
خاطرات شفاهی همسران شهدا
فریادرسی همیشگی شهید در لحظات درماندگی
همسر شهید «اباذر مظاهری نصر»، با چشمانی پر از اشتیاق و صدایی لرزان از خاطرهٔ آن شب میگوید: «آن روزها گرفتاریهای مالی طاقتم را بریده بود. ترس از دست دادن آبرو، خواب را از چشمانم ربوده بود، با تمام وجود از شهیدم کمک خواستم: "تو همیشه پناهم بودی... حالا که نیستی، دستم را بگیر تا خرد نشوم!"