آرامش عجیب خاطرهای از زبان همسر شهید غلامحسین محمدی
سهشنبه, ۰۵ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۰۵
آخرین بار که از جبهه برگشت وقتی خدیجه را بغل گرفت در آغوش پدر چنان آرامشی داشت که برایمان عجیب بود
آرامش عجیب
خاطرهای از زبان همسر شهید غلامحسین محمدی
دختر کوچکم خدیجه شش ماه بیشتر نداشت. از آنجایی که پدرش در جبهه بود و دیر به مرخصی میآمد هر وقتی دختر را بغل میگرفت دختر احساس غریبی میکرد و در آغوش پدر مرتب گریه میکرد. آخرین بار که از جبهه برگشت وقتی خدیجه را بغل گرفت در آغوش پدر چنان آرامشی داشت که برایمان عجیب بود او حتی لحظهای هم گریه نکرد و من خیره در نگاهش او را دعا میکردم. فردای آن روز به جبهه رفت تا اینکه خبر آوردند او در کربلای مهران به فوز عظمای شهادت نائل گشته و آسمانی شده است.
همسر شهید غلامحسین محمدی
منبع : اداره اسناد و انتشارات
نظر شما