دعا و مناجات در کلام شهدای ایلامی
به گزارش نوید شاهد ایلام، جملات زیر فرازی از وصیت نامه تعدادی از شهدای دفاع مقدس استان ايلام است که پیرامون دعا و مناجات نوشته شده اند و به جهت اهميت دادن به انجام فريضه مهم دعا و مناجات در اين ماه پر خير و بركت منتشر می شوند.
شهید «یحیی یاری» فرزند علی مراد اولین روز از تیر ماه سال ۱۳۴۴ در روستای شورابه بخش مرکزی شهرستان چرداول دیده به جهان گشود. در کارهای کشاورزی و دامداری پا به پای پدر کار میکرد. با رسیدن به سن قانونی انجام خدمت مقدس سربازی به عنوان سرباز عازم جبهه نبرد با متجاوزان بعثی شد. سرانجام در چهارمین روز از مهر ماه سال ۱۳۶۶ در جبهه شلمچه بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به ناحیه سر و سینه به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
از وی دو فرزند به یادگار مانده است. مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای امام زاده حسن (ع) اسلام آباد غرب میباشد.
مناجات شهید:
خدایا از تمام گناهان بندگان خودت بگذر و آنان را در جهانآخرت با معشوقان خودت همراه گردان و این بنده گنهکار را نیز در این آخرهای زندگی اگر لیاقت دارم بپذیر تا شاید من نیز همراه کاروان عشق راهی منزل ابدیت گردم.
شهید «رضا اسدی» بیست و نهم اسفندماه ۱۳۴۲ در روستای سرنی از توابع شهرستان مهران در میان خانوادهای مذهبی متولد شد تحصیلات خود را تا سال سوم متوسطه ادامه داد.
اما شرکت در جبهههای مقدس را بر درس و مدرسه ترجیح داد و به صف مجاهدان فی سبیل الله پیوست، ایشان با توجه به لیاقت و شایستگیهایی که در وجودشان موج میزد در واحدهای مختلف رزمی زرهی تخریب مهندسی موتوری و پیاده به عنوان فرماندهای لایق، چون ستارهای منور سرافرازانه درخشید از سال ۱۳۶۰ تا پایان جنگ در جبهههای غرب و جنوب در گرما و سرما بدون صرف اوقات فراغت تمام همّ و غم و خود را صرف جهاد و مبارزه نمود.
با توجه به اینکه در سال ۱۳۶۱ در منطقه مهران پای راست خود را تقدیم راه حق نمود، اما دست از مبارزه برنداشت و جان بر کف تا پایان جنگ در جبهههای مختلف حضور داشت، اما به قول خودش درِ باغ شهادت با پایان جنگ به رویش بسته شد و توفیق ورود به باغ بهشتی را نداشت، اما از آنجا که وعده الهی حق است و سرنوشت طوری رقم خورد وی در سیزدهم دی ماه ۱۳۶۹ در حالی که مشغول پاکسازی میادین مین بود به جمع دوستان شهیدش ملحق شد و به لقا الله پیوست.
خدایا ، معبودا بارالها من ضعیفم ناتوانم دوست دارم تمام بدنم را در راه تو بدهم.
شهید «کرم بیگی» یکم مهر ۱۳۴۷، در روستای خوشادول از توابع شهرستان مهران متولد شد. پدرش شیخه و مادرش نوریجان نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست وسوم اسفند ۱۳۶۶، در شاخ شمیران عراق بر اثر اصابت ترکش به پاها، شهید شد. مزار وی در بخش صالح آباد از توابع شهرستان زادگاهش واقع است.
معبودا تو را شکر می گویم که راه سعادت را از شقاوت به من نمایاندی
خدایا به همه کسانی که به دین اسلام خدمت می کنند توفیق عنایت فرما
خدایا به مسلمین سرافرازی و عزت عنایت فرما
خدایا ترا به حقیقت دین مقدس اسلام و به عظمت قرآن و به مقام وجود مقدس خاتم الانبیاء قسمت می دهم که ما را از فیض رهبری وجود مقدس و وجود مقدس خاتم الانبیاء بهره مند فرما.

پس از گذراندن مقطع تحصیلی متوسطه به دانشگاه تربیت معلم وارد و در سنگر علم مشغول خدمت گردید.
