آخرین اخبار:
کد خبر : ۴۸۵۷۳۷
۱۴:۴۵

۱۳۹۹/۰۵/۲۷

خاک پای مادرم

نوید شاهد - همسر شهید "علی مرادی‌نسب" نقل می‌کند: «هر وقت مادرش از بیرون می‌آمد، پیش پایش بلند می‌شد و به او احترام می‌گذاشت. وقتی تنها شدیم، گفتم: على! این چه‌کاریه؟ مادرت تازه اینجا بود. گفت: به دو دلیل خاک پاشم ...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.
نویسنده :
حمیدرضا گل هاشم


خاک پای مادرم


به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید علی مرادی‌نسب پنجم فروردین ۱۳۳۱ در روستای دلازیان از توابع شهرستان سمنان چشم به جهان گشود. پدرش محمود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارمند صنایع دفاع بود. ازدواج کرد و صاحب چهار پسر و دو دختر شد. بیست و ششم مرداد ۱۳۷۱ در سمنان بر اثر انفجار مواد منفجره به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش محمدباقر نیز شهید شده‌است .


توجه به والدین

پدرش مریض و از کار افتاده شده‌بود. مادرش می‌گفت: «على حال پدرت خیلی بده، اگه شب و نصف شب طوریش بشه من دست تنها چه‌كار کنم؟»

على دستش را دور گردن مادر حلقه کرد و گفت: «مادر! غصه نخور، اول به خدا توکل کن، بعدش من هستم تنهات نمی‌ذارم.»

با موتور از سمنان به روستای دلازیان می‌رفت. شب پیش پدر و مادرش می‌ماند و چهار صبح از آن جا راه می‌افتاد که به خانه برسد و هفت صبح سرکارش حاضر باشد.

به خاطر این که پدرش مریض بود و زجر می‌کشید، گریه می‌کرد. دلش می‌سوخت و می‌گفت: «پدر برامون خیلی زحمت کشید، اما یک روز خوش توی دنیا ندید و داره می‌میره؟»

(به نقل از همسر شهید)


خاک پای مادرم

منزل مادرش بودیم. هر وقت مادرش از بیرون می‌آمد، پیش پایش بلند می‌شد و به او احترام می‌گذاشت. وقتی تنها شدیم، گفتم: «على! این چه‌کاریه؟ مادرت تازه اینجا بود ...»

ابرو درهم کشید و گفت: «خانم! این حرف رو نزن، اصلا توقع ندارم.»

خندهام گرفت و گفتم: «به‌خاطر مادرت می‌گم. با این احترام گذاشتن‌هات بیشتر اذیت می‌شه.»

گفت: «به دو دلیل خاک پاشم؛ اول این که مادرمه و دیگه هم که نام حضرت فاطمه (س) رو داره.»

(به نقل از همسر شهید)


محبوب مردم

مردم دلازیان وقتی خبر شهادتش را شنیدند، از ته دل گریستند.

می‌گفتند: «صدای ماشین علی برامون آشنا بود. وقتی می‌اومد به پدر و مادرش سر بزنه به همه‌مون سر می‌زد و احوال همه رو می‌پرسید. آخر هفته که می‌شد، منتظر بودیم تا بیاد. بس که با محبت بود، دلتنگش می‌شدیم.»

(به نقل از برادر شهید)


منبع: کتاب فرهنگ‌نامه شهدای استان سمنان-شهرستان سمنان/ نشر زمزم هدایت



گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه