خاطره ی از زبان مادر شهید اسماعیل محمودی
چهارشنبه, ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۲۸
پسرم لباس دامادیت را ندیدم ...
نوید شاهد ایلام
پسرم لباس دامادیت را ندیدم
شهید اسماعیل محمودی
پسرم همیشه دور از من بود و من خیلی کم او را زیارت می کردم، زمان اعزام به جبهه هم در تریبت مدرس سنندج بود، بیشتر مدتها فقط با نامه از حال هم جویا می شدیم که از طریق دوستانش به ما می رسید. یکروز که برای عیادت از خانواده به میمه می آیند به مادرشان می گویند این بار دیگر رفتم بر نمی گردم مادر از حرف فرزندش ناراحت می-شوند برای مادرش شعر می خواند و او را دلداری می دهد اما حرف شد همان حرف خودش، روز آخر می روند. مادرش می گوید برو از برادرت که خانه اش کنار خانه خودمان بود خداحافظی بگیر. اما او می گوید رفتم دم در خانه اش دیدم خواب بودند بیدارشان نکردم و اینطور بدون خداحافظی رفتند و دیگر بر نگشتند و بعد خبر آوردند که اسماعیل شهید شده شاید تا سال ها باورش سخت بود مادرش می گوید او 22 سال بیشتر نداشت که شهید شد حلقه نامزدی چادر عروسی و بعضی وسایلی که خودش خریده بود هنوز که هنوز است چشمانمان را با دیدنشان پر از اشک می کند.
شهید اسماعیل محمودی
پسرم همیشه دور از من بود و من خیلی کم او را زیارت می کردم، زمان اعزام به جبهه هم در تریبت مدرس سنندج بود، بیشتر مدتها فقط با نامه از حال هم جویا می شدیم که از طریق دوستانش به ما می رسید. یکروز که برای عیادت از خانواده به میمه می آیند به مادرشان می گویند این بار دیگر رفتم بر نمی گردم مادر از حرف فرزندش ناراحت می-شوند برای مادرش شعر می خواند و او را دلداری می دهد اما حرف شد همان حرف خودش، روز آخر می روند. مادرش می گوید برو از برادرت که خانه اش کنار خانه خودمان بود خداحافظی بگیر. اما او می گوید رفتم دم در خانه اش دیدم خواب بودند بیدارشان نکردم و اینطور بدون خداحافظی رفتند و دیگر بر نگشتند و بعد خبر آوردند که اسماعیل شهید شده شاید تا سال ها باورش سخت بود مادرش می گوید او 22 سال بیشتر نداشت که شهید شد حلقه نامزدی چادر عروسی و بعضی وسایلی که خودش خریده بود هنوز که هنوز است چشمانمان را با دیدنشان پر از اشک می کند.
مادر شهید خاص بانو محمودی
خلاصه ای از زندگینامه شهید
شهید اسماعیل محمودی در سال 1343 در روستای میمه از بخش زرین آباد از توابع شهرستان مرزی دهلران دیده به جهان گشود.دوران کودکی تا دبیرستان را در شهرستان دهلران باموفقیت به پایان رساند. هوش سرشار و روحیه ی دانش طلبی دروی باعث شد بلافاصله در امتحان کنکور پذرفته شود.وی برای ادامه ی تحصیل به دانشگاه تربیت معلم شهید مدرس سنندج رفت.
با آغاز تجاوز ارتش بعث عراق به میهن اسلامی براساس احساس وظیفه و لبیک به ندای امام و مقتدایش ، حضرت امام خمینی (ره) ، به عنوان رزمنده بسیجی وارد لشکر 11 حضرت امیرالمومنین (ع) گردید و روانه ی جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید .
پس از دلاوری ها و رشادت های درخشان در دفاع از میهن اسلامی سرانجام درعملیات والفجر10در تاریخ بیستو سوم اسفند 1366 در منطقه عملیاتی شاخ شمیران مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
سخنی با شهید
ای شهید، اینک از کرانهی زمان تا دریای خون، فریاد هر زمان را تو با دستان مردانهات، دستانی رنگین شده به خون به کشتی پیروزی رساندی. تو را سبزی ایمان، سرخی زبان میخواند در محضر زبان، بیا و برای دل ما از دریای کرامت انسانیت و فداکاری و ایثار بگو.
منبع : اداره اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
نظر شما