آزاده و جانباز ایلامی تعریف میکند:
جانباز و آزاده ایلامی «علی جهان آرا» در ذکر خاطراتی از دوران اسارت میگوید: در دوران اسارت با پاشیدن فلفل و یپاز و نمک در هر دو چشمم، چشم چپم از دست دادم و چشم راستم هم به شدت آسیب دید. از وضعیتم ناراضی نیستم به خاطر دفاع از خاک وطن عازم جبهه شدم و الان هم با تمام وجود حامی انقلاب و نظام هستم.
کد خبر: ۵۸۹۷۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۱
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «کریم ماندگاری» درباره نحوه رفتنش به جبهه چنین روایت میکند: خدمتم را تمام کردم و به خانه برگشته بودم که یک گروه وارد روستایمان شدند و گفتند بشتابید به سوی جبههها، از آن موقع بود که برای جبهه نامنویسی کردم. برای اینکه به جبهه بروم و من چند نفر از دوستانم شبانه از خانه فرار کردیم.
کد خبر: ۵۸۹۷۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۳۱
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «علی تیماس» درباره نحوه مجروحیتش چنین روایت میکند: بعد از گرفتن دیپلم، برادرم از جبهه برگشت و راه برای من باز شد تا بتوانم عازم جبهه شوم. زمانی که در جبهه بودم، یک جسم شبیه خمپاره کنارم افتاد. دود سفیدی از آن بیرون آمد و بلافاصله بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم، خودم را در بیمارستان دیدم.
کد خبر: ۵۸۹۵۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۷
خاطرات شفاهی همسران شهدا/
همسر شهید «شیخی» تعریف میکند: زمانی که همسرم به شهادت رسید سه فرزند کوچک داشتم و یک تو راهی که پنج ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد، آنها را به سختی بزرگ کردم. در واقع همسران شهدا در نبود شوهر، برای فرزندانشان هم نقش پدر ایفا میکنند و هم مادر. در ادامه فیلم این مصاحبه تصویری منتشر می شود.
کد خبر: ۵۸۹۵۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۶
خاطرات شفاهی جانبازان دفاع مقدس
«خداویس خرم دل» جانباز دوران دفاع مقدس در گفتگویی با نوید شاهد از دلتنگیاش برای بازگشت به روزهای جبهه و برای حضور در خاکریزها می گوید.
کد خبر: ۵۸۹۴۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۵
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «علی مرادی شهدادی» از فعالیتهایش در جبهه چنین روایت میکند: در سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۴ برای اعزام به جبهه نامنویسی کردم. دفعه دوم، همزمان با عملیات والفجر ۸ به منطقه اعزام شدم. وظیفه من در جبهه کار با ماشینآلات سنگین مثل لودر بود؛ راهسازی میکردیم و سنگر میساختیم.
کد خبر: ۵۸۹۴۲۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۵
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر بزرگوار شهید «مسلم حسین مردی»، به بیان خاطرهای از فرزندش که برای خدا و دفاع از اسلام به جبهه رفته بود و زمانی که برمیگشت آیات شهادت را زمزمه میکرد، پرداخته که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت میکنیم.
کد خبر: ۵۸۹۳۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۴
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «حسن صابری» از نحوه اعزامش به جبهه چنین روایت میکند: بعد از اینکه سربازیام به اتمام رسید در قالب گروههای مختلف بسیج و مردمی عازم جبهه شدم در عملیاتهای والفجر ۸، مسلم بن عقیل و آزادسازی خرمشهر حضور داشتم تا اینکه در عملیات مسلم بن عقیل مجروح شدم.
کد خبر: ۵۸۹۰۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۸
خاطرات شفاهی مادر شهید؛
مادر شهید «محمد ابوالقاسمی» در خاطراتی از فرزند شهیدش با چشمانی اشکبار تعریف میکند: «شبی در خواب دیدم فرزندم به شهادت رسیده و من پاهایش را میبوسم اما نمیدانستم این رویا، روزی به حقیقت میپیوندد.» حالا او با افتخار از فرزندش میگوید؛ شهیدی که در زندگی مظلوم و خاکی بود، اما در آرزوی شهادت میسوخت.
کد خبر: ۵۸۹۰۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۷
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «دادخدا حیدری» از نخستین روزهای حضورش در جبهه چنین روایت میکند: پس از آغاز جنگ، وظیفه خود دانستم که به ندای امام خمینی (ره) لبیک بگویم و برای دفاع از میهنم راهی جبهه شوم. در طول هشت سال دفاع مقدس، بارها به جبهه رفتم و بازگشتم تا اینکه در عملیات کربلای پنج مجروح شدم.
