وضوي اشک شقايقدر باغ خون بر اشک شقايق وضو گرفت
آن شير دل که با هر عشق خو گرفت
گل رنگ گشت خانه عشق از حضور يار
در يان جان ز گوهر او ابرو گرفت
شرح حديث درد کند عندليب عشق
با لاله اي که از خم خون رنگ و بو گرفت
در کوچه هاي شهد شهادت قدم نهاد
آن سر خوشي که دست بدست سبو گرفت
سيمرغ قاف نور پي آشيان فجر
با بال آفتاب ره جستجو گرفت
بر نعش آن جوان کفن عشق خوشتر است
کز ابشار تيغ شهادت چند گرفت
شعر از (حوزه علميه يزداني از برادر زکريا اخلاقي)