فقط یکبار به مادر نامه نوشت
اوایل جنگ بود که ندای لبیک جهاد در راه حق بی قرار هوشنگ نوجوان کرده بود، زمان، زمان حرکت بود، حرکت از خود و به عرش رسیدن، دیگر ماندن در پشت میز مدرسه صلاح نمیدانست. حال و هوای عشق و مستی، شور و شجاعت بسیجیان، عشق به وطن و رسیدن به معبود برتر باعث شد وی هم مانند برادران بسیجی دل در گرو دفاع از خاک وطن بگذارد و پس از آموزشهای دفاعی لازم در پایگاههای بسیج به عنوان بسیجی راهی جبهه شود جایی که رزمندگان آن را با هیچ آرامشی عوضش نمیکردند، بوییدن خاکی که از خون همرزمان لاله دمیده بود نمیتوانست برای آنان بی تفاوت باشد.
هوشنگ عید ۱۳۶۱ به منزل آمد تنها دو روز از آمدنش نگذشته بی تاب رفتن بود، گویی ندای شهادت به او داده شده بود، به گفته مادر در تمام مدتی که فرزند در جبهه بود عشق به جنگیدن او را آن چنان فرا گرفته بود که زمان را از یاد برده بود و تنها یک بار نامه او به دستم رسید او به حق شجاع و نترس بود و مدام میگفت زمان زود در گذر است، غفلت نکنیم شب و روز باید از خاک وطن دفاع کرد.
سرانجام شانزدهم فروردین ۱۳۶۲ در منطقه عملیاتی چنگوله مهران از ناحیه سر و سینه مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و به شهادت نایل آمد. مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای روستای شیخ مکان زادگاهش قرار دارد.