نوید شاهد - شهید خسرو اولاد از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که مرداد ماه 1364 در جبهه مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پدر شهید می گوید: در تدارک خرید وسایل عروسی پسرم بودم که خبر شهادت او را به من دادند.

نوید شاهد ایلام، شهید خسرو اولاد فرزند محمد سال 1343 در روستای اکبرآباد شهرستان ساوه به دنیا آمد با توجه به اینکه پدرش در زمان ژیم منحوس پهلوی از شهرستان دره شهر به شهرستان ساوه تبعید گردید از اکثر اقوام دور می شود و در سال 1346 مجددا به شهرستان دره شهر عزیمت و در روستای چم ژاب از توابع بخش دره شهر سکنی گزید.

شهید دوران تحصیلات ابتدایی در روستای چم ژاب به پایان رساند و جهت ادامه تحصیل به شهرستان دره شهر در 8 کیلومتری روستای مذکور می باشد رفت و تحصیلات راهنمایی را با موفقیت به اتمام رساند، ولی چون شناسنامه او را چند سالی بزرگتر گرفته بودند و در آستانه ورود به خدمت سربازی بود در نتیجه کلاس درس را رها کرده و راهی جبهه شد. پس از سه ماه آموزشی در جبهه چنگوله با دیگر رزمندگان در خط مقدم جبهه مشغول انجام وظیفه گردید. او جوانی پرشور و منطقی و با ایمان و اخلاص بود کلمات و فرمایشات امام چون نقش بر سنگ بر اعماق وجودش حک می شد.

از چنان روحیه قوی و شکست ناپذیری برخورد دار بود که هیچگاه یاس در وجودش رخنه نمی کرد و همیشه در مقابله با مشکلات، ایثار و شکیبایی از خود را همچنان حفظ نموده و با توکل به خدا ناامیدی ها را میزدود.
مرد کار و کوشش بود. در تابستانها که از تحصیل فارغ می شد، همراه پدرش که یک کشاورز ساده ای بود به کار کشاورزی مشغول شد و هر موقع که از جبهه می آمد به خانواده خود و کلیه اقوام سفارش می کرد که پیرو قرآن باشند نماز و روزه را فراموش نکنند، امام را دعا و قدر آن را بدانند.

بعد از اینکه یک سال از خدمتش گذشت، به سفارش پدر با یکی از اقوام عقد می کند و روز بعد به جبهه بر می گردد. جهت جشن مراسم می خواست از فرمانده خود مرخصی بگیرد که عشق دیدار معشوق ومعبود فرصت نداد و در بیست و هفتمین روز از مرداد ماه سال 1364 در جبهه مهران به دیدار معبود خویش شتافت و در روستای چم ژاب شهرستان دره شهر به خاک سپرده شد.

مادر شهید اولاد می گوید: وقتی خسرو می خواست به خدمت برود گفتم پسرم هنوز برای رفتن به جبهه زوده تو شناسنامه ات را بزرگتر از سن واقعی گرفتند. می گفت مادر دوست دارم به این انقلاب خدمت کنم و در همین راه شهید بشوم.
پدر شهید می گوید: من بارها بهش می گفتم درست بخوان تا برایت زن بگیرم ولی او عاشق جبهه و انقلاب بود و زمانی که من مشغول تدارک عروسی برایش بودم خبر شهادتش را شنیدم.

آمار بازدید : 22
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده