از شهید «رقیه بی‌نیاز»
پدر شهید تعریف می‌کند: «من و مادرش خیلی دوست داشتیم به دنیا آمدن فرزندش را ببینیم که متاسفانه این اتفاق باعث شد نتوانیم بچه‌دار شدن دخترمان را ببینیم و...»
کد خبر: ۵۶۷۶۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۷

خاطره‌‌ای از شهید «اسکندر جعفری»
برادر شهید تعریف می‌کند: «اسکندر با دوستش مشغول بازی بود که نزد ما آمد و گفت "گرسنه‌ام است"، مادرم گفت "هیچ چیزی برای خوردن نداریم، الان برایت آب آنار آماده می‌کنم تا بخوری"، اسکندر با اینکه خیلی خسته بود هیچ اعتراضی نکرد و نان را در آب انار ریخت و خورد.»
کد خبر: ۵۶۷۴۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۲

خاطره‌‌ای از شهید «علی‌اصغر جعفری لاری»
پدر شهید تعریف می‌کند: «شهید علاقه خیلی زیادی به تربیت اهل خانه و فامیل نسبت به فرایض دینی مخصوصاً یادگیری قرآن کریم داشت. حتی یکی از اتاق‌های منزلش را به برگزاری جلسات قرآنی اختصاص داده بود.»
کد خبر: ۵۶۷۴۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۶

خاطره‌‌ای از شهید «حسن زارعی»
پدر شهید تعریف می‌کند: همیشه آرزو داشت به جبهه برود، می‌گفت «دوست دارم شهید شوم، برایم دعا کنید چون دعای شما زودتر مستجاب می‌شود، دعا کنید شهید شوم ولی اسیر نشوم.»
کد خبر: ۵۶۶۹۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «نصرالله حسن نژاد» می‌گوید: جنازه اش را آوردن تو سردخانه بیمارستان امام گذاشتند، گفتند پدر و مادر شهید هردو بیان رفتیم داخل سردخانه شهید که دیدم گفتم این نصرالله نیست این بچه ما نیست جسد را اشتباه آوردین. گفتم خب پسرم یه نشانه‌ای داشت روی شانه اش برش گردانید به سمت راست بیارینش من دوش شهید را ببینم دیدم درست روی دوشش خال دارد.
کد خبر: ۵۶۶۷۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۳۱

پدر شهید «غلامرضا پارسی» دار فانی را وداع گفت.
کد خبر: ۵۶۶۴۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۲

خاطره‌‌ای درباره شهید «حسین ذاکری باغگلانی»
پدر شهید تعریف می‌کند: «وقتی که پشت تیربار می‌رفت امان از دشمن می‌گرفت و خاکریز دشمن را با گلوله‌های سربی به خاک و خون می‌کشید. دشمن پنداشته بود که چگونه می‌تواند این تیربارچی را از پای در آورد که...»
کد خبر: ۵۶۶۳۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۱

پدر شهید قرآنی در گفت‌وگو با نوید شاهد:
«درویش‌علی نانکلی» پدر شهید قرآنی «حسین نانکلی» در گفت‌وگو با نوید شاهد بیان می‌کند: «اول ماه شعبان برگشت و تا آخر ماه به مدت سی روز، روزه گرفت زیرا در لبنان روزه نگرفته بود. هنوز صدای تلاوت قرآنش در گوشم است و گاهی مخصوصا در ماه مبارک رمضان در خانه می‌پیچد.»
کد خبر: ۵۶۶۲۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۹