کد خبر: ۵۸۸۹۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۶
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "محمد چرلو"، متولد ۱۳۴۹ و ساکن ساوه، زمانی که تنها ۱۴ سال داشت، بیاطلاع خانوادهاش شناسنامهاش را دستکاری کرد تا بتواند به جبهه اعزام شود. او که در کلاس اول راهنمایی درس میخواند، مدرسه را رها کرد تا برای دفاع از دین، ناموس و کشورش سلاح به دست بگیرد. از آموزش در پادگان حمزه تهران تا اعزام به جنوب، او بخشی از جوانان روستای علیشار بود؛ روستایی که با تقدیم شهدای فراوان، نقش پررنگی در تاریخ انقلاب اسلامی دارد.
کد خبر: ۵۸۸۸۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۶
خاطرات شفاهی جانبازان؛
احد غنی، جانباز ۲۵ درصد دفاع مقدس، از روزهایی میگوید که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی همراه پدرش در خیابانهای ساوه و روستایشان علیه رژیم شاه تظاهرات میکردند. نوجوانیاش با شعار و گشتزنیهای شبانه گذشت و پس از انقلاب، لباس بسیجی به تن کرد تا خادم مردم و انقلاب باشد؛ روایتی از مسیری که از کوچههای مبارزه آغاز شد و تا سنگرهای دفاع از وطن ادامه یافت.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۴
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "محمود رفیعی"، متولد ۱۳۴۷، در حالی که تنها پسر خانوادهاش در خانه مانده بود، تصمیم گرفت از دوستانش عقب نماند و برای دفاع از وطن به جبهه برود. او از سوی سپاه اعزام شد و دوران خدمتش را در اهواز و مناطق عملیاتی جنوب گذراند. با وجود مجروحیت سطحی از ترکش، تا پایان خدمت در جبهه ماند و در بحبوحه عملیات مرصاد، همچنان در خط مقدم حضور داشت. روایت او، خاطرهای است از تعهد، غیرت و جوانیای که وقف دفاع از وطن شد.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۳
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "ابوالفضل رستمی" نه فقط برای انجام وظیفه، بلکه برای حمایت از خانواده و ادامه راه برادری که در جبهه بود، به سربازی رفت. از آموزشهای نیمهتمام در کرمانشاه تا زخمی شدن و بازگشت داوطلبانه برای ادامه خدمت؛ داستانی از تعهد، فداکاری و وفاداری در سالهای جنگ.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۹
خاطرات شفاهی جانبازان؛
اکبر سلامت، جانباز جنگ تحمیلی، از روزهایی میگوید که جوانیاش را در دل کوههای سردشت و بیژه گذراند؛ روزهایی که قاطر و تدارکات زودتر از نیروها رسیده بودند و دشمن در کمین بود. از دلاوریهای شهید زینالدین تا حملات کومله و منافقین، روایت او قصهای است از رشادت، غربت، و دانشگاهی به نام جبهه که درس زندگی در آن آموخته شد.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۱
خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمد حسنی، جانباز جنگ تحمیلی، در سال ۱۳۶۶ به خدمت اعزام شد و پس از آموزش در بیرجند، راهی غرب کشور شد. او در طول خدمت، شش بار مجروح شد؛ از سر و پا تا فک. در عملیات مرصاد هم شیمیایی شد و هم مجروح. وقتی برای درمان به شهرش برگشت، نامش را در فهرست مفقودالاثرها دید، در حالی که زنده بود. بازگشت و باز هم به جبهه رفت؛ روایتی پر از زخم، اما لبریز از وفاداری.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۰
خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمدعلی فرجی، جانباز دوران دفاع مقدس، از روزی میگوید که ساعت چهار صبح از پست به سنگر بازگشت و با خبر حمله دشمن مواجه شد. او و همرزمانش مقابل نیرویی که از آسمان با هواپیما در ارتفاعات مستقر شده بود، ایستادند و اجازه ندادند دشمن پیشروی کند. سه روز بعد، ناله مجروحان عراقی هنوز از آنسوی کوه شنیده میشد. روایت فرجی، تصویری است زنده از مقاومت، ایثار و پیامی روشن برای نسلهای بعد: «راه دفاع، همچنان باز است و دلها هنوز آمادهی رفتن.»
کد خبر: ۵۸۸۸۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۹
خاطرات شفاهی والدین شهدا/
مادر شهید «میرزا مرادی طولابی» میگوید: من گفتم پسرم درست بخوان برای رفتن به جبهه هنوز زوده. گفت مادر نگران هیچی نباشید ما به خواسته خودمان میریم که از میهن مان دفاع کنیم. اگر من نرم اگر اون نره، اگر کسایی که مادر دارن نرن، پس کی میخواد از مرزها دفاع کنه. در ادامه مصاحبه با مادر این شهید گرانقدر منتشر میشود.
کد خبر: ۵۸۸۷۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۵
کتاب «جِیران» به قلم فاطمه برهانی، بر اساس خاطرات جانباز نوروز عباسی از دوران دفاع مقدس است.
کد خبر: ۵۸۸۵۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۷
رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در برنامه تلویزیونی «سلام خبرنگار» گفت: طرح مستندسازی آثار شهدا در بنیاد شهید آغاز شده و تاکنون ۶۵ درصد پیشرفت داشته است.
کد خبر: ۵۸۸۲۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۳