انَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ / شهدای عملیات مرصاد استان ایلام
نوید شاهد ایلام
ابتدا مروری بر عملیات مرصاد از شروع تا پایان
پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل از سوی ایران و اعلام آتش بس با عراق، گروهک منافقین که در طول جنگ نقش ستون پنجم و اهرم فشار بر جمهوری اسلامی را ایفا کرده بودند در نقش ارتش خصوصی صدام و با خیال اینکه نیروهای مردمی از جنگ خسته اند شعار از مهران تا تهران در ۳ روز را سر دادند که این عملیات بعدها به عملیات مرصاد معروف شد.
همزمان با ایام پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران که سازمان مجاهدین در بلاتکلیفی شدیدی به سر میبرد، رجوی توانست صدام حسین را متقاعد کند که قبل از بسته شدن کامل مرزها و اجرای قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل، به سازمان مجاهدین اجازه آخرین حمله به خاک ایران را بدهد. در حالی که عراق با بازپسگیری اغلب مناطقی که طی سالهای گذشته از دست داده بود. میرفت تا با اقدامات بعدی صحنه نبرد را بیش از پیش به نفع خود تغییر دهد. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران در تاریخ 27 تیر ماه 1367موجب گردید ارتش عراق در اقدامی شتاب زده، منطقه خوزستان را بار دیگر مورد هجوم گسترده قرار داده و تا جاده اهواز- خرمشهر پیشروی کند و خرمشهر را نیز در معرض تهدید قرار دهد. این تهاجم عراق ـکه دو بار دیگر نیز تکرار شد ـ با مقاومت شدید سپاهیان اسلامی خنثی و ارتش عراق تا مرز، عقب رانده شد. به این ترتیب، دشمن در حالی که از تصرف خوزستان ناامید شده بود، برای صدام حسین، این لشکرکشی در آخرین روزهای جنگ، یک ریسک بود که در آن در هر حال او بازنده نبود. اگر مجاهدین خلق میتوانست پیروز شود و حکومت اسلامی را براندازد، صدام یک نیروی وفادار و مستعد خود را در خاک همسایه داشت و به آرزویی که در تمام دوران جنگ داشت میرسید؛ در صورتی هم که سازمان شکست میخورد، باز هم برای صدام اهمیت نداشت و وضع تغییری نمیکرد. در اوایل مرداد ۱۳۶۷، رجوی نشستی با شرکت همه نیروها در قرارگاه اشرف برگزار کرد. در این نشست، رجوی نقشه راهها و جادهها را از مرز ایران و عراق تا تهران بر روی نقشه نشان داد. او حتی محل اقامت خود را در شهر تهران مشخص کرد و ادعا کرد که مردم به محض ورود ما به ایران، به یاری ما میشتابند و به ارتش آزدیبخش میپیوندند.
در روز ۳ مرداد ۱۳۶۷، نیروهای مجاهدین از محور سرپل ذهاب وارد ایران شدند و به سرعت تا نزدیکی شهر "کرند" پیش رفتند. علت عدم درگیری تا این محل با نیروهای ایران، یکی این بود که توپخانه عراق تا بعد از سرپل ذهاب از پیشروی مجاهدین حمایت فعال میکرد. دیگر اینکه، طبق گفتههای بعدی هاشمی رفسنجانی، حکومت اسلامی، آگاهانه برای ارتش آزادیبخش مسعود رجوی تله گذاشته بود. به بیان خود رفسنجانی: «ما در را باز کردیم تا همه را درون کیسه کنیم و درش را ببندیم».
در این عملیات که سازمان مجاهدین آن را عملیات فروغ جاویدان نامیدند، رجوی خود شخصاً و مطابق معمول، شرکت نداشت و از داخل خاک عراق، عملیات را هدایت میکرد. فرمان آتش را نیز مریم رجوی و البته از محل امنی در خاک عراق صادر کرد.
در آن تاریخ نیروهای نظامی موسوم به سازمان مجاهدین خلق از تنگه پاتاق تا منطقه چهارزبر در ۳۴ کیلومتری کرمانشاه را با سرعت خیلی زیاد طی کردند. علت سرعت بالای حرکت ستون های نظامی مجاهدین عدم حضور قوای نظامی در غرب کشور بود. به دلیل هجوم سنگین ارتش عراق به جبهه جنوب (استان خوزستان)بخش عمده ای از توان نظامی ایران در جبهه های جنوب غربی مشغول دفع تهاجم عراق بودند به همین دلیل عملاً در برابر حرکت ستون های مجاهدین مقاومتی وجود نداشت. نیروهای ایران در جایی که نیروهایشان برتری نسبی داشت به کمین نشستند و در منطقه چهار زبر، با خاکریز و یک خط دفاعی مستحکم در انتظار ایشان بودند. یکی از گردان های عملیاتی در این جبهه گردان مقداد از لشگر ۲۷ محمد رسول الله بود.
این عملیات سه روز به طول انجامید که در روز اول هدف سد کردن هجوم مجاهدین خلق بود. در روز اول عملیات نیروی هوایی وارد عمل نشد زیرا در آن زمان پایگاه نوژه بمباران شده بود و انجام عملیات پاکسازی باند فرود قدری فرصت را از آنها گرفت و به همین دلیل نیروی هوایی با یک روز تأخیر عملیات را ادامه داد.
در روز دوم حرکت نیروی زمینی صورت گرفت که با پشتیبانی بسیار قوی نیروی هوایی و هوانیروز همراه شد و در روز سوم یگانهای مجاهدین خلق به کلی منهدم شد. فرماندهی این عملیات بر عهده علی صیاد شیرازی بود که در سال ۱۳۷۸ توسط گروهک منافقین به شهادت رسید.
واژه عربی «مرصاد» به معنی کمین است و بخاطر کمین برنامه ریزی شدهای که نیروهای نظامی انجام داده بودند اینگونه نام گرفت.
شرح عملیات
هدف: انهدام عناصر ضدانقلاب (منافقین)
استعداد دشمن
منافقین، حدود ۳۰ تیپ رزمی جهت تهاجم خود به خاک ایران تشکیل داده بودند. هر تیپ ۱۷۰ نفر نیروی رزمی (۲۰ زن و ۱۵۰ مرد) در اختیار داشت که به همراه نیروهای پشتیبانی به ۲۸۰ نفر می رسید و دارای دو گردان پیاده، یک گردان تانک، یک گردان ادوات و یک گردان ارکان و پشتیبانی رزم بود. تعداد کل نیروی رزمنده حدود ۵۲۰۰ نفر و نیروی در صحنه به حدود ۷۰۰۰ نفر می رسید.
تجهیزات منافقین نیز عبارت بود از:
۱۲۰ تانک سبک کاسکا و پل برزیلی، ۴۰ نفربر PMP، ۳۰ توپ ۱۲۲ میلیمتری، حدود ۲۴۰ خمپاره، ۱۰۰۰ آرپی جی هفت، ۷۰۰ تیربار، ۲۰ توپ ۱۰۶ میلیمتری، ۶۰ مسلسل دوشکا و حدود ۱۰۰۰ خودرو.
هدف منافقین از حمله در عمق خاک ایران، با چندین تانک برزیلی دجله (دارای چرخ های لاستیکی و سرعتی معادل ۱۲۰ کیلومتر در ساعت)، تسخیر چندین شهر و در آخر رسیدن به تهران و بدست گرفتن قدرت بود، بر طبق زمانبندی، نیروها بایستی ساعت ۶ بعد از ظهر روز دوشنبه ۳ مرداد به کرند و ساعت ۸ شب به اسلام آباد و ۱۰ شب به کرمان شاه رسیده و در این شهر، دولت خویش را اعلام نمایند. اگرچه در ساعت های مقرر به کرند و اسلام آباد رسیدند، اما در مسیر اسلام آباد – کرمانشاه و گردنه حسن آباد، از پیشروی آن ها جلوگیری شد.
در این عملیات (فروغ جاویدان) منافقین با ۲۵ تیپ ( هر تیپ ۲۰۰ نفر) شرکت داشتند و بدین ترتیب مجموعاً بین ۴ تا ۵ هزار نیروی عملیاتی وارد ایران شدند. مقارن ساعت ۱۴:۳۰ در تاریخ 3 مرداد 1367 منافقین و ارتش عراق عملیات مشترک خود را با هجوم زمینی از طریق سرپل ذهاب و هلی برد از جنوب گردنه پاطاق (نزدیکی سرپل ذهاب) آغاز و به طرف شهر کرند غرب پیشروی کردند و حدود ساعت ۱۸:۳۰ اولین تانک های عراقی با آرم منافقین وارد شهر شدند و پس از تصرف شهر به طرف اسلام آباد غرب پیشروی کرده، به محض رسیدن به مدخل شهر، اقدام به قطع برق و ارتباط مخابراتی و هم چنین تیراندازی و آشفته نمودن اوضاع کردند. تعدادی از نیروهای سپاه و مردم با آنان درگیر شدند که به علت عدم انسجام نیروها و آمیختگی منافقین با مردم، اوضاع از کنترل نیروهای نظامی خارج، و شهر به تصرف آن ها در آمد. سپس با استفاده از تعداد زیادی تانک دجله و خودرو نیروهای پیاده به طرف کرمانشاه عزیمت کردند که در منطقه حسن آباد (۲۰ کیلومتری اسلام آباد) به دلیل سازماندهی جدید رزمندگان ایرانی و جمع آوری نیرو، منافقین زمین گیر شدند. نیروهای خودی در فاصله ۲۰۰ متری آنان در ارتفاعات چهارزبر ضمن تشکیل خط پدافندی با آنان درگیر شده، و بعدازظهر ۴ مرداد با محاصره شهر اسلام آباد، به منظور انسداد عقبه و راه فرار، سه راه اسلام آباد– کرند را قطع، و آن ها را محاصره کردند. نیروهای اسلام در روز ۵ مرداد عملیات مرصاد را به رمز یا علی بن ابی طالب (ع) آغاز نمودند و طی چندین ساعت، صدها تن از منافقین را به هلاکت رسانده، و مابقی را به فرار وا داشتند. در این عملیات، رزمندگان اسلام از قسمت سه راهی اهواز (پشت پمپ بنزین اسلام آباد) دشمن را دور زدند و تلفات زیادی به منافقین وارد کردند. در این عملیات بیش از ۲۵۰۰ تن از منافقین به هلاکت رسیدند و بیش از چهارصد دستگاه خودرو، نفربر و تانک آنان منهدم شد. هلاکت رساندن حدود ۲۰۰۰ نفر و به اسارت درآوردن ۲۵۰ تن از نیروهای دشمن است.
بدین ترتیب در روزهای بعد دیگر اثری از نیروهای مجاهدین خلق در منطقه نبود. گزارشهای خبری تعداد کشتههای منافقین را دراین عملیات بین ۱۶۰۰ تا ۲۰۰۰نفر ذکر کردند.
شکست سنگین سازمان مجاهدین خلق در عملیات مرصاد ضربه شدیدی بر روحیه باقی مانده نیروهای این سازمان وارد آورد. بسیاری از افراد سازمان که به اسارت درآمده بودند، از سرخوردگی و بنبست سازمان سخن به میان میآوردند و بسیاری دیگر نیز که موفق به فرار از سلطه سازمان شده بودند، به ایران بازگشته و یا به کشورهای اروپایی رفتند. صدام نیز ۱۰ روز پس از این شکست با برقراری آتش بس در تمام طول خطوط جنگ موافقت کرد. عملیات مرصاد نقطه هزیمت سازمان مجاهدین خلق درعراق بود. سازمان درپی این عملیات و تحولاتی که در روابط ایران و عراق به وجود آمد هر روز و بیش از پیش منزوی شد.
نقش شهید صیاد شیرازی در عملیات مرصاد
فرماندهی عملیات رزم در هنگامهای که قطعنامه صادر شده و قرار بر صلح و عقبنشینی تا مرزهای قانونی است امری بسیار مهم و خطیر به حساب میآمد، چرا که دشمن در صورت بروز یک اشتباه در محاسبات نیروهای ایرانی حتی می توانست از معادلات بینالمللی استفاده کرده و صدماتی جبرانناپذیر به کشور و نظام جمهوری اسلامی وارد کند؛ از آن رو "سپهبد شهید علی صیاد شیرازی" که در سالهای پایانی جنگ به دلیل تغییر مسئولیت، از خط مقدم دور بود به واسطه لطف خداوند متعال با عنوان نماینده امام (ره) در شورای عالی دفاع، از نزدیک فرماندهی یگانهای هوانیروز و نیروی هوایی و رزمندگان حاضر در منطقه را به عهده گرفت و به همراه خلبانان شجاع هوانیروز و نیروی هوایی، لشکر منافقین و مزدوران صدام را در تنگه "مرصاد" منهدم و تار و مار کرد و تا انهدام کامل به تعقیب آنها پرداخت.
