پيشكسوت عرصه دفاع مقدس؛ امام خمينی (ره) در تمام ابعاد مختلف علمی و عملی كامل بود
به گزارش نويد شاهد ايلام؛ امام خمینی(ره) خود به خدا وصل بود و با وجود وسوسههای شیطان و تعلقات دنیوی توانست فطرت پاک نهفته انسانها را زنده کند، خدا امام را با جوانان آشنا کرد لذا تأثیری الهی بود که امام(ره) در سایه نزدیکی و رفاقت خود به خدا توانست این مأموریت را به خوبی انجام دهد. تأثیر معنوی امام بر رزمندگان در طی جنگ تحمیلی بر کسی پوشیده نیست.
موسی خیری در سال ۱۳۳۸ در منطقۀ میشخاص به دنیا آمد پاسدار بازنشستۀ سپاه امیرالمؤمنین(ع) است که پس از بازنشستگی همچنان به فعالیتهای جهادی خودش ادامه میدهد. او یکی از اعضای فعال هیئت امنای مسجد جامع محمودآباد است.
حاجموسی خیری ضمن عرض تسلیت به مناسبت رحلت رهبر و امام دلها در خصوص نحوۀ ورودش به جبهه این گونه توضیح داد: من، سعید سلطانی، حاتم صادقی و علی پاشا صادقی به همراه دوازده نفر دیگر اولین کسانی بودیم که از منطقۀ میشخاص به جبهه رفتیم. با سلاح و آذوقۀ خودمان بدون اینکه در جایی آموزش ببینیم. من هفده سال بیشتر نداشتم که با دوستانم به منطقۀ صالحآباد رفتیم چون ماشین فقط تا آنجا میتوانست برود. همانجا ما را پیاده کردند. به سمت امیرآباد و مهران ماشین تردد نمیکرد.
ما داوطلب بودیم
وی ادامه داد: هیچکس به ما نگفت برویم جبهه. ما خودمان تصمیم گرفتیم به ایلام برویم و از آنجا برای رفتن اقدام کنیم. از ایلام به صالحآیاد و سپس به منطقهای به اسم کورهسر رفتیم. شب شده بود و وقت نماز. قبل از ما یک گروه دیگر آنجا مستقر شده بودند. ما فکر میکردیم نیروهای ژاندارمری منطقه هستند. آنها هم نمیدانستند ما که هستیم تا اینکه با هم برخورد کردیم و شروع کردیم به اسلحهکشی. یک نفر از بچههای ما آنها را شناخت و گفت: آنها ارتشیهای خودمان هستند آنها با تمسخر گفتند: شما میخواهید به جنگ عراقی ها بروید؟ با این وضعیت؟ ما به پاسگاهی در آن نزدیکی رسیدیم آنها به ما جا دادند و برایمان کنسرو آوردند ما اولین بار بود که کنسرو میدیدیم.
دفاع تا پای جان
حاج موسی و همراهانش با تجهیزات اندک برای دفاع از ارتفاعات کولک در آنجا مستقر میشوند او در این خصوص گفت: زمانی که رتفاعات کولک بودیم با ماشین از ایلام تا جایی که راه داشت آذوقه میآوردند سپس با قاطرچیها برای ما آب و آذوقه به ارتفاعات می فرستادند. آب و آذوقهای که از خانه همراه برده بودیم 48 ساعت بیشتر کفاف نداد. آذوقهای که به ما میدادند اغلب نان خشک به همراه یک دبه بیست لیتری آب برای سه روز بود. برای وضو و شستشو باید از آب داخل شیارها استفاده میکردیم.
آموزش در ششدار
خیری خاطرنشان کرد که: غیرت مردم اجازه نمیداد که ارتفاعات را خالی بگذارند اگر ارتفاعات را ترک میکردند دشمن آنها را تصرف میکرد. من بعد از مدتی رفتم و در پادگان فرجیان زاده آموزش دیدم. این آموزش شامل تاکتیک و اسلحهشناسی و... بود که ۴۵ روز طول کشید.
بعد از اتمام دورۀ آموزشی با تعدادی از رزمندگان میشخاص به منطقۀ زیل اعزام شدیم. این بار سنگر درست کردیم چون که زیاد به نیروهای عراقی نزدیک شده بودیم و جای بسیار خطرناکی بود. در آن چند روز آتش دشمن خیلی سنگین بود به قدری که تعدادی از بچهها مجروح یا شهید شدند. بعد از آزادی شهر مهران ما از ارتفاعات زیل به ارتفاعات قلاویزان مهران رفتیم. ما نیروی مردمی بودیم و هنوز گردان یا دستۀ خاصی تشکیل نشده بود تا اینکه کم کم تیپ امیرالمؤمنین(ع) تشکیل شد و در سال 1362 گردانها و گروهانها تشکیل شدند.
من یک پاسدارم
وی میگوید: به خاطر علاقهام به نظام مقدس جمهوری اسلامی و گوش دادن به فرمان امامم مبنی بر جهاد برای خدمت بیشتر به سپاه پیوستم. برای گذراندن دورههای مورد نیاز به کرمانشاه و کردستان اعزام شدم. یک بار هم مرا به پادگان جعفرآباد فرستادند. البته هم برای آموزش و هم برای ایجاد امنیت به کردستان رفتم. اواخر سال 1362 رفتم و خردادماه سال 1363 برگشتم. در کردستان هم چهل روز ماندم و در منطقۀ روانسر به مقابله با حزب کومله و دموکرات پرداختیم.
حاج موسی افزود: در روانسر برای ایجاد رعب و وحشت در بین دموکراتها رژه میرفتیم. در زمان حضور ما کردهای روانسر آنقدر ترسیده بودند که اکثراً از خانههایشان بیرون نمیآمدند. فرماندهان هیچوقت اجازه نمیدادند ما به تنهایی در شهر ظاهر بشویم. میگفتند: در شهر دموکراتها زیرزمینهایی دارند که شما را به آنجا میبرند و سرتان را میبرند. یک بار اطراف پادگان در حال قدم زدن بودیم، مردی در حال چوپانی گلۀ گاوی بود تا ما را دید فرار کرد ما داد زدیم که ما هم مثل خودت کُردیم چرا میترسی؟ او گفت: ما امنیت نداریم روز از پاسدارها میترسیم و شب دموکرات و کومله یا از ما باج میگیرند یا ما را میکشند!
پایگاه مقاوت میشخاص
خیری در خصوص تشکیل پایگاهها مقاومت در میشخاص گفت: این پایگاه در اوایل سال 1358 تشکیل شد. جایگاه آن اول در مسجد بود بعد یک ساختمان به آن اختصاص دادند و در روستاها پایگاه جداگانه زدند. اولین مسئول پایگاه سید محمد ساری بود بعد حاتم صادقی به جایش آمد. هر بار یک نفر در روستا برای این کار انتخاب میشد.
نیروهای این پایگاه وظیفه داشتند شبانه در روستا گشت داشته باشند. همزمان گروهک منافقین هم برای جذب نیرو در روستاها و محمودآباد فعالیت داشت. در پایگاه مقاومت علاوه بر جذب نیرو برای بسیج کمکهای مردمی را برای کمک به جبهه جمعآوری میکردند. اولین کاروان کمکهای مردمی میشخاص در سال 1363 بود.
پشتیبانی مردم میشخاص از رزمندگان
در طول جنگ تحمیلی کسانی که در پشت جبهه بودند بر خود وظیفه دیدند که به جمعآوری مایحتاج رزمندگان بپردازند خیری در این خصوص گفت: مردم میشخاص همانند سایر مناطق اقلامی چون میوه مخصوصاً هندوانه، دبههای بیست لیتری برای ذخیرۀ آب، نان، لباس، گوسفند، پول نقد و.... وضع مالی مردم خوب نبود اما با جان و دل آنچه که داشتند تقدیم جبهه میکردند. اقلاما بار ماشینهای شخصی میکردند. هر بار برای گلۀ گوسفند اهدایی چوپان انتخاب میکردند که از مردم جمع شده بودند. خودم یک بار با کمک عدهای از بچههای پایگاه مقاومت چهارصد رأس گوسفند از مردم جمعآوری کردم. جمعآوری این گله نزدیک به دو ماه طول کشید. ما همراه یک چوپان در بین عشایر در جاهای مختلف میگشتیم و گوسفند جمع میکردیم. من زمانی که به مرخصی میآمدم به این کارها میپرداختم. گاهی اوقات هم بچههای پایگاه به من خبر میدادند که کمکهای مردمی جمعآوری شده است بیا و آنها را سازماندهی کن. مردم میشخاص در طول هشت سال جنگ تحمیلی کمکهای زیادی به لشکر امیرالمؤمنین(ع) کردند. روستای محمود آباد زادگاه من است در اوایل جنگ این روستا نود خانوارداشت که 92 رزمنده از آن به جبهه اعزام شد. در حال حاضر هم بیشترین پاسدار و بسیجی را این روستا دارد
شرکت در عملیات
وی اذعان داشت: من در عملیات والفجر3 در سال 1362 و چند ماه بعد در عملیات والفجر5 شرکت کردم.
حاج موسی در خصوص خاطرات عملیاتیاش میگوید: در طی عملیات والفجر 5 سه شبانه روز نخوابیده بودیم و مدام باید نیروها را هدایت میکردم بار روانی زیادی متحمل شده بودم. آتش شدید دشمن باعث شده بود نیروها زمینگیر شوند تیربارچی از شدت خستگی با وجود آن همه سر و صدا به صخرۀ کنارش تکیه داده و خوابیده بود. با پایان شب سوم تا ظهر درگیری تن به تن شد و ما تعداد زیادی مجروح و شهید دادیم و با مقاومت زیاد و شجاعت بچهها بالاخره توانستیم ارتش عراق را شکست دهیم و مجبور به عقبنشینی شد. در واقع با جا گذاشتن تجهیزات فرار کردند. در آن عملیات کسانی چون کریم خولی و الهیار میرزابیگی شهید شدند و مرتضی نامور هم مجروح.
سایر عملیاتها
مرد خستگیناپذیر جبههها میگوید: در عملیات آزادسازی ارتفاعات مهران، تنگ بینا و بیجار مهرماه سال سال 1363نیز شرکت داشتم. در آن سال من فرمانده گروهان شهید ابراهیمی بودم. گروهان شهید ابراهیمی یکی از گروهانهایی بود که دو سال مسئولیت پدافند ارتفاعات 230 را دو سال و نیم برعهده گرفت. در عملیات میانکوه نیز حضور داشتم. این عملیات از جمله تکهای ایذایی بود که در تاریخ 12آذرماه 1363 در ارتفاعات میانکوه در محور مهران با سازمان رزم و فرماندهی سپاه انجام شد و ما توانستیم ضربات سختی بر دشمن وارد کنیم.
عملیات کربلای 4 یک عملیات برون استانی بود که حاج موسی در آن شرکت داشت او بیان داشت: سال 1365 برای عملیات کربلای4 سازماندهی شدیم. متأسفانه در عملیات کربلای4 با شکست مواجه شدیم تعداد زیادی از بچهها در باتلاق گیر افتادند. یکی از آنها جاسم امامی بود که تا چندین سال پیکرش پیدا نشد. نیروهای لشکر امیرالمؤمنین(ع) با آن منطقه آشنایی زیادی نداشتند و آنجا هم جبهۀ وسیعی بود از جمله عبدلخان و امالرصاص.
عملیات چلچراغ
با شروع عملیاتهای منافقین در سال 1367 حاج موسی بیکار نمینشیند و تصمیم میگیرد از نیروهای مردمی یک گردان تشکیل دهد او در خصوص نحوۀ تأسیس این گردان گفت: در این سال گردانی از لشکر امیرالمؤمنین(ع) در خط پدافندی قلاویزان و موقعیت شهید کشکولی در خط بهرام اباد مستقر بود. منافقین پاتک شدیدی در مهران اجرا کرد. نیروهای منافقین که ترکیبی از نیروهای بومی منطقۀ بدره، کوت و زرباطیه بودند و به زبان کردی کامل مسلط بودند. آنها مهران را تصرف کردند و لشکر امیرالمؤنین (ع) و ارتش که در آنجا بود عقبنشینی کرد و دشمن تا ترشابه، زیل، صالح آباد و میمه آمد و برای چندمین بار شهر مهران به تصرف دشمن درآمد.
در چنین موقعیتی لزوم تشکیل گردانی از نیروهای مردمی ضروری بود. ابتدا تعدادی نیروی مردمی و کارمندان ادارات را بردیم به درهشهر و آنها را سازماندهی کردیم سپس نیروهای مردمی میشخاص، آبدانان و زرین آباد را به آنها ملحق کردم و در آخر گردان شهدا را تشکیل دادیم. این گردان که ابتدا تمام تدارکاتش از خود مردم بود در ملکشاهی مستقر شد.
خبر ناگوار عروج امام خمینی(ره)
حاج موسی در مورد عروج ملکوتی رهبر کبیر انقلاب با بغض فروخوردهای گفت: من در آن زمان فرماندۀ پایگاه مقاومت حوزۀ میشخاص بودم. در آن ایام جلساتی محرمانه در پایگاه مقاومت با دوستان داشتیم. در یکی از این جلسات گفتند که امام در بستر بیماری است، به مردم بگویید برای سلامتیاش دعا کنند.
در آن زمان آقاي عبد سبزی فرماندۀ سپاه استان بود. ما از طریق سپاه استان فهمیدیدم که امام واقعاً بیماریشان جدی است. مردم خیلی نگران بودند چون فکر میکردند اگر روزی امام نباشد شیرازۀ کشور از هم میپاشد، کشوری که در دو دوره، هم انقلاب و هم جنگ با رهبریت او نجات پیدا کرده و پیروز شده بود.
شب رحلت امام، من و علیپاشا صادقی به سرکشی حوزۀ مقاومت حسینآباد رفته بودیم. وقتی برگشتیم تلویزیون صحنهای از پرستاران و پزشکانی را که در اتاق امام بودند نشان میداد.
بعد از چند ساعت، اخبار سراسری، رحلت امام را اعلام کرد و مردم سراسیمه به پایگاه مقاومت آمدند و شیون و زاری سر دادند. در خود ایلام هم مردم دم سپاه جمع شده و گریه و زاری میکردند. کل استان غرق در ماتم بود و مردم خاک عزا بر سر و صورت میریختند.
از همان ساعات اولیۀ رحلت امام، اعلام آمادهباش کردند بچههای سپاه و رزمندگانی که در مرخصی بودند همه فراخوان شدند آنها سوار بر ماشینها به گشت و نگهبانی در استان مشغول شدند بودند چون بیم آن میرفت که عدهای منافق بخواهند زمام امور را در دست گرفته و بر افکار مردم تأثیر بگذارند. عدهای از بچههای سپاه به تهران رفته و در مراسم تشییع پیکر امام شرکت کردند.
بعد از چند روزی که مجلس خبرگان، سیدعلی خامنهای(مدظله العالی) را بهجای او انتخاب کرد، اضطراب مردم کمتر شد و کمکم آرامش به جبهه برگشت چون ما فکر میکردیم با رحلت امام، رزمندگان جبهه را ترک میکنند ولی با تدابیر مسئولان و فرماندهان اوضاع آرام شد.
برگزاری مراسم چمر
وی ادامه داد: مردم میشخاص تا چهل روز عزادار امام بودند در این مدت در غم از دست دادن آن امام همام مراسم چمر برگزار شد. هر سال در سالروز رحلت امام مراسم عزاداری برگزار میشود و تمام پیشکسوتان در این مراسم شرکت میکنند. اندوه از دست دادن امام هنوز هم با ماست ما و سایر رزمندگان هنوز هم عاشق او هستیم و با پیروی از امام سیدعلی خامنهای(ع) ولایت پذیری خود را به کشور ایران و جهان اعلام میکنیم.
محبوبیت امام در بین سربازان عراقی
راوی خوش بیان دفاع مقدس در بین سخنانش به موضوع جالبی اشاره کرد او میگوید: محبوبیت امام فقط در بین رزمندگان خودمان نبود بلکه نیروهای ارتش عراق هم به امام ما علاقمند بودند. صدام در زمان جنگ نیروهای خود را از نظر مادی تجهیز میکرد اما به محض اینکه یک نیروی عراقی به دست رزمندگان اسلام اسیر میشد و خطر مرگ را حس میکرد جمله «صدام مجرم، خمینی حبیبی» را فریاد میزد، و شاید در خیلی از جنگها چنین چیزی را سراغ نداشته باشیم، این به معنای این بود که حرفهای صدام تأثیری در نیروهای خود نداشته است، در صورتی که جوانان ما تا پای جان ایستادگی میکردند، در زندانهای عراق شکنجه میشدند اما کلمهای دم بر نمیآوردند و این نشان از ایمان و تأثیرگذاری بالای امام دلها بر رزمندگان بود چرا که امام همان حرف خدا را بیان میکرد.
شجاعت و سادهزیستی امام
وی افزود: امام مجموعهای از خوبیها بود و همه شیفته شجاعت و سادهزیستی او بودند چرا که در عین حالی که انقلاب پیروز شده بود و قدرتی که امام(ره) داشتند هیچگاه من، من نمیکردند و در زمانی که آمریکا حملات مکرر علیه ملت ایران انجام میداد ایشان بیان میکردند که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند و در کنار اینها بیتوجهی امام به زخارف دنیا نیز برای همه قابل توجه و تاثیرگزار بود که همه این ویژگیها نشات گرفته از تقوای الهی، ایمان به خدا و باورهای وعده پروردگار بود.
مبادا امام را تنها بگذارید
موسی خیری جانباز دفاع مقدس با اشاره به اینکه وصیتنامه شهدا سندی روشن در تاریخ دفاع مقدس کشور است، عنوان کرد: شما شهیدی را نمیشناسید که در وصیتنامه خود ننوشته باشد که به خاطر حرف امام(ره) به جبهه رفته است. اکثر شهدا تأکید کردهاند که مبادا امام را تنها بگذارید.
وی، قاطعیت، صراحت لهجه و سادگی کلام را از ویژگیهای مورد توجه حضرت امام خمینی(ره) دانست و گفت: امام(ره) صراحت کلام داشتند و با هیچکس در سخنانشان تعارف نمیکردند، در صورتی که ایشان مرجع تقلید بودند و شخصیتی قاطع داشتند، سادگی کلامشان بسیار مورد توجه بود و به گونهای صحبت میکردند که تمام مردم اعم از روستاییها نیز سخنان ایشان را به خوبی درک میکردند.
نفوذ کلام امام در رزمندگان
وی عنوان کرد: وقتی ویژگیهای شخصیتی و شیوه های مدیریتی امام خمینی(ره)را مرور می كنیم به مجموعهای از اخلاقیات در این بزرگمرد تاریخ پی می بریم كه هر یك در نوع خود بی نظیر است.
رهبری حكیمانه وی در جامعه اسلامی و شخصیت معنوی این عارف وارسته در كمتر شخصیت سیاسی و معنوی دنیا یافت می شود، بررسی این خصوصیات نشان می دهد، وی در تمام ابعاد مختلف علمی و عملی كامل بود. یكی از مهمترین ویژگی های بنیانگذار جمهوری اسلامی، تاثیرگذاری و نفوذ كلامش بر ملت و رزمندگان در جبهه بود. آموزه های امام در دوران دفاع مقدس كه بسیار هم مثال زدنی است، سبب شد، جوانان و نوجوانان این مرز و بوم با شور و شوق و قاطعیت و صلابت برای دفاع از ناموس و حیات شرافتمندانه پا به میدان نبرد گذارند. رزمندگان اسلام با رهنمون های ارزنده مراد خود پس از حضور در جبهه و رویارویی با متجاوز روحیه خود را بازیافته و به پایمردی و استقامت در مقابل متجاوز ادامه دادند.
رمز پیروزی رزمندگان
خیری خاطرنشان کرد: رزمندگان ما شجاعت، ایمان محكم و اعتقاد راسخ به دریای بیكران الطاف الهي كه همه در وجود امام وجود داشت را اسوه خود قرار دادند و با اطمینان به قلب دشمن یورش می بردند و این آرامش و طمأنینه را از سخنرانی های امام كه پیش از عملیات ها بخصوص دو عملیات غرور آفرین ' فتحالمبین' و 'والفجر 8' ایراد می كردند، دریافت كرده و این امر رمز پیروزی آنها بر دشمن می شد.
همچنین روحیه استكبارستیزی و راهنمایی های پیر جماران بود كه سبب گرایش توده مردم و نوجوانان به ارزش هاي انسان ساز اسلام و شكوفایي آنها در جبهه هاي جنگ شد. بی تردید تواضع و فروتنی، سادگی و بی پیرایگی جملات محبت آمیز این پیر فرزانه در جمع فرماندهان و رزمندگان و بی پرده صحبت كردن با نیروهای تحت امر برخلاف آن چیزی كه در سایر نقاط دنیا اتفاق می افتد، برخی از این دلایل است.
سازش ناپذیری امام
خیری از امام به عنوان فرمانده عالی جنگ یاد کرد و گفت: امام چنان در قلب ها نفوذ كرده بود كه اوج این ارتباطات عاطفی را در دیدار رزمندگان با وی شاهد بودیم. سازش ناپذیري یكی دیگر از صفات امام(ره)بود كه به رزمندگان آموخت مانند شیر غران در عرصه پیكار با تمام توان و اراده مقاومت كرده و دشمن تا بن دندان مسلح را به استیصال كشانند. فرمانده كل قوا با شیوه هاي درخور تحسین رهبري خود، تاثیر منفي و شكننده برخی حوادث بر عرصه هاي جنگ و روحیه رزمي رزمندگان را خنثي مي كرد؛ جنگ روانی كه دشمن برای تخریب چهره جمهوری اسلامی به منظور جلب حمایت های منطقه ای راه انداخته بود اما درایت امام همه را ناموفق گذاشت.
حرف آخر
پیشکسوت عزیز در پایان سخنانش به این مسئله پرداخت: امام برای شهدا و خانوادۀ شهدا خیلی ارزش و احترام قائل بود. او فرمود: شهدا شمع محفل دوستانند و معتقد بود؛ شهادت در راه خدا مسئله ای نیست که بشود با پیروزی در صحنههای نبرد مقایسه شود.
حاج موسی بر ارج نهادن به مقام شامخ شهدا و احترام به خانوادههای معزز شهدا و ایثارگران تأکید کرد و گفت: ما دستبوس مادرانی هستیم که پارههای تن خود را برای دفاع از مملکت هدیه دادند برای شاد کردن روح امام آنها را فراموش نکنیم.