هفتمین سالگرد شهادت شهید مدافع حرم «خلیل تختینژاد» در حسینیه عاشقان ثارالله شهرستان بندرعباس روز دوشنبه نوزدهم خرداد ۱۴۰۴ همزمان با نماز مغرب و عشاء برگزار میشود.
دوست شهید تعریف میکند: «شهید چند ماه قبل از شهادتش با یک جعبه شیرینی اومدن و به ما شیرینی تعارف کردند. زمانی که ایشان شیرینی را آوردند ما بهشون گفتیم شیرینی نامزدیته؟! که ایشان برگشت و گفت؛ نه شیرینی شهادتم هست.»
همرزم شهید تعریف میکند: «شجاعتش خیلی بالا بود و ابتکار عملش واقعا عالی بود. هوش خیلی بالایی داشت. آنقدر که بعد از چند جلسه کلاس درس را خوب یاد میگرفت و استاد به عنوان کمک مربی و استاد از او استفاده میکرد.»
دوست و همرزم شهید تعریف میکند: «خیلی با مرام و معرفت بود خیلی زود از چیزی ناراحت نمیشد. روح بزرگی داشت و هرحرفی را به دل نمیگرفت. اگر احساس میکرد کسی از او ناراحت شده خودش میآمد و عذرخواهی میکرد. به راستی که لایق شهادت بود.»
شهید مدافع حرم «خلیل تختینژاد» سالهای گذشته قبل از اینکه به شهادت برسد در پیاده روی اربعین شرکت داشته و چه بسا رزق شهادتش را از سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) گرفته است. نوید شاهد هرمزگان، تصاویر و کلیپی از حضور این شهید بزرگوار را تقدیم مخاطبان ارجمند میکند.
پدر شهید تعریف میکند: در روزهای اول به خاطر سوختگی کامل پیکر، هویت خلیل تایید نشده بود. بعد از انجام آزمایشهای پزشکی از ما پرسیدند: «خلیل دندان آسیاب سمت چپش را کشیده؟» خیلی تعجب کردم چون...
فرمانده شهید تعریف میکند: «تصمیم گرفتم به عنوان تشویق، گلولهی دیگری به او بدهم و به نوعی ارزشیابی مطلوبی از مهارتش داشته باشم. گلولهی بعدی را هم دقیقاً به هدف زد. دو بار دیگر این کار را تکرار کرد و نشان داد بیجهت به او خلیل آرپیجی نمیگفتند!»
فرمانده شهید تعریف میکند: «دلسوزی خلیل برای حفظ تجهیزات نه تنها طول عمر تجهیزات را افزایش میداد بلکه باعث میشد روحیهی جهادی و دغدغهمندی نیروها رشد پیدا کند و...»
پدر شهید مدافع حرم «خلیل تختینژاد» در گفتوگو با خبرنگار نوید شاهد بیان کرد: «مسئولیت ما والدین شهدا خیلی سنگین و مهم است زیرا زنده نگه داشتن یاد شهدا، جهاد فی سبیل الله است و چقدر این جمله زیباست.»
دوست شهید تعریف میکند: خلیل میگفت «خیلی باید ایمان آدم قوی باشه که اینطور بجنگه»، در واقع الگوی نظامی خلیل، شهید سیّد حمید تقویفر بود. عاقبتش هم مانند خود ایشان...
دوست شهید تعریف میکند: «در نوجوانی خیلی از رفاقتها با گذر زمان از یاد میروند. اما رفاقت من و خلیل و یکی دیگر از دوستانمان با پایان دوران دبیرستان تازه شروع شد.»
دوست و همدوره شهید تعریف میکند: خلیل طوری از پلهها پایین میرفت که نگران گفتم «خلیل مواظب باش زمین نخوری چرا اینقدر عجله میکنی؟»، بالاخره جواب داد «یکی از بچهها سُر خورده، سریع باید ببریمش دکتر. زود باش تندتر بیا»
فرمانده شهید تعریف میکند: «در سوریه به یکی از خطوط درگیر و خطرناک رفت. در حالی که میتوانست در همان پشت خطوط درگیری بماند. همین روحیه جهادی و شجاعانه خلیل بود که ماندگارش کرد.»