فوزیه گودرزی

فوزیه گودرزی
روایتی خواندنی از فوزیه گودرزی، پرستار ایثارگر در دوران دفاع مقدس؛

وقتی مرگ بازی برده را باخته بازی می‌کند

نوید شاهد - فوزیه گودرزی ، پرستار ایثارگر کرمانشاهی در دوران دفاع مقدس می گوید: «یک لحظه به ذهن‌ام آمد نبض کشاله ی ران را بگیرم. آن نبض، نبض فوق العاده حساسی است. اگر آن هم نمی‌زد مجروح رفته بود و دیگر نمی شد کاری کرد. تا صبح روی سر سید علی پلک روی هم نگذاشتیم؟ در عوض صبح الحمد الله حال مجروح مان خوب بود و مرگ بازی برده اش را باخته بازی کرد...»
یک نکته از هزاران(2 )؛

روایتی خواندنی از فوزیه گودرزی ، پیشکسوت دوران دفاع مقدس استان کرمانشاه/ کاری زینبی

داشتم سرنگ را می کشیدم تا مواد را وارد سرنگ کنم که ناگهان معده مجروح تحریک شد و نیم خیز شد و بالا آورد روی سر و صورت من ریخت من هم با چشم بسته دنبال چیزی می گشتم تا چشمانم را پاک کنم ؛ از طرفی یک دستم به مریض بود که از تخت نیفتد. بالاخره با مقنعه، صورتم را پاک کردم.
خاطرات فوزیه گودرزی- از رزمندگان دفاع مقدس استان کرمانشاه؛

دیده بانی که سوخت

شب عملیات بازی‌دراز دیدیم که روی ‌‌تختش نیست. از تخت بغل دستی‌اش پرسیدیم که کجا رفته؟ گفت: به محض اینکه خبر عملیات را شنید، آماده‌ رفتن شد و گفت: تمام دیده‌بانی بازی‌دراز را من انجام داده‌ام. اگر نروم بقیه نمی‌دانند. تمام بدنش روی کوه‌های بازی‌دراز سوخته شده بود. با پلاکش شناخته شد.
خاطرات فوزیه گودرزی و مرضیه گودرزی – پرستاران زمان جنگ؛

چشم پر خون بازی دراز

تن و جان این چشم همیشه بیدار بازی دراز یک کاسه خون شده بود.
طراحی و تولید: ایران سامانه