پنج سال عاشقانه دیارش را از وجود مینهای آلوده پاک نمود
به گزارش نوید شاهد ایلام، شهید «علی اکبری» فرزند شیخ نظر پنجم شهریور سال ۱۳۶۳ در خانوادهای مذهبی در روستای خربزان، بخش زرین آباد از توابع شهرستان دهلران به دنیا آمد. پدرش کشاورز و دامدار و مادرش خانه دار بود. پدرش از بزرگان طایفه بود و مردم فامیل برای حل مسائل و مشکلات خود به او مراجعه میکردند. به سن مدرسه که رسید درس و تحصیلش را در مدرسه شهید خزل اکبری در روستای خربزان آغاز نمود.
پنج سال ابتدایی را در آنجا با موفقیت پشت سر گذاشت. اما به دلیل نبود امکانات و مدرسه راهنمایی در روستای خود مجبور شد تا برای ادامه تحصیل به بخش زرین آباد برود و در آنجا در مدرسه شبانه روزی شهید بهشتی سه سال درس دوره متوسطه اول را تمام کرد. دبیرستان را با تحصیل در رشته علوم انسانی شروع کرد و دوسال را با موفقیت پشت سر نهاد. اما مشکلات زندگی و دور بودن از خانواده برای ادامه تحصیل اذیتش میکرد و همین شد تا درس را رها کند و برای کار به تهران برود. مدتی را در آنجا مشغول کارگری بود تا حادثه زلزله بم اتفاق افتاد. علی که جوانی بسیار مهربان و دلسوز بود و در عین حال پرتلاش و کاری با خود گفت حال که من در تهران کارگری میکنم؛ با این اتفاق چرا به بم نروم تا هم به هم وطنهای آسیب دیده در زلزله بم کمک کنم و هم در آنجا کار کنم.
کارش را در تهران رها کرد و به بم رفت. مدتی را تا زمان آوار برداری عاشقانه و صادقانه به عشق همنوعانش کمک کرد. کار بازسازی و ساخت و ساز خانههای ویران شده بم؛ شروع شد و اونیز در همان جا مشغول به کار شد. در سال ۸۰ به خدمت مقدس سربازی رفت. دوره آموزش سربازی در سراب نیلوفر کرمانشاه بود و بقیه دوسال خدمتش را در ایلام و دهلران خدمت نمود. بعد از پایان خدمت سربازی باز هم برای کار و تلاش در زندگی به عسلویه رفت و چندسالی در آنجا در شرکت مشغول به کار شد. سالها دوری از خانواده و دیار خود برایش کمی سخت بود و به دهلران برگشت. شرکتهای مین زدایی در دهلران شروع به کار کرده بودند و علی هم عاشق خدمت به وطن؛ تصمیم گرفت به شرکت برود و در پاکسازی خاک دیار و شهرش خدمت کند. سال ۸۶ وارد شرکت مین زدایی شد. دوسال از کار در شرکت گذشت تا اینکه یکروز که با دوستش مشغول کار بودند در اثر برخورد پای دوستش با مین گوجهای و انفجار مین به درجه رفیع جانبازی از ناحیه چشم نایل گردید. بعد از چندماه استراحت دوباره به شرکت برگشت و کارش را ادامه داد. در سال ۱۳۹۰ با دختر دایی خود ازدواج نمود و ثمره این ازدواج دو فرزند (یک دختر و یک پسر) میباشد. او مردی بسیار مهربان، دلسوز و خانواده دوست بود پس از ازدواج به اصرار همسرش به مدت یک سال و نیم از کارش استعفا داد. اما طاقت نیاورد و دوباره به شرکت برگشت.
سال ۱۳۹۲ با تولد اولین فرزندش به شرکت به سومار کرمانشاه رفت و در آنجا مشغول پاکسازی شدند. با تولد پسرش در سال ۱۳۹۴ دوباره به دهلران برگشت و از تیرماه ۱۳۹۵ در شرکت به عنوان تخریب چی کارکرد. سال ۱۳۹۶ بود که دوست داشت تا علاوه بر کار؛ علم و سوادش را نیز تکمیل کند. در مدرسه تحصیل از راه دور زاگرس دهلران ثبت نام نمود و درسش را ادامه داد و موفق به اخذ دیپلم شد.
دوست داشت تا در فرصت مناسب که کارش کمتر شد در دانشگاه نیز ثبت نام و تحصیلات دانشگاهی داشته باشد. پنج سال عاشقانه خدمت نمود و مینهای باقیمانده از جنگ را خنثی میکرد و دیارش را از وجود مینهای آلوده پاک نمود هر روز کارش سنگینتر بود و فرصت دانشگاه رفتن را درآن روزها بدست نیاورد تا اینکه سرانجام در ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ به همراه یکی دیگر از دوستانش «سیدمهدی جوادی» در اثر برخورد بامین به شهادت رسیدند و هردو باهم به آرزوی دیرینه خود رسیدند. مزار این شهید گرانقدر در جوار امامزاده سید ابراهیم قتال (ع) قرار دارد.
انتهای متن/