خاطرات سردار «حسین معروفی» از دوران اسارت(2):
نوید شاهد - سردار « حسین معروفی » درباره لحظه اسارت می گوید: همسر صبور و جوانم را میدیدم که باید در شبهای سخت تنهایی برای دختران کوچکم قصه بابا را تعریف کند. حاج قاسم را میدیدم که زانوی غم بغل گرفته و دلش از اندوه اسارت بچه ها دردمند است. بچه های گردان را میدیدم که حیران و سرگردانند.