همسر شهید "خلیل غلامی" از آشنایی و ازدواجشان در شرایط دشوار منطقهای میگوید و روایت میکند چگونه همسرش با صراحت از آرزوی شهادت صحبت کرد و از او خواست تا در نبودش، مادر و پدر مهربان فرزندانشان باشد.
کد خبر: ۵۹۵۵۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۵
مادر شهید "خدامراد اسفندانی" با دلی سرشار از ایمان و شکرگزاری، شهادت فرزندش را تقدیم راه خدا، اسلام و امام حسین (ع) میداند و از این ایثار بزرگ با افتخار یاد میکند.
کد خبر: ۵۹۵۵۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۳
مادر شهید "خداداد محمدی" با دلی پر از احساس، از فرزندی میگوید که سالها با ایمان و تلاش در جبهههای جنگ حضور داشت و با ایثار خود، سختیهای زندگی را به جان خرید.
کد خبر: ۵۹۵۵۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۴
مادر شهید "حمید نصرالهی" با خاطرهای از دوران خواستگاری تا لحظه اعزام فرزندش به سربازی و شهادت او در عملیات مرصاد، از جوانمردی و ایمان او میگوید که با توکل بر خدا راه خود را تا پای جان ادامه داد.
کد خبر: ۵۹۵۵۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۴
"یوسفعلی میرزایی"، جانباز 33 درصد دفاع مقدس، دو بار به عنوان بسیجی به جبهههای آبادان، خوزستان و کردستان اعزام شد و در عملیات والفجر مقدماتی مجروح گردید. او با حدود چهل ماه سابقه حضور در جبهه، پس از پایان ماموریتها به عضویت سپاه پاسداران درآمد.
کد خبر: ۵۹۵۵۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۲
روایت مادری از شهید رضا اسکندری:
این روایت، داستان پر درد و رنج مادری است که از دل روستای چنار خمین، پسر سومش رضا را راهی جبههها کرد. پسری که دوازده سال گمنام ماند و سرانجام با یک مشت استخوان به آغوش خانواده بازگشت. مادر شهید رضا اسکندری از لحظه شهادت فرزندش در عملیات خیبر و خاطرات شیرین شیطنتها و اصرارهای او برای رفتن به جبهه میگوید.
کد خبر: ۵۹۲۹۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۲۴
روایت سکینه روشن، همسر شهید داود شیری، از آشنایی تا وداع با پاسداری جاودانه؛
سکینه روشن، همسر شهید داود شیری، از روزی سخن میگوید که سرنوشتشان به سادهترین شکل ممکن رقم خورد؛ لب جوی آبی، وقتی که داوود با لبخندی آرام و نگاهی عمیق، تنها یک جمله گفت: «خانم، میشه ظرفتون رو بدین آب بخوریم؟» از همان لحظه، انتخاب دلش قطعی شده بود. این آشنایی ساده، به ازدواجی در سال ۱۳۵۸ ختم شد. شهید شیری ابتدا کنار پدرش در کارگاه چرخسازی و موتورسازی کار میکرد، اما دیری نپایید که با روحیهای سرشار از ایمان و انگیزه، راهی جبهه شد. بهجای خدمت سربازی، لباس پاسداری بر تن کرد و برای همیشه، در مسیر نور و ایثار قدم نهاد. همسر شهید، اکنون با صدای بغضآلود اما پرغرور، از آن سالها، از عشق، صبوری و دلیری همسرش روایت میکند.
کد خبر: ۵۹۲۹۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۲۵
خاطرات شفاهی جانبازان؛
احمد پارسا، جانباز 33 درصد دفاع مقدس، خاطراتی از حضور در جبهههای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را روایت میکند؛ جایی که در میان بوی مرگبار گاز شیمیایی، رزمندگان برای نجات جان خود به ماسکهای شیمیایی و پناهگاههای موقت متوسل میشدند.
کد خبر: ۵۹۰۸۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۱
خاطرات شفاهی جانباز ایلامی
خمیس ربانی جانباز ۲۵ درصد دفاع مقدس بسیجی دانش آموز که در لبیک به فرمان رهبر کبیر انقلاب راهی جبهه شده بود، از عنایات الهی و امدادهای غیبی در جبهه میگوید: یک روز برای شکار به نزدیک صخرهای میرفتم همزمان با حرکت من، پرندهای آرام آرام و جلوتر از من پرواز میکرد تا در جایی نشست. من شروع به نشانه گیری کردم در حین کشیدن ماشه متوجه تعدادی زیادی از نیروهای دشمن شدم که کمین گرفته بودند... در ادامه فیلم این مصاحبه را ببینید.
کد خبر: ۵۹۰۶۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۵
خاطرات شفاهی همسر شهید «علیمردان بیگ محمدی»
همسر «شهید علیمردان بیگ محمدی» درباره شهید میگوید: شهید علیمردان مرد روزهای سخت بود و با ارادهای که داشت همیشه در کارهایش پیروز و موفق بود. وی یک فرهنگی پرتلاش بود، بنده نزدیک به ۱۱ سال با او زندگی کردم و در تمام این مدت همیشه با احترام خاصی با من رفتار میکرد. در ادامه کلیپ این مصاحبه منتشر میشود.
کد خبر: ۵۹۰۶۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۵
خاطرات شفاهی جانباز ۷۰ درصد «نظر آسا»
«نظر آسا»، از جانبازان ۷۰ درصد سرافراز دفاع مقدس استان ایلام است که در زمان جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران فرمانده گردان شهید بهشتی لشکر ۱۱ حضرت امیر (ع) بوده است. وی بزرگترین افتخارش نایل شدن به دریافت عصای مبارک مقام معظم رهبری (مدظله العالی) میداند.
کد خبر: ۵۹۰۵۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۳
گفتگوی تصویری با جانباز هفتاد درصد ایلامی
حمید آلی آبادی سال ۱۳۶۱ به صورت داوطلب و سپس از طریق تیپ ۱۱ امیرالمؤمنین (ع) به جبهه اعزام شد و پس از رشادتهای فراوان سال ۱۳۶۴ در جبهه قصرشیرین به درجه رفیع جانبازی نایل آمد. دکتر آلی آبادی در خصوص تأثیر دفاع مقدس بر زندگی مردم ایران و خصوصاً جوانان خاطرنشان کرد: جوانان ما باید با ایثار و شهادت اقتدار و سربلندی خودشان را به جهانیان ثابت کنند.
کد خبر: ۵۹۰۱۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۷
روایت خاطرات جانباز ایلامی
«عزیز جمشیدی» جانباز ۴۵ درصد ایلامی از حضورش در جبهه چنین میگوید: از همان دوران ابتدایی با ذوق و شوق فراوان و با اصرار خودم وارد جبهه شدم، جبهه پر از خاطرات تلخ و شیرین برای رزمندگان بود. ابتدا وارد جبهه چنگوله شدم در عملیاتهای زیادی شرکت داشتم، بعد از مدتی فرمانده دسته، فرمانده گروهان، راننده رزمندگان بودم، سال ۱۳۶۲ از ناحیه پا مجروح و بعد از آن چندین مرتبه مجروحیت، سال ۱۳۶۶ در سلیمانیه عراق شیمیایی شدم. در ادامه فیلم این مصاحبه ببینید.
کد خبر: ۵۸۹۹۵۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۳
آزاده و جانباز ایلامی تعریف میکند:
جانباز و آزاده ایلامی «علی جهان آرا» در ذکر خاطراتی از دوران اسارت میگوید: در دوران اسارت با پاشیدن فلفل و یپاز و نمک در هر دو چشمم، چشم چپم از دست دادم و چشم راستم هم به شدت آسیب دید. از وضعیتم ناراضی نیستم به خاطر دفاع از خاک وطن عازم جبهه شدم و الان هم با تمام وجود حامی انقلاب و نظام هستم.
کد خبر: ۵۸۹۷۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۱
خاطرات شفاهی همسران شهدا
شهید «حسن نظری» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که اسفند ماه ۱۳۶۶ در جبهه شاخ شمیران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. همسر شهید میگوید: او همیشه به ما و همه خواهران سفارش میکرد با حفظ حجاب حافظ خاک وطن باشند. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر میشود.
کد خبر: ۵۸۹۰۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۸
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "علی فتحی"، فرزند باقر، پس از ده ماه حضور در جبهههای غرب کشور، پایان خدمت سربازی را با آغاز زندگی مشترک پیوند زد. اما در سال ۱۳۶۷، با وجود مسئولیت تأمین خانواده در سرمای زمستان و مشکلات معیشتی، تصمیم گرفت داوطلبانه دوباره به جبهه برگردد. او که پدر دو فرزند بود، رفتنش را بیسر و صدا از خانه آغاز کرد و در صف اعزام کنار بسیجیها ایستاد؛ روایتی از وفاداری به وطن، حتی وقتی جبهه و خانه هر دو چشمانتظار بودند.
کد خبر: ۵۸۸۸۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۵
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "محمد چرلو"، متولد ۱۳۴۹ و ساکن ساوه، زمانی که تنها ۱۴ سال داشت، بیاطلاع خانوادهاش شناسنامهاش را دستکاری کرد تا بتواند به جبهه اعزام شود. او که در کلاس اول راهنمایی درس میخواند، مدرسه را رها کرد تا برای دفاع از دین، ناموس و کشورش سلاح به دست بگیرد. از آموزش در پادگان حمزه تهران تا اعزام به جنوب، او بخشی از جوانان روستای علیشار بود؛ روستایی که با تقدیم شهدای فراوان، نقش پررنگی در تاریخ انقلاب اسلامی دارد.
کد خبر: ۵۸۸۸۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۶
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "اصغر خداشناس"، از رزمندگان دوران دفاع مقدس، در سال ۱۳۶۴ پس از چند بار تلاش بالاخره از پایگاه ابوذر تهران به جبهه اعزام شد. با شروع عملیات والفجر ۸ وارد اهواز شد و پس از آن به مریوان، تکاب و مهاباد رفت تا با منافقین مقابله کند. او از لحظاتی میگوید که فاصلهاش با کمین دشمن فقط چند قدم بود، اما بیتجربگی جوانی جای ترس را گرفته بود. روایت او، تصویر زندهای است از شور نوجوانی در دل خطر و ایستادگی در برابر دشمنان وطن.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۶
خاطرات شفاهی جانبازان؛
احد غنی، جانباز ۲۵ درصد دفاع مقدس، از روزهایی میگوید که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی همراه پدرش در خیابانهای ساوه و روستایشان علیه رژیم شاه تظاهرات میکردند. نوجوانیاش با شعار و گشتزنیهای شبانه گذشت و پس از انقلاب، لباس بسیجی به تن کرد تا خادم مردم و انقلاب باشد؛ روایتی از مسیری که از کوچههای مبارزه آغاز شد و تا سنگرهای دفاع از وطن ادامه یافت.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۴
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "محمود رفیعی"، متولد ۱۳۴۷، در حالی که تنها پسر خانوادهاش در خانه مانده بود، تصمیم گرفت از دوستانش عقب نماند و برای دفاع از وطن به جبهه برود. او از سوی سپاه اعزام شد و دوران خدمتش را در اهواز و مناطق عملیاتی جنوب گذراند. با وجود مجروحیت سطحی از ترکش، تا پایان خدمت در جبهه ماند و در بحبوحه عملیات مرصاد، همچنان در خط مقدم حضور داشت. روایت او، خاطرهای است از تعهد، غیرت و جوانیای که وقف دفاع از وطن شد.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۳