شهید «اسد عباسی» از شهدای بسیجی استان ایلام است که بهمن ماه ۱۳۶۱ در جبهه چنگوله به درجه رفیع شهادت نایل آمد. وی در وصیت‌نامه‌اش خطاب به مادرش می‌نویسد: مادر عزیزم آخرین بار موفق به دیدار تو نشدم، که از تو حلالیت بخواهم و اگر باز هم موفق به دیدارت نشدم مرا حلال کن. در ادامه متن وصیت نامه این شهید والامقام منتشر می‌شود.

به گزارش نوید شاهد ایلام؛ شهید اسد عباسی فرزند جمال و جیران 12 اسفند 1343 در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود و دارای پدر و مادر مؤمن بود که با رنجها و محنت‌های زیاد او را بزرگ کردند و در سن هفت سالگی چون مدرسه وجود نداشت از نعمت سواد محروم گشته و به شغل چوپانی پرداخت و در این ایام هرگز نماز خواندن را فراموش نمی‌کرد و به دیگر برادران و خواهرانش می‌گفت نماز خواندن را ترک نکنید زمانی که انقلاب اسلامی شروع شد شهید اسد در روستای قلعه جوق سکونت گزید و شبها به مدرسه می‌رفت روزها را بکار می‌پرداخت تا اینکه مدرک شبانه را گرفت در سال 60 به استخدام بسیج درآمد.

خدمت وی اکثراً در جبهه بود شهید همواره به دوستان و جوانان می‌گفت که بسیجی شوید و از اسلام و قرآن دفاع کنید و دستورات رهبرمان امام خمینی را اجرا کنیم.

وی خرداد ماه 1361 ازدواج نمود که در این هنگام سرپرستی پدر از کار افتاده و مادر پیرش را هم بر عهده داشت. وی به هنگام تشکیل ستاد بسیج به عضویت حزب‌الله درآمد و روانه جبهه گر شیر چنگوله مهران گردید و مدت بیست و دو روز در جبهه مذکور با مزدوران بعثی جنگید و سرانجام بیست و دوم بهمن ماه 1361 به آرزوی دیرینه خود که همان شهادت بود نایل گردید.

متن وصیت نامه شهید اسد عباسی

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿۱۶۹﴾
شهادت چه زيبا و پرمعناست جهانى از شور و شوق و ايثار در اين كلمه جذاب نهفته است پيامبر اكرم (ص) عظمت مقام شهيد را چه زيبا فرموده است در برابر هر عمل نيكى عمل برتر و بالاتر نيز هست مگر شهادت در راه خدا، از هر عملى برتر و بالاتر و ارزشمندتر است.

 خطاب به مادر:

اكنون كه وارد بيست و دومين روز درگيرى مى شويم و هر روز به اميد اينكه به درجه رفيع شهادت نایل شوم به شب مى‌رسانم ولى نمى‌دانم چرا در طول اين مدت افتخار شهادت نصيبم نشده است.
مادر عزيزم آخرین بار موفق به ديدار تو نشدم، که از تو حلاليت بخواهم از آغاز درگيرى تا امروز همش به فكر ديدار تو بوده‌ام.

مادر اگر موفق به ديدن من نشدى حلالم كن. مادر تو خودت بهتر مي دانى كه من از اول انقلاب مي خواستم سهمى داشته باشم.
مادر از تو مى خواهم بعد از شنيدن خبر شهادت من اشک نريزى و به خواهران و همسرم بگو كه در سوگ من اشک نريزند، زيرا امام عزيزمان در سوگ فرزندش اشک نريخت چون مى دانست كه رضاى خدا در اين امر مى‌باشد.
مادر جان شايد مرگ من تحولى در جوانان بوجود آورد البته نه تنها مرگ من، بلكه مرگ تمامى شهدايى كه در راه اهداف مقدس اسلام كشته شده‌اند.
تو نيز خوشحال باش كه فرزندت را در راه اسلام می‌دهى، در جهان آخرت بانوى اسلام فاطمه زهرا(س) از تو راضى است.
اكنون كه اين را مى‌نويسم: صداى گلوله‌ها و توپ‌ها همه جا را فرا گرفته است برادرانم را مى‌بينم كه تكبيرگويان در انفجار توپها شهيد مى‌شوند.

مناجات

بارالها بر محمد (ص) و آل محمد (ص) درود فرست. خدايا دلهاى پاک و نورانى رزمندگان ما را به هنگام برخورد با اهريمن و كفار از فكر دنيا فارغ گردان و مرا به آرزويم كه شهادت است برسان و در پايان براى امام عزيزمان خمينى بت شكن دعا کنید.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده