خوشحالم که لباس مقدس یاران صاحب الزمان را در تن خود دیدم
به گزارش نوید شاهد ایلام؛ محمدکریم بابایی ملکیان سال 1351 در یکی از روستاهای گلان از توابع شهرستان صالحآباد چشم به جهان گشود.
محمدکریم در یک خانواده مذهبی و متوسط زندگی میکرد، پدرش در سپاه مشغول به خدمت بود، محمدکریم از وقتی خود را شناخت سعی میکرد در همه عرصهها نفر اول باشد، در یک خانواده پُرجمعیت دارای چهار برادر و چهار خواهر بزرگ شد. وی فرزند ارشد خانواده بود با وجود آنکه در دوران جنگ تحمیلی خانواده او آواره شدند و در زیر چادر زندگی میکردند اما دست از تحصیل برنداشت و اوقات بیکاری به کارگری میپرداخت تا از این طریق کمک خرجی برای خانواده باشد و شبانه در زیر چادر جلوی نور چراغ (فانوس) به درس خواندن مشغول بود.
بعد از آنکه دیپلم گرفت راهی خدمت مقدس سربازی شد و به یکی از پادگانهای ارتش در اصفهان منتقل و در همان جا مشغول انجام وظیفه شد. بعد از خدمت سربازی به خاطر علاقه وافری که به نیروی انتظامی داشت در نیروی انتظامی ایلام استخدام شد و تا لحظه شهادت در پانزدهمین روز از اردیبهشت ماه 1379 در منطقه جنگی میمک بر اثر اصابت به مین به جای مانده از جنگ تحمیلی به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
بسم الله الرحمن الرحیم
دستخط شهید / وصیتنامه
پدر و مادر عزیزم سلام و از درگاه خداوند بزرگ و تعالی سلامتی شما را خواستارم که به یاری خداوند و محبت های شما توانستم لباس مقدس (یاران) صاحب الزمان را در تن خود ببینم هر چند هر چه دارم از شما دارم اما این وصیت نامه را مینویسم که روزی به امید خداوند به بزرگترین آرزویم یعنی شهادت برسم و اگر در میان شما نباشم خواهشم این است که در غیابم ناراحت نشوید و خوشحال باشید که فرزندتان به آرزویش رسیده.
خواهران گرامیام سلام، نصیحتهای برادرتان را فراموش نکنید قدر پدر و مادرم را بدانید امیدوارم در تمام مراحل زندگی با پاکدامنی و آبرومندانه رو سفید باشید.
برادران بزرگوار سلام مراقبت از پدر و مادر و خواهر به عهده هر برادری است پس به وظیفه شرعی خودتان پایبند باشید و قدر این آب و خاک را بدانید امیدوارم که نصیحت هایم را فراموش نکنید و اگر روزی بر سر مزارم آمدید خوشحال باشید که من هم خوشحال باشم لبخند بزنید که خنده بر هر درد و غمی دواست.
التماس دعا محمد کریم بابایی ملکیان
انتهای پیام/