اراده خداوند متعال بر این بود که نقش "شهید صیاد شیرازی" در کنترل غائله کردستان در سال اول انقلاب و بعد در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور و همچنین در عملیات مرصاد علیه منافقین، یگانه و منحصر به فرد شده و یاد و خاطره آن شهید عزیز و والامقام در تاریخ و اذهان ملت بزرگ ایران، جاودانه شود.
نقش نیروهای مردمی و بسیج در عملیات مرصاد
نیروهای مردمی و بسیج نیز که همچون هشت سال دفاع مقدس، در حراست از کیان نظام جمهوری اسلامی از جان و دل مایه گذاشته بودند در ساعات اولیه تهاجم سربازان گروهک نفاق به کشور عزیزمان، با سرعت بالایی به صف دشمن هجوم آوردند و با درایت و تدبیر فرماندهان و مجاهدان حقیقی راه اسلام، دست متجاوزان به خاک کشورمان را قطع و مرصاد را به گورستان آنها تبدیل کردند.
دستور ترور صیاد شیرازی توسط شخص رجوی صادر شد
و اما پس از پیروزی غرورآفرین دلاورمردان رزمنده در مرصاد و پس از ارائه گزارش عملیات توسط شهید علی صیاد شیرازی به امام امت (ره) و مردم شریف ایران اسلامی، کینه برآمده از این شکست مفتضحانه، حنجره کفر را به درد آورده و نقشه خصمانه دیگری را برای فرزندان خلف و صالح کشور اسلامی ایران طرح ریزی کردند.
محمد رزاقی عضو جدا شده گروهک تروریستی منافقین طی گفتگویی به ارائه اطلاعاتی در مورد ترور سپهبد شهید علی صیاد شیرازی پرداخت و گفت: رجوی به خاطر تشریح عملیات مرصاد توسط شهید صیاد در تلویزیون کینه شدیدی از وی گرفته بود و سه نفر را مأمور ترور فرمانده ستاد مشترک ارتش ایران کرد.
یکی از اعضای تیم ترور، در اردوگاه جلولا در عراق بود؛ وی که عبدالرضا یا عبدالحسین نام داشت، اهل زنجان با قدی حدوداً ۱۸۰ و موهای به اصطلاح وزوزی بود که هم اکنون در اردوگاه آمریکایی لیبرتی به سر میبرد.
فرد دیگر از این گروه شوهر مرجان ملک بود. مرجان ملک وقتی برای انجام عملیات خرابکاری به ایران آمد دستگیر شد. شوهر مرجان ملک گمان میکرد همسرش هنگام دستگیری از قرص سیانور استفاده کرده و کشته شده؛ اما در ایامی ایران صدای برخی اعضای فرقه را از رادیو پخش میکرد که از قضا این فرد صدای مرجان ملک را در یکی از برنامهها متوجه میشود و پس از آن به قصد دیدار وی سعی به فرار از پادگان اشرف میکند که خود منافقین از پشت به وی شلیک میکنند و بعداً رجوی عنوان کرد وی را با نام شهید در اردوگاه تشییع کنید.
مرجان ملک هم اکنون با یکی از جدا شدهها ازدواج کرده است. گفتنی است وی از هویت سومین نفر از اعضای تیم ترور شهید صیاد ابراز بی اطلاعی کرد.
خاطرهای به روایت شهید سپهبد صیاد شیرازی در مورد عملیات مرصاد
سپهبد شهید علی صیاد شیرازی در یکی از خاطرات خود از دفاع مقدس به خاطرهای از عملیات مرصاد پرداخته و شرحی از حضور خود در این عملیات را بیان میکند که در ذیل آمده است:
«شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم.
چنان جو پریشانی و اضطراب در مردم ایجاد شده بود که سراسیمه از خانه بیرون آمده بودند. از طرفی جاده کرمانشاه به بیستون از خودروهایی که در انتظار جابهجایی بودند، مملو بود و ترافیک سنگینی ایجاد شده بود.
براین اساس با یک فروند هلیکوپتر از فرودگاه به سمت یکی از قرارگاههای تاکتیکی سپاه پاسداران مستقر در طاق بستان حرکت کردیم.
نیمه شب چهارم تیر ماه بود و تا ساعت یک ونیم نتوانستیم ماهیت دشمن را به دست آوریم که چه کسی است که همینطور در حال پیشروی است. ساعت ۵ به پایگاه رفتم. همه را آماده و مهیا برای توجیه دیدم. پس از توجیه خلبانان تأکید کردم وضعیت خیلی اضطراری است. چارهای نداریم هلیکوپترهای کبری باید آماده باشند. یک تیم آتش آماده شد، ابتدا خودم با یک هلیکوپتر ۲۱۴ برای شناسایی دقیق و هماهنگی به سمت مواضع حرکت کردم و به این ترتیب اولین عملیات را علیه نیروهای مهاجم و منافق آغاز کردیم.
صبح روز پنج مرداد عملیات با رمز یا علی (ع) آغاز شد. در تنگه چهار زبر چنان جهنمی برای یاران صدام برپا شد که زمانی برای پشیمانی نمانده بود.
جاده به زودی انباشته از ادوات سوخته شد. همزمان با عملیات هوانیروز علاوه بر گروههای مردمی، تعدادی از لشکرهای سپاه نیز که از جنوب به غرب آمده بودند، وارد عملیات شدند. راه از هر سو به روی بازماندگان کاروان بسته شده بود و آنان به سختی میتوانستند به عقب برگردند. بعضی از آنها به روستاها پناه بردند و بعضیهایشان با خوردن قرص سیانور به زندگی خود خاتمه داده بودند.
عملیات که تمام شد در جاده کرمانشاه - اسلام آباد غرب هزاران کشته از آنان به جا مانده بود. اجساد پسران و دخترانی که با ملت خود بسیار ناجوانمردانه رفتار کرده بودند. کسانی که روز تنهایی میهن به یاری اردوی خصم شتافته بودند.
حالا من از این عملیات نتیجه میگیرم که چقدر خداوند متعال ما را و رزمندگان اسلام و انقلاب را دوست دارد که در هر زمان طوری مقدر میکند که بسیاری از مشکلات ما باید با حالت سرافرازانه حل شود.
خداوند میفرماید«بجنگید تا آن کفار که من میخواهم به دست شما عذابشان بدهم» و به ما قول و وعده میدهد تا آنها را خوار کند و به شما پیروزی وعده میدهد و قلبهای شما را شفا بخشد. کدام قلبها؟ قلبهایی که قبل از این عملیات گرفته و غم زده بود.
رزمندگان اسلام قلب و دلشان با امامشان برای همیشه گره خورده بود. امام (ره) اشارهای دارند که پذیرش قطعنامه مثل نوشیدن زهر بود برای رزمندگان اسلام که سالها فداکاری کرده بودند، در حالی که هشت سال تلاش شده بود بعد از آن ما دلمان میخواست به صورتی دیگر نبرد تمام میشد. دلمان گرفته بود، اما خداوند با این پیروزی بزرگ و با این کشتار دسته جمعیِ بدترین و خبیثترین دشمنانمان به دست ما، موجب رضایت خاطر رزمندگان اسلام شد و پایان نبرد هشت ساله دفاع مقدس با این عملیات درخشان مرصاد انجام گرفت».
منبع : تولید پژوهشکده عفاف
مروری بر زندگینامه شهدای عملیات مرصاد استان ایلام
شهید نعمت اله نادری زرنه در سال 1337در خانواده ای متدین و خوشنام ساکن روستای طرن از توابع بخش زرنه در شهرستان ایوان دیده به جهان گشود.
دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستای طرن و بخش زرنه سپری کرد و برای اخذ دیپلم راهی اسلام آبادغرب شد و پس از کسب مدرک دیپلم ادبی (نظام قدیم) در سال 1355 شغل شریف معلمی را برگزید.
شهید نعمت الله نادری زرنه در زمان رژیم پهلوی از خدمت معاف گردید اما در سال 1360 بصورت داوطلبانه و برای دفاع از میهن راهی جبهه های حق علیه باطل گردید و در فروردین ماه 1361 در عملیات فتح المبین شرکت و در مهرماه همان سال نیز با شرکت در عملیات غرور آفرین رمضان در محور حمیدیه-کرخه نور مجروح گردید و در بیمارستان مرکزی اهواز بستری شدند.
شهید در سال 66 و 67 از سوی لشکر حضرت امیر (ع) ایلام دوباره راهی جبهه گردید و در مناطق قلاویزان ، مهران ، چنگوله در بهداری خط مشغول به پاسداری از اسلام پرداخت.
وی وقتی خبر شهادت دوست و همرزمش شهید موسی سلیمانی را به وی دادند بسیار ناراحت شد و در عین اینکه غبطه می خورد بیان کرد «خدایا یعنی من لایق شهادت نیستم که اینطور رفقایم تنها به سمت تو می آیند»
شهید با کمک دوستان و جمع کردن زکات مردم روستا توانستند اولین مسجد روستای طرن(شهرستان ایوان) را بنا کنند.
بعد از آغاز عملیات مرصاد و حمله منافقین کوردل به اسلام آباد و تصرف این شهر شهید به همراه یکی دیگر از دوستان خود جهت کمک و امدادرسانی به این شهرستان بصورت خود جوش می روند که در آنجا و در اثر برخورد موشک دشمن به ایشان در دومین روز از مرداد ماه 1367 بال در بال ملائک می گشاید.از شهید نادری زرنه یک فرزند به یادگار مانده . مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای ایوان قرار دارد .
شهيد وليد بدراوي فرزند خليل در سال 1343 هجري شمسي در خانواده اي مذهبي در كشور عراق ديده به جهان گشود . وي كه داراي تحصيلات اول متوسطه بود با آغاز حملات وحشيانه رژيم بعثي عراق به كشور عزيزمان ايران اسلامي از آنجايي كه اين شهيد گرامي عضو لشكر سپاه بدر بود به ياري ديگر مجاهدان اسلامي پيوست و راهي جبهه هاي نبرد شد وي سرانجام پس از رشادت هاي فراوان در شهر اسلام آباد غرب بر اثر اصابت تير دشمن در عملیات مرصاد بعثي به تاريخ پنجم مرداد ماه سال 1367 هجري شمسي به فيض شهادت نائل آمد .مزار اين شهيد گرامي در كنار مرقد مطهر امامزاده پير محمد قرار دارد.
شهيد غلامحسين اله وردي فرزند حسين در اولين روز از اسفند ماه سال 1344 شمسي در شهرستان ايلام ديده به جهان گشود. وي تحصيلات خود را تا سال سوم راهنمايي ادامه داد و پس از آن با رسيدن به سن قانوني انجام خدمت نظام وظيفه سربازي در زمان جنگ تحميلي رژيم بعث عراق عليه ملت مسلمان و انقلابي ايران به لشكر 81 كرمانشاه پيوست و راهي جبهه هاي نبرد با متجاوزين شد تا آنكه در چهارمین روز از مرداد ماه سال 1367 در منطقه اسلام آباد غرب عملیات مرصاد به شهادت رسيد.
شهید اسکندر جوانی فرزند علی جان در هشتمین روز از مرداد ما سال 1337 در روستای کل کل بخش مرکزی شهرستان شیروان چرداول دیده به جهان گشود . وی تحصیلات خود را تا کلاس پنجم ابتدایی ادامه داد تا اینکه با شروع جنگ تحمیلی و بنا به احساس تکلیف شرعی و دفاع از اسلام به عنوان نیروی بسیجی عازم جبهه نبرد با متجاوزان بعثی گردید . این شهید گرانقدر عملیات مرصاد حضور فعال داشتند. سرانجام در پانزدهیمن روز از مرداد ماه سال 1367 در منطقه اسلام آباد در اثر بمباران بمب افکن های رژیم بعثی به شهادت رسید از این شهید 4 فرزند به یادگار مانده است.
مزار این شهید در گلزار شهدای روستای کل کل بخش آسمان آباد شهرستان شیروان چرداول می باشد.
شهيد شهسوار سليماني فرزند ناصر در اولين روز از مرداد ماه سال 1344 شمسي در منطقه قصر شيرين ديده به جهان گشود وي كه تحصيلات خود را تا سال اول دبيرستان ادامه داده بود در زمان جنگ تحميلي رژيم بعث عراق عليه ملت ايران به عنوان رزمنده بسيجي به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و راهي جبهه هاي نبرد عليه متجاوزان بعثي گرديد وي پس از مجاهدت فراوان سرانجام به تاريخ پنجم مرداد ماه سال 1367 در منطقه اسلام آباد غرب بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد مزار اين شهيد در قصر شيرين قرار دارد.
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام