معلم شهیدی که به همراه فرزند خردسالش شربت شهادت نوشید
يکشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۵۴
ای معلم شهید هم اکنون پس از سالها صدای پای شاگردانت را بر خاک مزارت می شنوم که می گویند ای شهید عزیز ای جوشش آتش فشان محبت و ای دریای پرخروش صلابت نگاهت ، کلامت ، همه تربیت بود و هدایت. ما حضور روحانی تو را تا عمق پاکترین تپش های قلب مان احساس نموده و خواهیم نمود...
نوید شاهد ایلام
نگاهی به زندگینامه آموزگار شهید عباسعلی نادری
شهید عباسعلی نادری نیز از تبار شهیدان گلگون کفن راست قامت است ، او معلمی وارسته و انسانی آگاه بود. از کودکی وجودش را با دوستی و محبت به خداوند تبارک و تعالی رشد داده بود باطل را ناپسند می شمرد و به حق عشق می ورزید. در برابر احکام الهی و دینی تسلیم و شاکر و در برابر مشکلات و ناملایمات صبور و فکور، در لحظه لحظه زندگی خالق هستی و معبود حقیقی را در نظر داشت حافظ ارزش های اسلامی و پاسدار فرهنگ مذهبی ، عاشق مردانگی و نجابت و اسوه و الگوی راستی و درستی و عطوفت، تا پایان عمر شریفش در تحصیل علم و معنویت و عرفان می کوشید، شهید عباسعلی فرزند آقاجان در سال 1331 در شهر ایوان به دنیا آمد و دوران ابتدایی و دبیرسان را در شهرهای ایوان و ایلام گذراند.
همواره در پی اندوختن علم و دانش تلاش می کرد پس از اتمام دوره دبیرستان موفق شد که در دانشسرای راهنمایی کرمانشاه در رشته حرفه و فن ادامه تحصیل بدهد و این دوره را هم با موفقیت گذراند و سپس به استخدام آموزش و پرورش درآمد و دبیر مدارس راهنمایی و دبیرستان شد ، اما تقدیر الهی سرنوشت دیگری را برای او رقم زد و او با خشوع و خضوع تمام سر بر آستان جانان نهاد. و از دنیای مادی سر بر افلاک بالا نهاد .
شهید عباسعلی نادری نیز از تبار شهیدان گلگون کفن راست قامت است ، او معلمی وارسته و انسانی آگاه بود. از کودکی وجودش را با دوستی و محبت به خداوند تبارک و تعالی رشد داده بود باطل را ناپسند می شمرد و به حق عشق می ورزید. در برابر احکام الهی و دینی تسلیم و شاکر و در برابر مشکلات و ناملایمات صبور و فکور، در لحظه لحظه زندگی خالق هستی و معبود حقیقی را در نظر داشت حافظ ارزش های اسلامی و پاسدار فرهنگ مذهبی ، عاشق مردانگی و نجابت و اسوه و الگوی راستی و درستی و عطوفت، تا پایان عمر شریفش در تحصیل علم و معنویت و عرفان می کوشید، شهید عباسعلی فرزند آقاجان در سال 1331 در شهر ایوان به دنیا آمد و دوران ابتدایی و دبیرسان را در شهرهای ایوان و ایلام گذراند.
همواره در پی اندوختن علم و دانش تلاش می کرد پس از اتمام دوره دبیرستان موفق شد که در دانشسرای راهنمایی کرمانشاه در رشته حرفه و فن ادامه تحصیل بدهد و این دوره را هم با موفقیت گذراند و سپس به استخدام آموزش و پرورش درآمد و دبیر مدارس راهنمایی و دبیرستان شد ، اما تقدیر الهی سرنوشت دیگری را برای او رقم زد و او با خشوع و خضوع تمام سر بر آستان جانان نهاد. و از دنیای مادی سر بر افلاک بالا نهاد .
شهید نادری با مطالعه کتب دینی و اسلامی پای بندی علاقمندی و بندگی خود را به دین مبین اسلام و ائمه اطهار خصوصاً به سرور شهیدان عالم امام حسین(ع) ره به اثبات رساند با دوستان و رفیقان خود آنگونه خالصانه رفتار می کرد که همه شیفته رفتار و اخلاق وی بودند. با افراد فامیل و حتی از او بزرگتر هم در هر کاری با او مشورت و نظر خواهی می کردند.
در حلال و حرام دین و امر نماز و زکات و خمس خصوصاً ، اعتقاد و جوانب احتیاط را رعایت می کرد. در فصول تعطیلی مدرسه و اوقاف فراغت ، به دور از کبر و ریا به کشاورزی و کمک در کارهای عمرانی و رفاهی می پرداخت مطالعه روزانه و مناجات او با خدا هیچگاه ترک نگردید و به صورت عادت او به شمار می آمدند.
با شاگردانش آنگونه متواضع و فروتن بود که گویی برادر و دوست آنهاست و با دلی آکنده از عشق و محبت نسبت به دانش آموزان به آنان درس مهر و وفا و عشق به اسلام و انسانیت می آموخت . در دوران قبل از انقلاب همواره پرچم دار مبارز و استقامت با کژی ها و طاغوت ها بود. روز و شب شعارهای انقلابی بر در دیوار شهر و کوههاي اطراف شهر می نوشت تا آنجا که پخش نوارها و جزوات و اعلامیه های حضرت امام خمینی بخشی از فعالیتهای سیاسی و عقیدتی وی را تشکیل می داد و پس از پیروزی انقلاب همچنان راه امام را می ستود و او را عاشقانه دوست می داشت تا اینکه صدام نوکر آمریکای جهانخوار حمله به ایران اسلامی را آغاز کرد و پس از آن بمب های خود را وحشیانه به روی مردم بی دفاع ریخت و ایران عزیز به دفاع مقدس ادامه داد.
آنروزی که صدام تهدید به بمباران شهر ایوان کرده بود شهید از این تهدیدها نهراسید و همچنان به مقاومت و ماندن در شهر اصرار می ورزید و آنروز یعنی هجدهم خرداد ماه سال 64 که مصادف با ضربت خوردن حضرت علی (ع ) بود مدرسه و محراب همزمان خونین گشته بود . در حالیکه شهید با زبان روزه از جلسه امتحان و تصحیح اوراق امتحانی به خانه باز می گشت مورد هجوم وحشیانه صدام قرار گرفت و در اثر بمباران هوایی در آن روز خود و فرزند 18 ماهه اش بنام محمد سجاد که در آغوش او آرمیده بود به شهادت رسیدند .
آری ای شهید عزیز آنشب قبل از بمباران را به یاد می آورم و سخنان تو را نیز که می گفتی صدام هیچ غلطی نمی تواند بکند و اگر همه ما را بکشد بازهم هیچ کاری از پیش نخواهد برد و در نهایت صدام محکوم به شکست است . چهره نورانی تو حالتی روحانی به خود گرفته بود و لبت خندان و با اهل خانه مهربان و با صفا بودی و مدام زمزمه می کردی که زندگی در این دنیا بیهوده و رسیدن به بهشت سرای جاودان را آروز کردی و این وحی الهی است که فرشتگان در راه خداوند آن را برای شهید به ارمغان می آورند و نیز به تو الهام نمودند مرگ سرخ جاویدت را و ما نیز آن شب باور کردیم شکفتن لاله را.
ای معلم شهید هم اکنون پس از سالها صدای پای شاگردانت را بر خاک مزارت می شنوم که می گویند ای شهید عزیز ای جوشش آتش فشان محبت و ای دریای پرخروش صلابت نگاهت ، کلامت ، همه تربیت بود و هدایت. ما حضور روحانی تو را تا عمق پاکترین تبشهای قلبمان احساس نموده و خواهیم نمود رفتارت و گفتارت که برگرفته از تربیت رب بود همواره به یاد خواهیم سپرد و هیچ گاه هیچ چیز حتی پیری تو را از یاد ما نخواهد برد و براستی که چه زیباست اوج و عروج انسان الهی .
زندگینامه شهید توسط خانواده شهید نگاشته شده است.روحشان شاد
منبع : اداره اسناد و انتشارات- معاونت فرهنگی آموزشی - بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
نظر شما