774 روز خانواده از زنده بودنم بیخبر بودند!
به گزارش نويد شاهد ايلام، «مراد مقصودی» 53 ساله وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی، دارندۀ مدرک دکترای تخصصی حقوق خصوصی، قاضی بازنشستۀ دادگستری، در حال حاضر عضو هیئت علمی دانشگاه است. او در حوزۀ پژوهش و نویسندگی صاحب آثار زیادی از جمله: حقوق مدنی (آثار قولنامه و بیع)، حقالزحمۀ خانهداری زنان، رویۀ قضایی و اندیشههای حقوقی، حقوق مدنی (حقوق خانواده)، حقوق مدنی(عقود معین1)، حقوق مدنی (کلیات اشخاص و محجورین)، حقوق مدنی (کلیات قراردادها و تعهدات) و غیره میباشد که در دانشگاهها تدریس می شوند. او میگويد 774 روز مفقودالاثر بودم چون صلیب سرخ آمار اسرای آخر جنگ را به ایران اعلام نمیکرد.
نحوۀ
اسارت به دست ارتش بعث عراق
دکتر مقصودی در
مورد نحوۀ اسارتش گفت: در سال 1366 در قالب بسیج دانشجویی از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان چرداول برای
دفاع از خاک سرزمینم به جبهه اعزام شدم. ارتش عراق یک عملیات نظامی (عملیات چلچراغ)
را در 28 خردادماه 1367 با همکاری منافقین آغاز کرده بود. هدف این عملیات تصرف شهر
مرزی مهران به منظور کنترل میدانهای نفتی آن و همچنین روستاهای کُرد در منطقه بود. در تاریخ 8 مردادماه 1367 در حین درگیری و مقابله با دشمن به همراه عدۀ دیگری
از جان بر کفان، در محاصره دشمن قرار گرفتیم. از آنجایی که تعداد ما کم و تجهیزاتمان
نیز در مقابل آنها ناچیز بود به اسارت دشمن درآمدیم. من به مدت دو سال و یک ماه و
چهارده روز یعنی تا تاریخ 20 شهریور 1369 به عنوان مفقودالاثر در اسارت دشمن بعثی
بودم.
تلخترین
خاطره
دکتر مقصودی از
خاطرات تلخ و شیرین، پشت حصارهای بلند اردوگاه عراق اینطور یاد میکند: از اسارت گفتن سخت
است! چراکه درکش برای آنانی که در این موقعیت قرار نگرفتهاند آسان نیست. آنجا که
به دور از وطن، خانه و خانواده در حبس، زمان برایت به سختی و سنگینی میگذرد. آنجا
که دژخیم بر دردت خنده میزند و تو را به سخره میگیرد! آنجا که تاوان رشادتهایت
ضربۀ شلاق است و غمت باعث شادی زندانبان میشود. چه سختتر است وقتی مجبور میشوی از
هوایی نفس بکشی که دشمنت در آن نفس میکشد و آن را مسموم کرده است.
خاطرات اسارت زیاد
است و افسوس که بیشتر خاطرات اسارت تلخاند. برای من و دیگر اسرا تلخترین خاطره
شنیدن خبر رحلت امام خمینی(ره) بود. خبری که تا مغز استخوانمان را به درد آورد و
چه تلختر آنکه عزیزت را از دست داده باشی اما نگذارند برایش گریه کنی! ما برای
اشک ریختن هم شلاق میخوردیم.
پشت سیمهای خاردار دشمن، نظارهگر لحظات سختی بودیم که پایانش معلوم نبود. خبر رفتن پیر جماران بیتاب و بیقرارمان کرده بود. اصلاً اسارت را از یادمان برد و احساس بیکسی جایش را گرفت. ما بسیجیها پیرو امام، مقتدا و پیشوایمان بودیم و حال که اماممان رفته بود دو صد غم همچون: حزن و اندوه رحلت آن مهربان، کنترل امنیتی دشمن بعثی در اردوگاه جهت جلوگیری از عزاداری، بیخبری از وضعیت کشورمان، نگرانی از وضعیت سیاسی آینده در کشور بعد از رحلت امام راحل و مشاهدۀ شادی و نشاط دشمنان بعثی و ... به جانمان آتش زده بود. تنها کاری که کمی آرام مان میکرد مخفیانه اشک ریختن به دور از چشم دشمنان بعثی بود.
لحظات
اندک، اما شاد اردوگاه
دکتر مقصودی لبخند
به لب به یاد لحظات خوش اما اندک دوران اسارت لب به سخن میگشاید و میگوید: تنها شادی
ما در غربت زمانی بود که امتیازی از بعثیها میگرفتیم امتیازی که حاصل استقامت،
رشادت و اتحاد بچهها در اردوگاه بود. آنها مرتب بچههای بسیجی مخلص و عاشق امام
را شکنجه میدادند و از آنها میخواستند که به امام، کشور ایران و آرمانهای
انقلاب توهین کنند؛ اما این مبارزان نستوه، ضربات شلاق را عماروار به جان میپذیرفتند و خم به ابرو نمیآوردند.
کسی حاضر نمیشد به کشورش که پارۀ تنش بود توهین کند. ما در هر جایی که میتوانستیم
جان ناقابل خویش را فدای امام و آرمان هایش کنیم شاد بودیم. ما به جای توهین به امام، از آرمانهایش تعریف و تمجید میکردیم هر چند با هر سخن، ضربهای نوش میکردیم.
نوشی که نیشش هنوز هم بر جانمان سنگینی میکند. اما این مقاومت و پیروزی حاصل از
آن برای ما افتخار محسوب میشد و چند روزی فارغ از درد تن، سرخوش از بادۀ این
پیروزی بودیم. اما در رأس خاطرات خوش قطعاً خبر مربوط به اعلام آزادی اسرا و تبادل
اسرا آبی بود که بر آتش غربت دلمان ریخته شد. به خصوص وقتی شنیدیم صدام در طی نامهای
به رئیس جمهور وقت ایران، آیتالله رفسنجانی، اهداف ایران را تحقق یافته حساب کرده
و شکست در جنگ را با زبان بیزبانی اعتراف کرده است.
این آزاده ادامه داد: بعد از اسارت به
عنوان دبیر آموزش و پرورش در سنگری جدید شروع به فعالیت کردم و همزمان موفق به اخذ
کارشناسی رشتۀ مدیریت آموزشی شدم اما شوق به ادامۀ تحصیل در این مقطع و رشته مرا
سیراب نکرد و از آنجایی که گرایش زیادی به رشتۀ حقوق داشتم با شرکت در کنکور سال
1373 توانستم در رشتۀ حقوق در دانشگاه شهید بهشتی تهران پذیرفته شوم. در سال 1378
ازدواج کردم. با اتمام دورۀ کارشناسی حقوق، در مقطع کارشناسی ارشد همین رشته در
سال 1378 در دانشگاه قم پذیرفته شدم. سپس در آزمون قضاوت قوۀ قضائیه در سال 1380
قبول شدم و به عنوان قاضی دادگستری مهران به فعالیتم ادامه دادم. در سال 1389 در آزمون
مقطع دکترای تخصصی حقوق خصوصی دانشگاه آزاد، واحد علوم و تحقیقات تهران قبول شدم و
در سال 1394 از پایان نامهام در این دوره دفاع کردم. در سال 1394 از دادگستری
بازنشسته شدم. اما از آنجایی که نمیتوانستم بیکار بنشینم. همزمان با بازنشستگی در
فراخوان جذب هیئت علمی دانشگاه آزاد ایلام شرکت کرده و پذیرفته شدم. هم اکنون در
هیئت علمی به کار تدریس و نگارش کتب حقوق دانشگاهی مشغول میباشم و به علت علاقهام
به امور حقوقی، بعضاً کار وکالت را هم انجام میدهم. با یاری خدا تاکنون 9 جلد
کتاب حقوق درسی دانشگاهی تألیف نمودهام.
استقبال
پرشور مردم از من و دیگر آزادگان
مقصودی با یادآوری نحوۀ استقبال مردم ایلام از خودش و دیگر آزادگان ضمن تشکر و قدردانی از ملت همیشه در صحنه گفت: در آن زمان به مانند بقیۀ آزادگان در حین ورودم مورد استقبال گرم مردم شریف و قدرشناس آسمان آباد که در گردنۀ چهار مله اجتماع کرده بودند قرار گرفتم. ابتدا با بدرقۀ گرم و صمیمانۀ مردم به آسمانآباد رفتم سپس از چهارمله با مشایعت بیدریغ اقوام و همشهریانم به منزل پدریام رفتم.
الگوپذیری
جوانان از شهدا، ایثارگران و آزادگان
این آزادۀ سرافراز
ضمن درود فرستادن به روح شهدا و امام شهدا تصریح کرد: جوانان امروز ما بایستی از
جوانان دوران جنگ الگو بگیرند. رمز موفقیت آن جوانان ولایتمداری، وطن دوستی،
آرمان خواهی، خلوص و ایمان بود. جوانان آن مقطع آن قدر خلوص و ایمان و اعتقاد
داشتند که امام راحل میفرمود: "من به خلوص نیت جوانان بسیجی غبطه میخورم".
وی گفت: همه میدانیم همین جوانان بودند که هشت سال جنگ را اداره کردند و انقلاب را از همه بلایا و دسیسههای استکبار جهانی و دشمنان حفظ کردند. پس الان هم با علم، درایت و شجاعت خود با تبعیت از رهبری میتوانند کشور را به سوی پیشرفت و آبادانی و عدم وابستگی به دیگر کشورها ببرند.
تمسک به
قرآن و اهل بیت رمز پیروزی
دکتر مقصودی معتقد است: تمسک به قرآن و اهل بیت دو رکن
اعتقادی و رمز پیروزی ما در تمام صحنههای زندگی است. تا زمانی که این دو را با هم
داشته باشیم میتوانیم از انقلابمان دفاع و آرمانها و ارزشهای انقلاب را صادر
کنیم. سکاندار این امر ولایتفقیه میباشد. اطاعت از رهبری رمز موفقیت ما در تمام
صحنههای مبارزاتی با دشمنان بوده است. قطعاً ایمان و اخلاص، مقاومت و پیروزی را
به دنبال خواهد داشت پس جوانان نباید از آن غافل باشند.
مصاحبه از گزارشگر افتخاری نويد شاهد ايلام