شکنجه

شکنجه
روایتی خواندنی از جانباز 50 درصد کرمانشاهی «الیاس عبدالی»

بعثی‌ها، دو پایم را به یک جیپ ارتشی بستند و استخوان‌هایم را خُورد کردند

جانباز 50 درصد کرمانشاهی «الیاس عبدالی» می گوید: بعثی‌ها ابتدا تمام وسایل شخصی ما را بردند همین که هویت ما مشخص شد و فهمیدند من فرمانده و یک افسر هستم، دو پایم را به یک جیپ ارتشی بستند و تا مقر فرماندهی که مسافتی بیش از دو کیلومتر بود به دنبال خود کشاندند. بدنم آش و لاش شده بود استخوان هایم شکسته و پوست پشتم کنده شده بود.

پدر شهید «فریدون احمدی» آسمانی شد

نوید شاهد- پدر شهید «فریدون احمدی» بر اثر کهولت دار فانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
زندگی نامه و خاطرات «محمد حسن جعفری» زندانی سیاسی پهلوی؛

ماموران ساواک با نشان دادن اسلحه، شهروندان را از حقوق اجتماعی خود منصرف می کردند

نوید شاهد - «محمد حسن جعفری» در خاطرات خود از وکیل‌آباد مشهد و زندان اوین می گوید و به این مسئله اشاره می کند که ماموران ساواکی و مزدوران رژیم پهلوی همچون گانگسترها با نشان دادن اسلحه، خارج نوبت بنزین می‌زدند و مردم را از میزهای رستوران بلند می کردند تا برای خود تصرف نمایند و این بدان معنی است که آنان خود را خادم ملت نمی‌دانستند؛ بلکه حکمران و سوار بر ملت بودند.
زندگی نامه و خاطرات «علی جعفری پناه» زندانی سیاسی پهلوی؛

کلاس های درسی که به زندان ساواک ختم می‌شد

نوید شاهد - بازداشتگاه ساواک مشهد و زندان وکیل‌آباد بیش از یک سال پذیرای طلبه نیشابوری بود و این طلبه از خاطرات مبارزان انقلابی در دوران حکومت محمد رضا شاه پهلوی می گوید و روایت می کند که چگونه از درب مدرسه به بازداشتگاه ساواک منتقل می شود.
زندگی نامه و خاطرات «حجت الاسلام محمد جعفری» زندانی سیاسی پهلوی؛

پذیرایی با مشت و لگد، آیین استقبال از روحانیون مبارز در بدو ورود به زندان های پهلوی بود

نوید شاهد - حجت الاسلام محمد جعفری در خاطراتش از شکنجه های رژیم پهلوی برای افراد مبارز می گوید و از روش های بازجویان ساواک می گوید که برای گرفتن اطلاعات از مبارزین انقلابی استفاده می کرده اند.
زندگی نامه و خاطرات «محمد حسین برادران هروی» زندانی سیاسی پهلوی؛

دوره دانشجویی «برادران» به دوره حبس در زندان پهلوی گره خورد

نوید شاهد - «محمد حسین برادران هروی» به واسطه فعالیت های انقلابی و حق طلبی، از روز ۲۹ شهریور ۱۳۵۴ تا پنجم آبان ماه سال ۱۳۵۷ در بازداشتگاه کمیته مشترک ضد خرابکاری، زندان قصر و قزل حصار به سر می برد.
زندگی نامه و خاطرات «علی اکبر دلشاد غلامی» زندانی سیاسی پهلوی؛

از شکنجه ساواک آن قدر پاهایم ورم کرده بود که در کفش جا نمی‌شد

نوید شاهد - «علی اکبر دلشاد غلامی» از شکنجه های زندان ساواک مشهد، زندان لشگر مشهد و زندان وکیل‌آباد مشهد روایت می کند.
زندگی نامه و خاطرات «سید اکبر دخانچی» زندانی سیاسی پهلوی؛

سرنگونی پهلوی موضع مشترک بین مذهبی‌ها و غیر مذهبی ها بود

نوید شاهد - شرکت در جلسات سخنرانی آیت الله خامنه‌ای، شرکت در اعتراض به قرارداد کاپیتولاسیون، اعتراضات به بازداشت آیت‌الله خامنه‌ای، آیت الله‌غفاری و آیت الله سعیدی و تبعید آیت الله مشکینی، موجبات دستگیری «سید اکبر دخانچی» را فراهم کرد. او در خاطراتش از مواضع اعتقادی و سیاسی مخالفان شاه پهلوی می گوید.
اسامی زندانیان سیاسی دوران پهلوی در مشهد
زندان ساواک و زندان وکیل آباد مشهد میزبان مخالفان محمدرضا شاه؛

اسامی زندانیان سیاسی دوران پهلوی در مشهد

نوید شاهد - در دوران حکومت شاهنشاهی هر دستی که به حق خواهی برافراشته می گشت، به سخت ترین شکنجه ها و محکومیت حکومت نامشروع خاندان پهلوی محکوم می شد. در این بین افراد زیادی در زندان ساواک و زندان وکیل آباد مشهد حبس و بازجویی شدند.
برگرفته از کتاب معلم شهر،

دست شهید "قدرت‌الله چگینی" هیچ‌گاه صاف نشد

نوید شاهد - «دست راست شهید چگینی در زیر شکنجه از ناحیه آرنج دچار آسیب جدی شده بود، به نحوی که ایشان تا پایان حیات مادی‌اش از این ناحیه به شدت رنج برد و دستش هیچ‌گاه صاف نشد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید ترور معلم "قدرت‌الله چگینی" از زبان یکی از دوستان این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان می‌شود.

جلوگیری از خودکشی زندانیان قبل از انقلاب!

نوید شاهد - «ماموران زندان برای جلوگیری از خودکشی زندانیان تلاش می‌کردند که هیچ وسیله فلزی در دسترس آنان قرار نگیرد. به همین دلیل، حتی از دادن قاشق، نخ و سوزن دریغ می‌کردند و ما برای دوختن پارگی لباس‌ها و یا دوخت دگمه‌ای، به دستشویی می‌رفتیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی مرحوم جانباز "محمدحسین خاکساران" است که تقدیم حضورتان می‌شود.

فشار آپولو بر استخوان‌ها، آه انسان را به آسمان می‌برد!

نوید شاهد - «یک روز با چشم بسته هنگام بالا رفتن از پله‌های آپولو بازجو می‌گفت؛ چنین منبری را تا حال دیده بودی. در آپولو می‌نشستی دست‌ها و پاها را با براده‌های آهنی پیچ داده و سفت می‌کردند که فشار آن بر استخوان‌های دست و پا، آه انسان را به آسمان می‌برد ...» ادامه این خاطره از "حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین حسین آقاعلیخانی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

روایت های طاهره سجادی از مبارزه، شکنجه واستقامت در زندان ساواک

نوید شاهد - طاهره سجادی زن پراستقامت و بانویی مبارز و همسر «مهدی غیوران» است. وی فعالیتها و مبارزات سیاسی خود را از دهه 50 آغاز کرد .او به دلیل ارتباط با پرونده ترور یک افسر آمریکایی در ایران دستگیر و تحت شکنجه قرار گرفت.  غیوران و همسرش با این تصور که کمک به سازمان مجاهدین خلق، کمک به نهضت اسلامی است، خانه و زندگی خود را درا ختیار اعضای این سازمان قرار دادند. با آگاهی ساواک از این ارتباط و همکاری، طاهره سجادی و مهدی غیوران دستگیر و زیر سخت ترین شکنجه ها قرار گرفتند. طاهره به پانزده سال زندان و مهدی به حبس ابد محکوم شد.
خاطرات آزاده کرمانشاهی؛

با موهای سفید به وطن بازگشتم

نوید شاهد- "علی قاسمی" آزاده دوران دفاع مقدس می گوید: «وقتی به اسارت گرفته شدم ۲۲ سال داشتم، ۸ سال اسارت آنقدر مرا پیر کرده بود که موی سر و محاسنم همه سفید شده بود و وقتی برادرم برای اولین بار مرا دید نشناخت. در اسارت عراقی ها بارها به ما می گفتند قصد نداریم قهرمان پروری کنیم می خواهیم فقط شما را زنده نگهداریم تا یک زمانی شما را با اسرای عراقی مبادله کنیم.»
روایتی خواندنی از آزاده کرمانشاهی" ارسلان ساجدی سابق"؛

پانسمان زخم هایمان هم نوعی شکنجه بود

نوید شاهد- آزاده کرمانشاهی" ارسلان ساجدی سابق"می گوید:«در بیمارستان از رفتار بد نیروهای عراقی در امان نبودیم، بعضی از پرستاران نیز با بی توجهی خود، هیچ یک از اصول پزشکی را رعایت نمی کردند، پانسمان کردن های آنان به نوعی شکنجه کردن بود.»
گفتگوی نوید شاهد با آزاده و جانباز کرمانشاهی؛

اگر شهید "ابوترابی" نبود، خیلی از اسرا سالم به ایران بازنمی‌گشتند

نوید شاهد - "عبدالرحمن خرمی مهر" آزاده و جانباز کرمانشاهی می‌گوید: «اگر شهید ابوترابی نبود خیلی از اسرای ما سالم به ایران برنمی‌گشتند. شهید می‌گفت؛ ما اسیر هستیم هر چه می‌گویند باید قبول کنیم. اگر این اتفاق نیفتد سالم به مملکت برنمی‌گردید ما را کور، کر و دست و پاهایمان را قطع می کنند. کشور به شما احتیاج دارد، سالم اسیر شده‌اید و سالم باید برگردید.»

خاطرات شهید "حجت‌الاسلام نصرت‌الله انصاری"؛ زندگی در جمکران مشکل بود!

نوید شاهد- «با آقای انصاری و دوستان می‌رفتیم جمکران. گاهی روزهای پنجشنبه پیاده می‌رفتیم و شب را اونجا می‌ماندیم. اینقدر هم اونجا زندگی مشکل بود چون هیچ چیز نبود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید "حجت‌الاسلام نصرت‌الله انصاری" است که تقدیم حضورتان می‌شود.

برای شکنجه باید در صف می‌ایستادیم!

اینقدر زندانی و بازداشتی‌ها فراوان بود که در کمیته‌ مشترک برای شکنجه در اتاق حسینی باید در صف انتظار و نوبت می‌ایستادیم و در زندان قصر برای دادگاه باید ماه‌ها به انتظار می‌نشستیم... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی مبارز انقلابی حجت‌الاسلام شیخ "حسین علیخانی" است که تقدیم حضورتان می‌شود.

پوست کف پاهایم را شکافته‌ و حتی گوشت‌های پایم را کندند

پوست کف پاهایم را شکافتند و تمام خون‌مردگی‌ها و حتی گوشت‌های پا را که بر اثر شدت ضربات فاسد و سیاه و به اصطلاح خود آنان چند طبقه شده بودن، کنده و خارج کردند... ادامه این خاطره از مرحوم آزاده و جانباز «محمدحسین خاکساران» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

آرزو می‌کردم زیر شکنجه ‌ها بمیرم، ولی اطلاعاتم را لو ندهم

زندانی را روی صندلی بلند آهنی می‌نشاندند، پاها را داخل منگنه‌های فلزی قرار می‌دادند و دستها را با منگنه‌های فلزی محکم می‌بستند، سپس با یک پتک به کلاه آهنی... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات مبارز انقلابی «سید مرتضی نبوی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه