پزشک و فرزند شهید والامقام دبیری گفت: «ایجاد بستر مشارکت مردم در این نبرد آخرالزمانی باعث رشد و ارتقا ایمان مؤمنین میشود، کمک به تقویت قدرت موشکی کشور، کمک به امام زمان(عج) است.»
نوید شاهد استان سمنان تصاویری از مراسم شبی با شهدا، به یاد شهدای گرانقدر روستای لاسجرد و شهید اقتدار ملی «حمید سعیدی» را برای علاقهمندان منتشر میکند.
مراسم عزاداری سرور و سالار شهیدان، اباعبداللهالحسین(ع) و یادبود شهدای جنگ تحمیلی دوازده روزه، با سخنرانی حجتالاسلام مسعود عالی و با نوای کربلایی علی رمضانیفر، بیست و دوم تیرماه در مسجد مدرسه قلعه شهرستان شاهرود برگزار شد. در ادامه تصاویر نوید شاهد این مراسم را ببینید.
مادر شهید «قدرتالله طحانیان» نقل میکند: «اوایل انقلاب مدتی نفت سهمیهبندی بود. بدون اینکه وظیفهاش باشد بشکههای نفت را با چرخ دستی درِ خانهها میرساند. مادر در دل افتخار میکرد که پسرش اینقدر دلسوز و مهربان است.»
شهید «قدرتالله طحانیان» در وصیتنامهاش مینویسد: «مادرجان! اگر انشاءالله شهادت نصیب من شد، به یاد حضرت زینب(س) باشید که در یک روز هفتاد و دو تن از عزیزان خود را در راه خدا داد، ولی پیش دشمن گریه و ناله نکرد؛ بلکه ایشان با سخنرانی معروف خود، دل دشمن را آتش زد.»
خواهر شهید «قدرتالله طحانیان» نقل میکند: «مادر عکس را از صندوقچه بیرون آورد. یادم است قدرتالله ده ساله بود که پرسید: مادر! این عکسِ کیه؟ مادرم جواب داد: آقای خمینی. با این که مادرم بیشتر از این توضیح نداد، ولی عشق امام از همان موقع توی قلب ما جا گرفت.»
شهید «جلال ریحانی» در وصیتنامهاش مینویسد: «اگر متوجه شده باشید ابرقدرتها بیشتر به روحانیت حساس هستند و تبلیغات پوچ خودشان را روی این قشر گسترش میدادند و میدهند که هدف از این کارشان، جداکردن مردم از روحانیت است و شما با همبستگیتان باید دشمن را ناراحت کنید.»
شهید «جلال ریحانی» یکم فروردین ۱۳۴۷ در شهرستان دامغان چشم به جهان گشود. اسمش را مادر، جلال گذاشت تا در مسیر بزرگی قدم بردارد و خود را به مرتبه مردان خدایی برساند. دلسوز و فروتن؛ شجاع و با صداقت؛ هیچکس از او شکایتی نداشت. سرانجام در بیست و نهم تیرماه ۱۳۶۶ بهشهادت رسید.
برادر شهید «محمدحسن رمضانیان» نقل میکند: «خودش را بدهکار شهدا میدانست. بعد از تشییع هر شهید به عکس شهدا خیره میشد. نمیدانم در دلش چه میگذشت؛ با نگاهش با شهدا حرف می زد.»
شهید «محمدحسن رمضانیان» در وصیتنامهاش مینویسد: «باید بدانید که به بزدلان از خدا بیخبر میگوییم، کورخواندهاند! چون مسلمانان به خوبی آگاهند و برای مبارزه با ابرقدرتها آمادهاند.»
خواهر شهید «محمدحسن رمضانیان» نقل میکند: «میخواست تو مسائل جنگ از دیگران سبقت بگیرد و عقب نماند. وقتی شهید شد تنها نبود. چهل و پنج شهید با هم کوچ کردند، چون پرستوهای مهاجر. انگار وعده ملاقات دستهجمعی گرفته بودند»
پدر شهید «محمدحسن رمضانیان» نقل میکند: « صورتش مثل آینه میدرخشید و چشمانش، چون الماس. گفت: بابا! میخوام برم جبهه! گفتم: بابا! تو به اندازه سهمت رفتی! گفت: نه بابا! باید برم. این وظیفه و تکلیفه! نمیدانم چرا آن همه اصرار برای رفتن داشت؛ انگار بهش الهام شده بود که اگر نرود، از قافله شهدا جا میماند!»
داود حقیقت گفت: «رهبر انقلاب با صدور پیامهای مقتدرانه خود باعث وحدت، همدلی و هماهنگی مردم و مسئولان شد و مقاومتی غیرقابل وصف در نیروهای نظامی و میدانی ایجاد کرد که هرگونه ناهماهنگی را کنار گذاشت و تمام توان کشور برای پیروزی بر دشمن پست و جنایتکار متمرکز شد.»
دختر شهید «جعفر کشمیر» گفت: «داشتم از پنجره، بیرون را نگاه میکردم. متوجه شدم که سمت راستم یک انفجار بسیار شدیدی رخ داد. همان لحظه فریاد زدم: مامان! بابا را زدند. مثل مرغ سرکنده به این طرف و آن طرف میرفتم. اصلا نمیخواستم شهادت بابا را باور کنم.»
اجتماع بزرگ زینبیون؛ تجدید میثاق زنان مقتدر شهرستان دامغان با مقام عظمای ولایت، با سخنرانی حجتالاسلام سید محمد میرعلیاکبری و خاطرهگویی همسر شهید اقتدار ملی «ابوالفضل شهباز» نوزدهم تیرماه در حسینیه حضرت ابوالفضل(ع) شهرستان دامغان برگزار شد. در ادامه تصاویر نوید شاهد از این مراسم را ببینید.