این شهید بزرگوار هیچگاه از تبلیغ برای اسلام خسته نمیشد و در زمان فراغت از تحصیل برای مردم روستا کلاسهای قرآن و عقیدتی برگزار میکرد.
با آغاز تجاوز ارتش بعث عراق به میهن اسلامی براساس احساس وظیفه و لبیک به ندای امام و مقتدایش، حضرت امام خمینی (ره)، در قالب طرح لبیک (لبیک یا خمینی) پس از گذراندن دوره آموزش نظامی، به عنوان نیروی بسیجی به گردان ۵۰۵ محرم پیوست؛ و سپس روانه جبهههای نبرد حق علیه باطل گردید. وی میگفت: دانشگاه امروز اینجاست (جبهه) که ما باید دین خود را به آن ادا کنیم.
وی حدود یک ماه در جبهه به دفاع از میهن اسلامی پرداخت؛ و همان زمان به کردستان رفت تا شاید بتواند با تبلیغ درست و عملی انقلاب اسلامی، منافقین داخلی را از کار خود پشیمان و آنها را به راه راست هدایت کند.
شهید در محافل و سخنرانی خود برای منافقین، تنها راه نجات و سعادت انسان روی آوردن به دین اسلام و پیروی ازولایت فقیه دانست.
تا اینکه سرانجام در دومین روز از اسفندماه ۱۳۶۲ براثر اصابت ترکش خمپاره در مهران (چنگوله) به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
مناجات و وصیت نامه دانشجوی شهید شیرمراد شمسی
مناجات شهید
خداوندا، تو را به یگانگی خود سوگند میدهم که مرا به آرزوی خود که همان شهادت در راه خودت میباشد برسان.
خداوندا، مرگ مرا در بستر بیماری قرار مده. بلکه مرگم را شهادت در راه خودت قرار بده که مرگم سرخ بهترین مرگ هاست.
خداوندا قلب تپندهی امت مستضعف ایران و جهان خمینی بت شکن، را برای این امت نگه دار.
خداوندا، از تو سپاسگزارم که به من شرکت در نبرد حق علیه باطل را عنایت فرمودی و بر من منت گذاردی تا در کنار برادران رزمنده قرار گیرم که تمام وجودشان را در راه تو و برای اسلام تقدیم مینمایند تا دین اسلام و قرآن تو با عزت و عزیز ماند.
خداوندا، از تو سپاسگزارم که به من شرکت در نبرد حق علیه باطل را عنایت فرمودی و بر من منت گذاردی تا در کنار برادران رزمنده قرار گیرم که تمام وجودشان را در راه تو و برای اسلام تقدیم مینمایند تا دین اسلام و قرآن تو با عزت و عزیز ماند.
خداوندا، از تو سپاسگزارم که نعمت بزرگی به ما عنایت فرمودی تا ما را از ظلمت به سوی نور هدایت گرداند و ما را از شر طاغوت و ظاغوتیان نجات دهد. اینک ما جوانان از تو تقاضا داریم که این نعمت را برای ما انقلاب مهدی عج الله حتی کنار مهدی عج الله نگه داری.
خداوندا، کار ما و عمل ما و حرف و گفتار ما را که انجام میدهیم خالص برای تو باشد؛ و اینک خطاب به ملت عزیز ایران، که همیشه از نعمتی که به شما داده شده است، سپاسگزاری کنید و امام را دعا کنید که شکر، نعمت را افزون میکند، به جبههها بشتابید و دشمن که ذلیل شده است را از پای درآوری و عکس العمل را از او بگیرید و با توکل بر خدا بعد از شکست صدام انشاءالله به دست مسلمانان، قدس عزیز نیز آزاد گردد و کمک به جبههها فراموش نشود.
وصیت به دوستان دانشجو
و وصیتی دارم به برادرانم در تربیت معلم که زمانی معلم شدید سعی کنید بچهها را به نحو احسن تربیت نمایید که مسئولیت شما بسیار سنگین است شما انسان ساز هستید و انسان سازی کار سادهای نیست. شما آینده بچههایی که در اصل پاک هستند میسازید و باید بسیار کوشا و دقیق باشید.
سفارش به والدین
وصیتی به خانواده ام که پدر و مادرم، اگر شهادت نصیبم شد هیچ گریه نکنید که مبادا دشمنان اسلام شاد شوند. بدانید که به خاطر اسلام به جبهه رفته ام و به خاطر رضای خدا قدم در این راه گذاشته ام و اگر شهید نشدم این راه را تا سرحد شهادت به خواست خدا ادامه خواهم داد. برایم سیاه نپوشید یعنی این را از شما طلب میکنم.
پدرم آن روحیهای که دارید آن را حفظ کنید و برادرانم را همه به جبهه بفرستید.
برادرانم اسلام امروز به فداکاری نیاز دارد. تمام کفر امروز در برابر اسلام قد علم کرده اند و امت ایران از آن دفاع میکنند پس شما هم جزء این امت هستید و باید در آن سهیم باشید و مبارزه کنید و از مبارزه خسته نشوید. هر کدام از برادرانم شهید شد باید برادری دیگری جایش به جبهه برود. برادرم محمد امیر تو سعی کن که دَرست را خوب بخوانی و خودت را برای مبارزه بهتر آماده کنی و خواهرم حجابت را حفظ کن که حجابت کوبندهتر از خون سرخ من است.
در پایان از تمام دوستانم میخواهم که اگر خدا توفیق شهادت در راه خود را نصیبم گرداند مرا حلال کنند و همیشه برایم طلب استغفار از درگاه با عظمت خداوند بنمایند. به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر کفر جهانی، آزادی کربلای از چنگ دژخیمان و رهایی قدس و طول عمر امام.
شهید «شیر محمد داوری» فرزند نریمان سال ۱۳۴۶ در خانوادهای مؤمن و مذهبی در شهرستان مهران دیده به جهان گشود. در سن هفت سالگی مادرش را از دست داد. وی تا سوم راهنمایی تحصیل نمود.
همزمان با جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی جهت دفاع از کیان مملکت خویش وارد جبهه شد و به مدت سه سال در عملیاتهای والفجر (۵) و دیگر عملیاتها ... شرکت فعال داشت. با وجود اینکه ازدواج کرده بود اما این امر مانع از رفتن شهید به جبهه نشد. عاقبت در هشتمین روز از شهریور ۱۳۶۵ در حین دیده بانی در منطقه قلاویزان بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای علی صالح (ع) قرار دارد.
متن وصیت نامه و مناجات شهید:
از امت شهیدپرور خواستارم که هیچگاه و به هیچ عنوان از روحانیت جدا نشوند که در هر عصر و زمان پرچمدار مبارزه با ظلم و زور و کفر و استکبار و استبداد بوده و هستند.
از جوانان حزب الله دوستان و آشنایان خواهانم که این فرصت را از دست نداده و به جبهههای نبرد حق علیه باطل بیایند حافظ انقلاب باشند تا دینِ شان را نسبت به انقلاب و شهدا ادا نمایند.
شهید «جمال بیگی» فرزند صیدمحمد بیستم اسفند ماه ۱۳۴۰ در روستای شتران از بخش سومار غرب به دنیا آمد، تحصیلات خود را تا دوره راهنمایی در زادگاهش گذراند و جهت ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان راهی شهرستان زرین شهر از توابع استان اصفهان شد و این مقطع را با موفقیت گذراند.
سپس جهت خدمت مقدس سربازی خود را به ژاندامری وقت ایوان معرفی نمود، پانزدهم بهمن ماه ۱۳۶۰ به آذربایجان غربی اعزام و سه ماه آموزشی را سپری کرد و در قرعه بعدی ادامه خدمت به تیپ ۵۵ هوابرد شیراز افتاد و پانزدهم اسفند ۱۳۶۱ به شیرزا رفت و خودش را به تیپ معرفی نمود بعد از یک هفته به جبهه جنگ اعزام شد.
با ورود وی به جبهه جنوب و پس از چند روز عملیات بزرگ بیت المقدس آغاز شد، در مرحله سوم آزاد سازی خرمشهر به همراه دیگر سربازان گردان ۱۲۶ خرمشهر را آزاد نمودند، بعد از مستقر شدن قوای اسلام در منطقه خرمشهر و پاکسازی آن به منطقه سومار اعزام شد و در عملیات مسلم بن عقیل که نهم مهر ماه ۱۳۶۱ در منطقه غرب سومار برگزار شد شرکت داشت.
بعد از مدتی دوباره به جبهه جنوب رفت و این بار در عملیات والفجر یک که بیستم فروردین ۱۳۶۲ در منطقه عمومی فکه آغاز شد حضور داشت و در بیست و دوم فروردین ماه ۱۳۶۲ هنگامی که در محاصره دشمن بود میخواست حلقه محاصره را توسط آخرین موشک آرپی جی که در دستش بود بشکند که توسط تیر مستقیم دشمن به شهادت رسید و پیکر پاکش حدود ۱۰ سال در منطقه فکه جای ماند و سرانجام بیست و دوم اسفند ۱۳۷۱ پیکرش شناسایی و در گلزار شهدای شهرستان ایوان به خاک سپرده شد.
مناجات نامه شهید:
خدایا دست اجانب را از سر این ملت مظلوم کوتاه بفرما
بارالها قسمت میدهم به این اشکها به این آه و نالهها به این قلبهای دردناک و به این مظلومیتها که سپاهیانت را که به خاطر تو و به خاطر رضای تو و برای خدمت به مخلوق تو میجنگند در تمام جبههها پیروزشان بگردان و بر ایشان رحم کن و دست اجانب را از سر این ملت مظلوم کوتاه بفرما، الهی چه گویم و چه نویسم که درد دل و غم و افکار خود را نمیتوانم وصف کنم تو خود از درون من آگاهی، یا غفار، یا غفار و یا غفار به رحمتک یا الرحم الراحمین، معشوقا بالاخره با خواندن دعای صباح توانستم درونم را برای تو بازگو کنم پس بر عاشق خود رحم کن، زیرا بدنم تحمل آتش قهرت را ندارد.
خدایا بدنم ضعیف است بر من ضعیف رحم کن و مرا از آتش خشمت نجات بده. الهی بساز کار من، و منگر کردار من تو خود میدانی من گنهکارم دلی ده که تو را اطاعت کند و عقلی ده که دل را تسخیر کند.
خدایا در میدان نبرد بازوانم را قوی، پاهایم را استوار بگردان و نشاط دل و حوادث شوق عطا کن و از وحشت و هراس ایمن ساز.پروردگارا در روز مبارزه خاطرم را از پدر و مادر و از دوست و قبیله دور کن تا غم فراق دلم را نشکند و عزمم را ضعیف نسازد و به جای آن حُسن نیت و ثبات عقیدت در ضمیرم بنشان و دور از ترس و هراس در پناه صحت و عافیت و جرأت و شهامت به دشمن هجوم برم و دشمن را در مقابلم زبون و ذلیل بگردان.
خدایا مرا در میدان نبرد بمیران
پروردگارا میان من و مرگ من الفتی برقرار ساز که به رویش با شهادتم لبخند زنم و سایه اش را برای خویش پناهگاهی مطمئن و مأنوس بشمارم تا وقتی که به رویم آغوش میگشاید مشتاقانه به آغوشش درافتم و مشتاقانه در سایه اش بیارامم مقدم مرگ را در بسترم مسعود و مبارک گردان و مهمانی او را برایم خجسته وفرخنده بدار.
خدایا درِ مغفرت و رحمت را به رویم بگشا که کلید مرگ برایم کلید رحمت باشد، مرا دور از ضلالت و شقاوت در میدان نبرد بمیران و چنان کن که به هنگام مرگ خشنود و سبکبال و بخشیده شده و امید وار چشم از دنیا بپوشم. خدایا امام ما را خمینی عزیز برای اسلام و مسلمین تا انقلاب مهدی نگهداری بفرما. پیروزی نهایی را نصیب لشکریان اسلام بکن و زمینه ظهور حضرت مهدی (عج) را فراهم بفرما.
شهید «حسن ناصری» فرزند حسین سوم تیر ماه سال ۱۳۴۵ در روستای ماهوته آبدانان دیده به جهان گشود. برای تأمین معاش خانواده و پیشبرد امور زندگی به فعالیتهای کشاورزی روی آورد و در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به عنوان رزمنده بسیجی به سپاه پاسداران پیوست و راهی جبهههای نبرد با دشمن و متجاوزین بعثی گردید تا آنکه سرانجام بیست و هفتم فروردین سال ۱۳۶۴ در منطقه عملیاتی چنگوله مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به شهادت رسید. مزار این شهید والامقام در جوار امامزاده سید صلاح الدین(ع) شهرستان آبدانان قرار دارد.