پسرم امانت الهی بود
نوید شاهد ایلام؛ شهید «علی جرایه» در اولین روز از مهرماه سال 1350 از مادری پاک به نام شهربانو دشتی، در میان خانوادهای مذهبی و مستضعف دیده به جهان گشوده و دوران طفولیت را پشت سر گذاشت و در هفتسالگی برای آموزش درس پا به محیط مدرسه گذاشت. سوخته زار جرایه پدر این شهیدِ بزرگوار فردی زحمتکش و کشاورز بود.
علی تحصیلات ابتدایی خود را با داشتن مشکلات خانوادگی در دبستان منوچهریِ روستای سرابباغ با موفقیت به پایان رسانید؛ بعد از آن در سال تحصیلی 1361 وارد دورۀ راهنمایی شد و بعد از سپری شدن چند ماه از دورۀ راهنمایی به ندای امام خود لبیک گفت.
این نوجوان رشید جهت انتقام خون شهدا از کفار بعثی با قلبی مملو از نور ایمان و با شوری انقلابی سنگر مدرسه را به قصد دفاع از میهن اسلامی ترک کرد. او همدوش سایر هم سنگران خود در راهی قدم گذاشت که در مدرسهاش به جای قلم اسلحه بر دوش میگرفتند.
همزمان با ورود شهید علی جرایه به جبهه، عملیات غرورآفرین والفجر 5 آغاز شد. او همچون علیاکبر (ع) در سنگر شرف و میهندوستی و دفاع از مکتب نجاتبخش اسلام به نبردی بیامان علیه دشمن کفار پرداخت اما از آنجایی که عشق به الله داشت و میخواست آنچه دارد را به خالق خود تقدیم کند، بعد از رشادتها و دلاوریهای مردانهاش تا آخرین لحظه مقاومت کرد تا اینکه عاقبت بر اثر خمپارۀ دشمن همچون گلی از گلستان جوانان ایران در تاریخ یکم اسفندماه سال 1362 در منطقه مرزی مهران با پیکری خونین به لقاءالله و خیل شهیدان گلگونکفن میهن اسلامی پیوست.
خلاصه ای از صحبت های مادر شهید:
مادر گرانقدر شهید علی جرایه می گوید: علی از همان کودکی مهربان، آرام ، زرنگ و باهوش بود. سال اول راهنمایی بود که کم کم بحث رفتن به جبهه را در خانه مطرح کرد او شوق عجیبی برای رفتن به جبهه داشت.خانم دشتی در مورد شجاعت علی به سالها قبل برمیگردد و میگوید: قبل از اینکه پایش به جبهه باز بشود در پایگاه مقاومت سرابباغ نگهبانی میداد کار با اسلحه را گروههای بسیجی یادش داده بودند. پایگاه مقاومت، عبور و مرور ماشینهای منطقه را بررسی میکرد تا مبادا اسلحه و مهمات جا به جا کنند.
شهربانو به فرزند شهیدش مینازد و میگوید: من شیرم را حلال فرزندم کردم فرزندی که برای ناموس و شرف جنگید. او مایۀ افتخار و سربلندی ماست. او جانش را فدای امام و کشورش کرد.