خاطرات/
شنبه, ۱۲ تير ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۵۲
نوید شاهد ـ در کتاب سبز قامتان از خاطرات پدر شهید مهدی مقیم در وصف فرزند شهیدش آمده است: با توجه به روحیه مبارزه و سخت کوشی آرامش خاصی داشت، در پایان فعالیت های روزانه خاطراتش را با چند بیت زیبا به پایان می رساند. خاطرات شهید مقیم، بیانگرعشق وعلاقه او به جهاد در راه خدا است. با وجود علاقه زیادی که به خانواده داشت و دوری از آنها برایش سخت و مشکل بود دست از جهاد برنداشت. در ادامه، خاطراتی از این شهید والامقام را می خوانید.

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید مهدی مقیم در سال 13565 در شهر مقدس قم به دنیا آمد و در دامان پر مهر و محبت پدر و مادر بزرگ شد. تحصیلات خود را تا دانشگاه ادامه داد. از آن پس نیز در رشته مهندسی مشغول به تحصیل شد و اعتقادات اسلامی و انقلابی پدرومادر سهم بسزایی در شکل گیری شخصیت او داشت به طوری که از همان سنین کودکی از افراد ناصالح و ناشایست دوری می‌کرد و سعی در اصلاح شان داشت. پس از انصراف از دانشگاه به یگان نیروی انتظامی پیوست و برای حفظ کیان و آبروی ملت در ستاد مبارزه با موادمخدر مشغول به خدمت شد.

برگی از خاطرات پدر شهید مقیم را می خوانید

جبهه‌های جنوب تابستان‌های گرم داشت چون من مغازه فالوده فروشی داشتم برای رزمنده‌ها فالوده می بردم و مهدی در همه سفرها همراه من بود. با اینکه بیش از از شش سال نداشت پشت پیراهنش نوشته بود یا مرگ یا خمینی

در آخرین نامه برای ما نوشت:

«فردا می خواهم به شکار بروم. دعا کنید بتوانم انتقام ملت را از قاچاقچیان بگیرم.»

برای رسیدن به هدف تلاش می‌کرد به گفته یکی از فرماندهان در تیراندازی مهارت زیادی داشت و محال بود تیرش به خطا برود. او می توانست از راه خیلی دور قاچاقچیان را مورد هدف قرار دهد.

شهید مقیم منظم و دقیق بود، کارهای روزانه را در دفترچه یادداشت می کرد. از کویر با همه سختی هایش دنیای زیبایی برای خود ساخته بود. سعی می‌کرد تا در خلوتش بنویسد. با توجه به روحیه مبارزه و سخت کوشی آرامش خاصی داشت، در پایان فعالیت های روزانه خاطراتش را با چند بیت زیبا به پایان می رساند. خاطرات شهید مقیم، بیانگرعشق وعلاقه او به جهاد در راه خدا است. با وجود علاقه زیادی که به خانواده داشت و دوری از آنها برایش سخت بود و مشکل بود دست از جهاد برنداشت.

در یکی از خاطراتش نوشته است « دلم شور میزد و هرچند دقیقه یک بار به ساعت نگاه میکردم با چشمان پراز اشک، از آنها خداحافظی کردم و به راه افتادم، ولی پاهایم قدرت رفتن نداشت. در راه این شعر سهراب سپهری به یادم آمد باید امشب بروم، باید امشب چمدانی را که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد، بردارم و به سمتی بروم، روبه آن وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند.»

سرانجام اوتصمیم گرفت تا پای جان با سوداگران سلامت و امنیت جوانان مبارزه کند و نفرت خود را به دشمنان اسلام و میهن نشان دهد. پس از ۱۴ ماه خدمت خالصانه در بیرجند به درجه گروهبان دو وظیفه نایل شد و در تاریخ 30/11/1376 در منطقه سلماس خون پاکش را نثار نهال انقلاب اسلامی کرد و پیکر پاک و مطهر گروهبان دوم وظیفه، شهید مهدی مقیم در گلزار علی بن جعر استان قم آرام گرفت.

عشق به جهاد در راه خدا، مایه آرامش در سختی ها

منبع: کتاب سبز قامتان 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده