ای اشک روان در شب آدینه ی مادر!
چهارشنبه, ۰۵ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۰۳
نوید شاهد -ای تلخ ترین حادثه در سینه ی مادر، ای اشک روان در شب آدینه ی مادر... مثنوی زیر سروده شاعر و نویسنده ایلامی محمد مقدم است در وصف شهید، که به مناسبت هفته بسیج تقدیم به همه شهدای بسیجی می شود.
نوید شاهد ایلام
ای تلخ ترین حادثه در سینه ی مادر
ای اشک روان در شب آدینه ی مادر
از گریه ی طفلت همه ی حنجره ها سوخت
آلاله ی جان در قفس پنجره ها سوخت
رفتی که نشان آوری از قافله ی خون
رفتی که خبر آوری از آتش مجنون
رفتی تو ولی بر شرری سرخ نشستی
پروانه ی جان را به سر شعله ببستی
رفتی به هم آغوشی دریای خدایت
ای باور باران ! همه دل ها به فدایت
ای باور باران ! دل این قافله تنگ است
خاموشی این قاب پر از ناله ی جنگ است
هرچند که این قافله در خاک نشسته است
پیوند تو ای باور باران ! نگسسته است
پیوند تو نور است گسستن نشناسد
تفسیر عبور است نشستن نشناسد
ای شمع فرو خفته به دامان دل خاک !
از نور تو ،خورشید دمیده است به افلاک
پیشانی ات ای مرد گره بسته به سربند
اینک بگُشا رمز دل از چهره ی دلبند
اینک بگشا رمز، که جانم به خود آید
با این دل خاموش زبانم به خود آید
این قاب سکوت است ، و یا ناله و فریاد؟
آهنگ جنون است ، ویا تیشه ی فرهاد؟
من سوخته ی یک نفس از یاد تو هستم
اینک بگُشا رمز که فریاد تو هستم
#محمد_مقدم
ای تلخ ترین حادثه در سینه ی مادر
ای اشک روان در شب آدینه ی مادر
از گریه ی طفلت همه ی حنجره ها سوخت
آلاله ی جان در قفس پنجره ها سوخت
رفتی که نشان آوری از قافله ی خون
رفتی که خبر آوری از آتش مجنون
رفتی تو ولی بر شرری سرخ نشستی
پروانه ی جان را به سر شعله ببستی
رفتی به هم آغوشی دریای خدایت
ای باور باران ! همه دل ها به فدایت
ای باور باران ! دل این قافله تنگ است
خاموشی این قاب پر از ناله ی جنگ است
هرچند که این قافله در خاک نشسته است
پیوند تو ای باور باران ! نگسسته است
پیوند تو نور است گسستن نشناسد
تفسیر عبور است نشستن نشناسد
ای شمع فرو خفته به دامان دل خاک !
از نور تو ،خورشید دمیده است به افلاک
پیشانی ات ای مرد گره بسته به سربند
اینک بگُشا رمز دل از چهره ی دلبند
اینک بگشا رمز، که جانم به خود آید
با این دل خاموش زبانم به خود آید
این قاب سکوت است ، و یا ناله و فریاد؟
آهنگ جنون است ، ویا تیشه ی فرهاد؟
من سوخته ی یک نفس از یاد تو هستم
اینک بگُشا رمز که فریاد تو هستم
#محمد_مقدم
نظر شما