بسیجی شهید شیرمحمد داوری
شنبه, ۰۹ شهريور ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۱۲
به عنوان بسیجی جهت دفاع از کیان مملکت خویش وارد جبهه شد و به مدت سه سال در عملیات های والفجر (5)و دیگر عملیات ها ... شرکت فعال داشت، با وجود اینکه ازدواج کرده بود اما این امر مانع از رفتن شهید به جبهه نشد
به گزارش نوید شاهد ایلام، شهید شیر محمد داوری فرزند نریمان سال 1346 درخانوادهایی مؤمن و مذهبی در شهرستان مهران دیده به جهان گشود، در سن هفت سالگی مادرش را از دست داد. وی تا سوم راهنمایی تحصیل نمود، همزمان با جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی جهت دفاع از کیان مملکت خویش وارد جبهه شد و به مدت سه سال در عملیات های والفجر (5)و دیگر عملیات ها ... شرکت فعال داشت، با وجود اینکه ازدواج کرده بود اما این امر مانع از رفتن شهید به جبهه نشد.عاقبت در هشتمین روز از شهریورماه 65 در حین دیده بانی در منطقه قلاویزان بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید، مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای علی صالح(ع) قرار دارد.
وصيت نامه شهيد شير محمد داوري:
از امت شهيد پرور خواستارم كه هيچگاه و به هيچ عنوان از روحانيت جدا نشوند كه در هر عصر و زمان پرچمدار مبارزه با ظلم و زور و كفر و استكبار و استبداد بوده و هستند، از جوانان حزب الله دوستان و آشنايان خواهانم كه اين فرصت را از دست نداده و به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل بيايند و دينِ شان را نسبت به انقلاب و شهدا ادا نمايند.
خدايا!خداوندا قلبم را بدون شهادت از تپش باز مدار
بار الها!در دنيا زيارت كربلا و در آخرت شفاعت امام حسين (ع) شامل حالم بگردان
چند كلمه اي با خانواده محترم
پدر و مادر مهربانم :از شما حلاليت مي طلبم و از شما خواستارم كه رنجهايي را كه برايم كشيده ايد حلالم گردانيد.
پدر و مادر مهربانم :از شما حلاليت مي طلبم و از شما خواستارم كه رنجهايي را كه برايم كشيده ايد حلالم گردانيد.
برادران عزيزم: مي خواهم كه در سوگ من ناراحت نشوند و اسلحه ي بر زمين افتاده ام را بردارند و بر عليه دشمنان اسلام نشانه روند.
خواهران مهربانم: تقاضامندم كه زياد برايم گريه نكنيد و زاري نكنيد و فقط براي امام حسين (ع) و يارانش گريه و عزاداري كنيد.
همسر مهربانم: اميدوارم كه مرا ببخشيد زيرا همسر خوبي كه بايد و شايد براي شما نبوده ام و از شما خواهانم كه در مرگ خونبارم زياد ناراحت نشويد.
اي فلك مكن به دست خودچنين بال و پرم گرفتارم مكن خونين مگردان پيكرم
فرصتي ده تا ببينم بار ديگر مادرم را سر بر آغوش نهم گويم كلام آخرم را
فرصتي ده تا ببينم بار ديگر مادرم را سر بر آغوش نهم گويم كلام آخرم را
نظر شما