شرح جانبازی، شرح عاشقی است
نوید شاهد ایلام؛ محمدامین عبداللهی جانباز 25 درصد سال 1339 در شهرستان مهران به دنیا آمد. لیسانس مدیریت دارد و به عنوان کارشناس نظارت بر امور درمان سالهای زیادی در دانشکدۀ علوم پزشکی خدمت کرده است. دوره نوجوانی در حین تظاهرات علیه رژیم ستمشاهی هدف گلولۀ مستقیم نیروهای ژاندارمری قرار گرفت و به مقام شامخ جانبازی نایل آمد.
شروع فعالیت انقلابیون آغاز غلبه بر تاریکی بود
جانباز سرافراز ایلامی محمدامین عبداللهی ضمن بزرگداشت ایام مبارک فجر بیان داشت: انقلاب اسلامی به عنوان پدیدۀ قرن مهمترین اتفاق مبارک در دنیا بود چون که روشنی بر تاریکی غلبه کرد و در دنیا روسفید شدیم. براساس شواهد، نیمه دوم سال 1356 اوج فعالیت انقلابیون در سراسر کشور ایران بود و بعد از شهرهای بزرگی چون تهران و تبریز و کرمانشاه استان ایلام نیز تحت تأثیر انقلابیون دیگر استانها قرار گرفت و نوجوانان و جوانان سردمدار این شکوفایی شدند.
مهران هم به انقلاب پیوست
همزمان با سایر استانها استان ایلام نیز به حمایت از امام و انقلاب راهپیمایی کردند در این بین شهر مهران نیز خروشید. عبداللهی ادامه داد: در اوایل سال 1357 در مهران فعالیت انقلابیون به اوج خود رسید که هر بار با رسیدن نوارهای سخنرانی حضرت امام خمینی(ره) آتش درون مردم شعلهورتر میشد. انقلابیون نوارها و اعلامیهها را مخفیانه به شهر مهران میآوردند و ما پخش میکردیم. من در دبیرستان شریعتی مهران درس میخواندم. یکی از مخبرین ساواک اسم من و تعداد دیگری از دانشآموزان را به ساواک گزارش داده بود.
شرح جانبازی، شرح عاشقی است
شیرزاد عبداللهی و ربابه کمالی از اولین شهدای انقلاب در شهر ایلام بودند که نامشان در تاریخ ماندگار است، عبداللهی ضمن ستودن مقام شاخص این شهدا تعریف کرد: شرح جانبازی شرح عاشقی است. قطعاً اگر عاشق کشور و ملتم نبودم به صف انقلابیون نمیپیوستم. ظلم شاه بیداد میکرد و مردم ستمدیده زجر میکشیدند و من طاقت دیدن این همه ظلم را نداشتم. در نهم آذرماه سال 1357 در خیابان رستمآباد مهران درحال راهپیمایی بودیم در برگشت به مسجد شهر وارد شدیم. نیروهای ژاندارمری به صورت مسلح اطرافمان را گرفته بودند با ورود به مسجد تیراندازی کردند اولین تیر را یکی از نیروهای ژاندارمری به نام خانی به سمت من شلیک کرد. مردم شروع کردند به اللهاکبر گفتن. صدای شعار مرگ بر شاه نیروهای ژاندارمری را عصبی کرد آنها به بلندگو شلیک کردند و آن را از بین بردند.
گلولۀ دشمن نفسم را بند آورده بود
عبداللهی ادامه داد: پس از اصابت گلوله به بدنم درد وحشتناکی را در قفسۀ سینهام حس کردم. به سختی نفس میکشیدم. تیر کنار کلیۀ راستم جا خوش کرده بود. درد باعث شد که من و پسرداییام آقای جمشیدی سریعتر از دیوار مسجد بالا برویم. خود را به خانۀ همسایه رسانیدم و از آنجا به سمت خانه دویدیم، خانۀ ما نزدیک مسجد بود اما جمشیدی گفت: بهتر است به خانۀ ما برویم. رفتیم به خانۀ آنها. پدر و مادرم را خبر کردند آنها با دیدن وضعیت من سریع مرا به درمانگاه مهران رساندند.
همت جوانان ایلامی ستودنی است
عبداللهی معتقد است که همت جوانان و نوجوانان ایلامی هم در جریان پیروزی انقلاب، هم در طی هشت سال جنگ تحمیلی و هم در جامعۀ امروزی ستودنی است چون مقاوم و نترس هستند وی در ادامه افزود: ناظم مدرسه؛ آقای نورمحمدی(اهل نفتشهر) جریان مجروحیت من را شنیده بود و به درمانگاه آمد. در درمانگاه به علت خونریزی شدید نتوانستند کاری برای من انجام بدهند به همین خاطر آقای نورمحمدی، برادرم و پسرعمهام سریع مرا به بیمارستان امام ایلام منتقل کردند. نیاز به خون داشتم اما گروه خونیام در بیمارستان پیدا نمیشد. جوانان زیادی در آن روزها داوطلبانه به بیمارستان میآمدند و خون اهدا میکردند آنها نمونهای از جوانان پاک انقلابی بودند. گروه خون من گیر نیامد اما خوشبختانه برادرم توانست به من خون اهدا کند.
عیادت آیتالله حیدری ایلامی به من قوت قلب داد
عبداللهی ضمن برشمردن جنایات متعدد ساواک تصریح کرد: حاصل جنایت ساواک برای من بیهوشی سه ساعته در اتاق عمل بود. در آنجا گلوله را از بدنم بیرون کشیدند. مقداری از رودۀ بزرگ پاره شده و پردۀ دیافراگم به شدت آسیب دیده بود. ده روز در بیمارستان امام بستری بودم در آنجا کسانی چون؛ آیتالله حیدری ایلامی، شیخ سلطانی، شیخ تعمیرکار و شیخ لطفی به عیادت من آمدند. با دیدن آنها روحیۀ من خیلی بهتر شد.
معلمان و دانشآموزان انقلابی دارای اهداف مشترک بودند
در طی شعلهور شدن آتش فعالیت انقلابیون علیه نظام ستمشاهی دانشآموزان نیز نقش خود را ایفا کردند. در مدارس هم تعدادی از کارکنان با دانشآموزان همسو بودند. عبداللهی در این خصوص گفت: تقریباً تمام کارکنان مدرسه شریعتی در مهران انقلابی بودند من از طرف آنها ممانعت یا تنبیهی برای دانشآموزان انقلابی ندیدم آنها خودشان هم به صورت غیرعلنی فعالیتهایی داشتند. جوانان هیچ ترسی از ژاندارمری و ساواک نداشتند. والدین محتاط نگران فرزندانشان بودند برای همین مدام تذکر میدادند. فعالیتها که اوج گرفت والدین نیز ترسشان ریخت.
شور انقلابی جوانان به آنها شجاعت میداد
با شروع فعالیت انقلابیون گروهکهای ضدانقلاب در شهرها ایجاد ناامنی میکردند آنها سعی داشتند خرابکاریها را به انقلابیون نسبت دهند. عبداللهی در توضیح این مسئله خاطرنشان کرد: از آذرماه 1357 تا پیروزی انقلاب ما در دستههای چند نفره، شبها در محلات نگهبانی میدادیم، آتش روشن میکردیم و تا صبح کنار آتش میماندیم. چون خانۀ ما در خیابان سیدحسن بود از همان خیابان مواظبت میکردم. جوانان انقلابی برای جلوگیری از ناامنی در محلات خود نگهبانی میدادند.
مردم شهرستان مهران همیشه انقلابیاند
در جریان اوجگیری فعالیتهای ضد رژیم ستمشاهی رهبری انقلابیون معمولاً برعهدۀ تحصیلکردهها بود عبداللهی ضمن تأیید این مطلب خاطرنشان کرد: من از دانشآموزان کلاس بالایی تبعیت میکردم مثلاً حامد ساجدیپور یکی از انقلابیونی بود که دانشآموزان را هدایت میکرد. شهرستان مهران پر از انقلابیون شده بود که بدون ترس مقابل ساواک و ژاندارمری می ایستادند. ما مردمی صلحدوست، مهربان و مهماننواز هستیم و البته مرزنشینانی شجاع که زیر بار ظلم و تجاوز نمیرویم و این را هم در زمان انقلاب و هم جنگ تحمیلی ثابت کردیم.
پس از پیروزی انقلاب، انقلاب دیگری آغاز شد
با پیروزی انقلاب اسلامی جوانان وارد مرحلۀ دیگری از جهاد شدند. آنها در ادارات و نهادهای انقلابی خدمت به مردم را سرلوحه زندگی خود قرار دادند. عبداللهی در این خصوص گفت: سال 1359 در مرکز بهداری مهران مشغول به کار شدم یادم هست در شهریور 1359 داییام به من گفت: وضعیت مهران خوب نیست در حال سقوط است بهتر است مهران را ترک کنی. آن روز من به عنوان همراه مجروح باید با آمبولانس به ایلام میرفتم. همان روز ساعت یک بعدازظهر مهران به دست دشمن افتاد. مدتی بعد میمک هم متصرف شد و نعمت و احمد برازنده به شهادت رسیدند.
آیتالله حیدری ایلامی در همه عرصهها خستگی ناپذیر بود
عبداللهی ضمن بزرگداشت یاد و خاطرۀ آیتالله حیدری ایلامی ادامه داد: آیتالله حیدری ایلامی در همان روزها برای اعزام نیرو به جبهه فراخوان داد. من ثبتنام کردم. یک دورۀ فشرده آموزشی برگزار شد و من در آنجا طرز کار با تفنگ امیک و ژ3 را یاد گرفتم. یک کولهپشتی، هشت عدد فشنگ، یک فانوسقه و یک کلاهخود تحویل گرفتم اما در آنجا آیتالله حیدری من را شناخت او گفته بود چون این تنها پسر خانواده است او را به جبهه نفرستید.
ما همیشه پشتیبان مردم هستیم
جانباز شجاع ایلامی همچنین افزود: من در آن مقطع نتوانستم به جبهه بروم اما به عنوان نیروی پشتیبانی کمک میکردم هر از گاهی هم به صورت مقطعی بیست درصد از کارکنان را اعزام میکردند که من هم همراه آنها میرفتم. در طی جنگ تحمیلی به امور مجروحان در بیمارستان رسیدگی میکردم در مواقعی که آژیر قرمز را به صدا میآوردند تا صبح در بیمارستان میماندیم چون باید پذیرای مجروحانی میشدیم که بر اثر بمباران زخمی شده بودند. اکثر مواقع آمادهباش بودیم و باید به بیمارستانهای خارج از شهر میرفتیم.
مطالعه شرط اول آگاهی است
وقتی از عبداللهی دربارۀ نحوۀ آشناییاش با انقلاب پرسیدیم بیان داشت: من در آن زمان ساعات زیادی را به مطالعه در مورد آثار کسانی همچون آیتالله مطهری و دکتر شریعتی میگذراندم. مجله و روزنامه دستم میرسید و میخواندم. با تعدادی از دبیران انقلابی روزنامه دیواری درست میکردم تا اطلاعاتمان را به دیگران نیز منتقل کنیم. همان روز که تیر خوردم کتاب مذهب علیه مذهب اثر دکتر شریعتی زیر لباسم پنهان کرده بودم. دبیران انقلابی که پیش از پیروزی انقلاب از دیگر شهرها به مهران تبعید شده بودند به ما اطلاعات میدادند و ما را همراهی میکردند.
مسجد مهمترین پایگاه برای انقلاب است
در این شک نیست که مساجد پایگاههای مهمی برای ترویج علوم مذهبی و اهداف انقلاب هستند عبداللهی در دوران نوجوانی در مسجد مهران مکبر بوده است، خود در این باره میگوید: من در مسجد مهران خیلی چیزها را آموختم. شیخ یعثوبی در آنجا کلاس تجوید قرآن برگزار میکرد و با سخنرانیهای خود ما را آگاه میکرد. آقای رضوی دبیر حرفهوفن و دینی که اهل هرسین بود هم به ما آموزش میداد حتی غروبها به خانهاش میرفتیم و با ما تجوید کار میکرد. در خانهاش به ما اطلاعات میداد. این عوامل همه به ما کمک کرد که نسبت به انقلاب آگاهی پیدا کنیم تا بتوانیم بعد از پیروزی انقلاب هم در پیشرفت اهداف امام و انقلاب و تشکیل یک مدینۀ فاضله تلاش کنیم. شعار ما آزادی و استقلال بود که خدا را شکر هر دو میسر شد.
نوجوانان و جوانان انقلابی امروز حاصل خون پاک شهدا هستند
حرف آخر محمدامین عبداللهی در خصوص جوانان این بود که: جوانان و نوجوانان ما امروز ایثار و معرفت و غیرت دینی و ملی را از شهدا و رزمندگان دوران دفاع مقدس به ارث بردهاند. حواسمان به آنها باشد اگر خوب تربیت شوند و در جهت کمال و بالندگی یاریگر آنها باشیم در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی نیروهای خوبی خواهند بود. آنها افسران جنگ نرم در دفاع از ارزشها و مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن هستند. باید به آنها اعتماد کنیم و زمینه حضور آنان در عرصه های فرهنگی و اجتماعی را فراهم کنیم.