چند شهیدی های ایلامی / معرفی شهدای جامخانه ( مجید ، عباس ، لطیف)
نویدشاهد ایلام
شهید مجید جامخانه فرزند احمد در سال 1331در خانواده ای متدین دربخش موسیان چشم به جهان گشود و تحصیلات خود را تا پایان دوران ابتدایی پشت سر گذاشت بعلت مشکلات فراوان از ادامه تحصیلات باز ماندند.
وی بهمراه برادرش بعلت مبارزه در برابر رژیم ستم شاهی و درگیر شدن با رئیس ساواک دهلران در سال 1351 دستگیر و به ایلام منتقل شدند و سپس به خرم آباد و اهواز تبعید و در زندانهای سیاسی محبوس شدند.
در زندان همیشه اوقات خود را صرف خواندن قرآن و کتب دینی نمودند و همچنین به فعالیتعای فرهنگی خود ادامه می دادند تا جاییکه به زندان انفرادی انتقال یافتند پس از سه سال زندان آزاد شده و در تظاهرات و راهپیماییهای مردم دزفول ،دهلران ،موسیان و اندیمشک بر علیه رژیم شاه شرکت کردند. در سال 1357 به همراه پدرشان به صف جوانمردان ژاندارمری پیوستند با آغاز تجاوز ارتش بعث عراق به میهن اسلامی براساس احساس وظیفه و لبیک به ندای امام و مقتدایش ، حضرت امام خمینی (ره) ، روانه ی جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید . و به پاسداری از نوار مرزی موسیا ن پرداختند پس از شهادت برادرش لطیف جام خانه ، و رشادت های فراوان در درگیری با نیروهای بعثی سرانجام در یازدهم مرهماه 1359 در شهر موسیان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
شهید عباس جام خانه فرزند احمد درسال 1330 شمسی در بخش موسیان از توابع شهرستان دهلران دیده به جهان گشود.
با آغاز تجاوز ارتش عراق به میهن اسلامی براساس احساس وظیفه و لبیک به ندای امام و مقتدایش ، حضرت امام خمینی (ره) ، روانه ی جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید. پس از رشادت ودلیری وحماسه های فراوان به اسارت ارتش بعث عراق درآمد.
بر اثر شکنجه های وحشیانه بعثیون به تألمات روحی دچار گردید. وی سرانجام در یازدهم دی ماه 1368 بر اثر جراحات شکنجه های دوران اسارت در کرمانشاه به شهادت رسید.
شهید لطیف جام خانه فرزند احمد در اولین روز از فروردین ماه 1320 در بخش موسیان از توابع شهرستان دهلران دیده به جهان گشود . وی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم نظام قدیم پی گرفت و در زمان جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ملت ایران به عنوان راننده به فعالیت پرداخت تا معاش خانواده خویش را تامین نماید.
سرانجام در تاریخ اول مهر ماه سال 1359 در منطقه موسیان بر اثر برخورد با مین به شهادت رسید. مزار این شهید در گلزار شهدای دزفول قرار دارد .
خاطره ای از شهیدان لطیف و مجید جامخانه
باید بروم
ایشان اهل شهر مرزی موسیان و همراه هم بودن که مردم از بزرگواری و رشادتشان به نیکی یاد می کردند در شهریورماه سال 1359 وقتی نیروهای بعثی، موسیان را مورد هجوم قرار دادند، مردم آواره ی دشت شده بودند و عده ای از جوانان و دلاوران در مقابل دشمن مقاومت می کردند. در بین راه که می آمدیم مجید همراه ما بود، خستگی راه بر پاهایش سنگینی می کرد، خبر آوردند که لطیف به شهادت رسیده است مجید با صدای بغض آلود گفت: « لطیف برود و من بمانم. من باید پا جای او بگذارم و راهش را ادامه دهم من نباید یک هفته بیشتر بعد از او زنده بمانم».
مجید که از جوانمردان ژاندارمری بود سلاح به دوش راهی عرصه نبرد شد و یک هفته بعد به فیض شهادت نائل آمد و به دیدار برادرش شتافت.
راوی: حاج خضیر فرجی
سخنی با شهیدان
وسعت کدامین دریا در قلب پر طنینتان نشست که آن سان آبی آوازهایتان، زلالی رودبارها را به زمزمه آورد و رگانتان فواره ها را تا وسعت بی کرانه ی آسمان پرواز آموخت. هنگامی که از دریای بیکرانه ی سینه هایتان فریادهای خفته ی صدف ها برآمدندآسمان دلتنگی اش را چه سرخ و چه سرخ بارید.
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام