قطعه شعری از زبان فرزند شهید غلامحسین محمدی؛ ببار ای ابر سرگردان
يکشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۵۵
به یاد پدر شهیدم
ببار ای ابر سرگردان
دوباره اشک میبارد ز چشم روزگار امشب
به تن شولای خون دارد، سپهر سوگوار امشب
***
بگو از آسمان اینک شراره شعله میجوشد
و چشم خونفشان دارد گل از بیداد خار امشب
***
نسیم نغمه پردازی که روی شاخسارم بود
به کتفش خنجری دارد ز جنگ شاخسار امشب
***
کسی شاید نمیداند، عطشناک است لبهامان
ببار ای ابر سر گردان، ببار امشب ببار امشب
***
بیا با تیشهای دیگر، رها کن ماهتابم را
از این تنهایی و خوف خسوف تلخ و تار امشب
***
و باغ انتظار من گل خورشید خواهد داد
امید روشنی دارم، من چشم انتظار امشب
دلبر محمدی
فرزند شهید غلامحسین محمدی
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات
نظر شما