مادر پرستار شهید «حیفا پژواک» میگوید: حقوقش را که میگرفت برای فقیر فقرا خواروبار میخرید و هرکسی که بچه اش شیرخشک نداشت برای آنها شیرخشک تهیه میکرد. هر شب پنجشنبه همراه دوستانش در خانه ما دعای کمیل میخواندند. یک روز به من گفت اگر شهید شدم قرآن با صدای عبدالباسط برایم بگذارید.» ادامه این خاطره به مناسبت روز پرستار در نوید شاهد ایلام بخوانید.
شهید «خیراله کهزادیان» در انشاء خود که به موضوع جنگ تحمیلی اختصاص یافته چنین نوشته است :«رزمندگان ما علاوه بر تصرف شهرهایی که در اوایل جنگ در دست عراق بود یکی از مهمترین شهر و بندر عراق یعنی فاو را آزاد کردند و با سقوط فاو آمریکا خطر ایران را جدی توصیف کرد ...» ادامه انشاء زیبای این دانش آموز شهید را در نوید شاهد ایلام بخوانید.
هر روز با طلوع آفتاب، امیدم تازه میشود. امید به روزی که خبر آمدنش را بشنوم. شاید روزی خبر بیاید که پیکر پاکش را پیدا کردهاند و به آغوش خاک وطن سپردهاند. من به خدا و وعدههای او ایمان دارم. روایت مادرانه شهید جاویدالاثر «نورمحمد بابایی» به قلم مریم چراغیان منتشر میشود.
تنهایی را دوست ندارم از آن بیزارم از جدایی بیزارم از اینکه دور افتاده ام و سرزدهای ندارم از اینکه به فکر همه چیز هستم از اینکه تمام فکرها را در مغزم خطور میکند و مرا ناراحت میکند. نوید شاهد ایلام در سالگرد شهادت ضمن معرفی شهید حمید مرادی دلنوشته به یادگار مانده از این شهید والامقام را منتشر می کند.
از جنبههای بارز شهید جاویدالاثر «محسن هاشمی» علاقه شدید وی به حفظ احادیث پیامبر و ائمه داشت، در مورد هر مسئلهای برای مثال حدیث میآورد و در هر رابطه از حدیث استفاده میکرد. کودکان و بچههای محل را با قرآن آشنا و آموزش میداد و به این کار عشق میورزید. نوید شاهد ایلام در سالگرد شهادت به معرفی خصوصیات اخلاقی این شهید دانش آموز می پردازد.
«سن و سالی نداشتم که پدرم به شهادت رسید. یادم هست آن موقعها برادر بزرگم بیست سالش بود. من بچه بودم و میرفتم تو کوچهها بازی میکردم. یک روز دیدم بچهها کفش اسکیت پوشیدند و چقدر قشنگ با آنها بازی میکنند. خیلی دلم خواست من هم یک جفت داشته باشم....» فرزند شهید «ابراهیم باقری» روایتی را از پدر شهیدش بیان میکند.