یاران امام حسین(ع) از هیچ چیز بیم و هراس ندارند
متن وصیت نامه شهید:
هوالباقی
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
من به خود نآمدم اینجا که به خود باز روم هر که آورد مرا باز برد وطنم
در اسلام خوب است انسان بعد از خود وصیتی داشته باشد من هم وظیفه دانستم و وصایایم را به شرح ذیل توضیح دهم:
بند اول: امت واحده ایران شما در مورد این مهم (یعنی حفظ انقلاب) از ما بهتر میدانید که چگونه این انقلاب بدست آمده، زیرا آثار شکنجهها و ظلمهای مستبد ستمشاهی هنوز بر گُرده و قلب ما لکهای سیاه افکنده و این لکه سیاه ننگ آمریکا و در مرحله دوم ننگ شاه معدوم میباشد لذا تذکر مهم بنده آن است که همچون کوه در مقابل این ننگ قادسیه هم بایستید و و روح کریه او را در عالم دنیا سیاه کنید و در دنیا هیبت و قدرت افسانهای آمریکا را رسوا کرده و آنگاه پرچم توحید را در این سرزمین مقدس به اهتزاز در آورید. ملت مبارز برای شما همین جمله از امام کافی است که فرمودند در صدر اسلام هنوز چنین ملتی پیدا نشده و بس.
بند دوم: سنگر نشینان به شما توصیه میکنم که همواره گوش به ندای زاده زهرا باشید و در صلا و دعا جدی باشید این گریه و زاریها را در آن سنگر عبادت کم نکنید، چون ثمره این ناله و زاریها پیروزی مطلق میباشد من به مظلومیت شماها سوگندمی خورم که پیروزید. زیرا خون شما میریزد و از آن لاله بوجود میآید و بوی لالهها بر مشام مستضعفین دنیا عطر آگین میشود و آنها هم به خونخواهی شما بر میخیزند آنگاه نهضت را تا انقلاب مهدی (عج) امتداد خواهند داد.
پس با کشته شدن هم پیروزیم و این پیروزی احتیاج به استقامت دارد و من مطمئن هستم یاران امام حسین (ع) از هیچ چیز بیم و هراس ندارند. المومن کل الجبل الراسخ. رزمندگان بدانید شاگردان حسینیم و بر قلوبمان نوشتیم (هیهات من الذله).
بند سوم: مادر عزیزم این را بدانید که میدانید تمام کسانی که در سنگرهای اسلام دفاع میکردند چشمانشان از شدت اشکی که به عشق و خوف خدا ریخته بود صدمه دیده و شکم هایشان از روزههای فراوان لاغر و لب هایشان از خاک خشکیده و رخسارشان از بیداریهای شبانه زرد گشته، اما به چهرههای آنان همواره غبار پر طراوت نشسته است، آری برادران من این چنین کسانی بودند که رفتند. پس همتی سزاوار است که تشنه دیدارشان باشم. مادرم هر وقت به یاد من افتادی آن مادرانی بیاد آر که چگونه فرزندان خود را در آغوش گرفته بدرقه میکردند و به سوی لولههای مسلسل شافتند.
مادر عزیزم آرزو دارم آن زحمات شبانه روزی خود را که صرف بزرگ کردن بنده کردید حلال کنید.
بند چهارم: همسر محترم در تربیت فرزندت کوشا باش و او را به عنوان یادگار من بزرگ کن به مدرسه بفرستش و برایش بگو یزدیان زمان مغز پدرت را مورد خمپاره قرار دادند تا در همین کوچکی آن قلب پاکش از آمریکا ترک برادرد. همسر گرامی من میدانم از ابتدا شوهر خوبی برای تو نبودم امیدوارم مرا عفو کنید.
در پایان دوستان، آشنایان، رفقاء مرا ببخشید.
اگر این سعادت نصیبم شد در حرم سید صلاح الدین مرا دفن کنید.
این بود متن وصیت نامه الحقیر حسن ناصری
انتهای پیام/