تزریق خون به رگهای هموطنان، آرزوی یک جانباز شیمیایی
نويد شاهد ايلام؛ سرهنگ پاسدار حاج محمد عباسی، سال 1341 در خانوادهای عشایری در روستای بانروشان شهر ايلام به دنیا آمد. پدرش از ایل ریزَوَند و از اهالی چَپَه سورَگه و مادرشان اصالتاً اهل ملکشاهی و از ایل باولی هستند.
حاج محمد در طول هشت سال جنگ تحمیلی بیش از چهار بار مجروح شده است. وی دو بار هدف بمباران شیمیایی ارتش بعث عراق قرار گرفته است. دانشآموختۀ علوم پایۀ نظامی است و پس از بازنشستگی از سپاه، چند سالی را به عنوان مدرس و مسئول امور فرهنگی در دانشکدۀ علوم پزشکی و دانشکدۀ فنی حرفهای مشغول به كار بوده، در حال حاضر فعال فرهنگی در حوزۀ نگارش، نشر و جمعآوری اسناد آثار دفاع مقدس است.
مسئولیت در دوران دفاع مقدس
این سرهنگ پاسدار در خصوص مسئولیتهایش در دوران دفاع مقدس به خبرنگار نويد شاهد ايلام چنين گفت: من پس از اتمام خدمت سربازیام در سال 62، به صورت خودجوش و به عنوان نیروی بسیجی به جبهه پیوستم و چند ماه بعد جذب سپاه شدم. در سال های 62 تا 65 چهار بار مجروح شدم. در این مدت مسئولیتهایی از جمله: فرماندهی واحد تعاون گردان ادوات، فرماندهی گروهان های حُر و ثارالله از گردان 503 شهید بهشتی و فرماندهی گروهان 2 شهید جمزاده از گردان 508 را داشتم.
اگر شیمیایی نبودم...
وقتی از عباسی پرسیدیم چندبار تا حالا اهدا خون داشتهاید لبخندی زد و گفت: اگر شیمیایی نبودم تا حالا احتمالاً صدباری خونم را اهدا کرده بودم. اولین بار اوایل سال 61 قبل از عملیات فتح المبین و زمانی بود که در پایگاه چهارم شکاری سرباز بودم. با عدهای از بچهها از جمله محمد رسولی (شهید) و ترابی (شهید) به درمانگاه نیروی زمینی در تیپ 2 زرهی رفتیم. در آن زمان به علت بمباران شدید شهر دزفول و اندیمشک توسط دشمن، آمار مردمی که در طی این حملات آسیب میدیدند مخصوصاً بچهها بسیار زیاد بود و هدف ما از این اهدا خون، کمک به مردم بیگناه بود که در بیمارستانها به خون نیاز داشتند. بهقدری در آن زمان خون برای تزریق به مجروحان کم بود که هر کس بستری میشد از او میخواستند که برای اهدا خون به بستگانش خبر بدهد تا حداقل برای خودش استفاده کنند.
هم خون دهنده بودم و هم گیرنده
این جانباز سرافراز با گروه خونی O+ در خصوص بار دومی که اهداء خون داشتند گفت: بار دوم اسفند61 بعد از عملیات فتح المبین در بیمارستان جندیشاپور اهواز خون اهدا کردم. یادم هست در همان زمان هم فرمهایی وجود داشت که در آن سؤالاتی مربوط به گروه خون و میزان سلامتیمان نوشته شده بود که باید به آنها پاسخ میدادیم. بعد از خدمت به ایلام آمدم و در آبان ماه 62 برای بار سوم خون اهدا کردم. سال 63 بعد از عملیات والفجر 5 برای بار چهارم جهت نجات جان همسنگرانم خونم را بخشیدم در آن زمان مسئول تعاون گردان ادوات بودم.
وی درخصوص اینکه آیا تا به حال به ایشان خون تزریق شده یا نه؟ گفت: بله بالاخره کوزهگر در کوزه افتاد و من در بيستم مهرماه64 در طی یک تک ایذایی مجروح شدم و به علت خونریزی زیاد به من خون تزریق کردند و در واقع من گیرندۀ خون شدم. تا سال 68 به علت اینکه وضعیت جسمی خوبی نداشتم نتوانستم به این امر خداپسندانه بپردازم و خون اهدا کنم تا اینکه در این سال، سازمان انتقال خون ایلام با تجهیزات به پادگان ششدار آمد و از بچهها خون گرفت. چند باری که به آنجا آمدند من نیز خون دادم. آخرین باری که توانستم خونم را اهدا کنم پس از زلزلۀ بم بود که برای آسیب دیدگان آن حادثه از سراسر کشور کیسه خون جمعآوری میکردند و من با رغبت تمام با وجود اینکه وضعیت جسمی مناسبی نداشتم خونم را به مردم بم اهدا کردم. در سال 1384 از طرف سازمان بهداشت اعلام کردند که جانبازان شیمیایی به هیچ عنوان حق اهدا خون ندارند و متأسفانه از آن سال به بعد من دیگر نتوانستم به این کار ادامه بدهم.
هدفم از اهدا خون رضایت خداوند و نجات جان همرزمانم بود
مرد روزهای سخت نبرد، ایثارگری که با خون خود بارها به مردمش کمک کرده بود در خصوص علت اهدا خونش در آن سالها گفت: هدف من از این کار رضایت خداوند و نجات جان همرزمانم بود. در آن سالها خیلی از رزمندگان ما بر اثر جراحتهای شدید دچار خونریزی شده و اهدا خون به آنها در واقع اهدا زندگی بود. چه بسیار همسنگرانی که در کنار من برای نجات سرزمینمان در خون خود میغلتیدند و این کمترین کاری بود که ما در قبال ایثار آنها میتوانستیم انجام دهیم. به جز من خیلیهای دیگر از خون خود برای نجات دیگران میگذشتند.
نقش انتقال خون در زمان فراگیر شدن کرونا
عباسی در بین سخنانش این موضوع را تصریح کرد: از وقتی كه ویروس منحوس کرونا فراگیر شده بود، سازمان انتقال خون بیشتر از قبل به وظایف خودش عمل می کند و همیشه و همه جا پای کار است. من باوجود اینکه خون دادن را برایم ممنوع کرده بودند به سازمان مراجعه کردم اما متأسفانه وقتی فهمیدند شیمیایی جنگ هستم گفتند: شما از لحاظ جسمانی در شرایطی نیستید که ما بتوانیم از شما خون بگیریم. بعد از آن که خودم نتوانستم این کار را بکنم شروع به ترغیب دوستان و اطرافیان کردم که در این اوضاع بحرانی که کشور با چنین مشکلی مواجه شده بود به مراکز انتقال خون مراجعه کرده و برای کمک به هموطنان به مصداق سخن معروف بنی آدم اعضای یکدیگرند... اقدام کنند.
جوانان برای نجات جان هموطنان خود خون اهدا کنند
این جانباز شیمیایی در پایان تأکید کرد: من از تمام کسانی که در سلامتی به سر میبرند مخصوصاً جوانان تقاضامندم که به مراکز انتقال خون رفته و برای نجات جان هموطنان خود خونشان را اهدا کنند زیرا اهدا خون هم به سلامتی فرد اهداکننده کمک میکند و هم باعث برطرف شدن نیاز بیماران خواهد شد. مطمئن باشند بابت قطره قطره خونی که برای رضای خدا می بخشند اجرشان در پیشگاه خداوند محفوظ است.