مصاحبه با نوریه آکِه از پرستاران استان ایلام در دوران دفاع مقدس؛
نوید شاهد - آنچه از حماسه، شجاعت، قدرت، صلابت و فتح رزمندگان اسلام در زمان جنگ تحمیلی گذشت و آنچه از ایثار و قدرت روحی و توکل به خدا و اعتماد به نفس که ملت بزرگ ما از خود نشان دادند، با هیچ بیان قابل توصیف نیست. شیرزنان، مردان و رزمندگان غیور اسلام در دوران هشت سال دفاع مقدس با عزمی راسخ و اراده‌ ای مستحکم در برابر سلاح ابرقدرت ها ایستادند و آنان را به زانو درآوردند. زنان در دوران دفاع مقدس دوشادوش مردان حرکت کردند و هرگز از پای ننشستند و در کسوت امدادگر، پرستار، همسر، خواهر، مادر و فرزند، مردان خود را برای حضور در جبهه‌ها تشویق و پشتیبانی و حمایت کردند. در این بین پای صحبت یکی از این شیرزنان نشستیم.

نوید شاهد ایلام؛ نوریه آکِه متولد 1349 کارشناس مددکاری اجتماعی اهل میش‌خاص(ازتوابع ایلام) است. او در تاریخ 1 اردیبهشت 1362 به بیمارستان طالقانی ایلام رفت و به عنوان کمک پرستار مشغول به کار شد. پس از حملات متعدد دشمن پرسنل بيمارستا‌ن‌هاي مناطق جنگي جوابگوي نيازهاي مجروحين نبودند؛ لذا تعدادي از افراد در آن زمان به علت شروع عملیات‌های متعدد رزمندگان در جبهه و نیاز کادر درمان به نیروی پرستار داوطلبانه به بیمارستان‌ها رفتند تا التیامی برای درد همنوعانشان باشند. در این بین، نوریه آکه در حالی که دوازده سال بیشتر نداشت مدرسه را در مقطع سال اول راهنمایی رها کرد و به بیمارستان طالقانی پیوست.

 

ترک تحصیل به شوق پرستاری

خانم آکه در خصوص جذبش در بیمارستان طالقانی در زمان جنگ گفت: از همان بچگی علاقۀ زیادی به کارهای پرستاری داشتم و در ذهنم خودم را یک پرستار تصور می‌کردم. تا اینکه یک روز از طریق یکی از اقوام مطلع شدم که بیمارستان طالقانی ایلام به بهیار و کمک پرستار نیاز دارد. من هم از خداخواسته مدرسه را رها کردم و به بیمارستان طالقانی رفتم. در آنجا ابتدا شش ماه به ما در آموزشگاهی کنار بیمارستان طالقانی آموزش بهیاری دادند و سپس در خود بیمارستان به عنوان کمک پرستار کارمان را آغاز کردیم. از آنجایی که به کارم خیلی علاقه داشتم سعی می کردم وظیفه‌ام را به نحو احسن انجام بدهم به همین خاطر کادر درمان از عملکردم راضی بودند و من نهایت سعی‌ام را در کمک به پزشکان و پرستاران می‌کردم.

 

پرستاران با الگو گرفتن از حضرت زینب(س) اسوۀ صبر و ایثار در دوران جنگ تحمیلی شدند/ خدا را شاکرم که با وجود سن کمم توانستم در آن روزها مثمر ثمر باشم

پرستاران، ایثارگران مخلص

وی خاطرنشان کرد: پرستاران و بهياران، انسان‌هاي شريفي بودند که در نامناسب‌ترين شرايط به انجام دشوارترين کارهاي پزشکي مي‌پرداختند و براي نجات زندگي مصدومين تلاش مي‌کردند. اين قشر با حضور مستمر خود، مهم‌ترين خدمت را همگام با ساير اقشار، در دفاع مقدس انجام دادند و سهم عظيمي را در امداد رساني، انتقال مجروحين و درمان آن‌ها به عهده گرفتند. اين واقعيت غيرقابل انکار است که کليه مجروحين ناشي از هجوم ناجوانمردانه دشمن در جبهه و در سراسر کشور توسط اين عزيزان مداوا شده‌اند هر چند که در درمان و مداواي آن‌ها کادر درماني اعم از پزشک و غيره نقش داشتند، ولي با يک بررسي جزیي در ‌مي‌يابيم که در درمان مجروحين بستري، قسمت عمده بار درمان بر دوش پرستاران زحمتکش و ايثارگر بوده است.

 فرشتگان سفید پوش

آکِه در ادامه بیان داشت: اين فرشتگان سفيدپوش طي سال‌هاي سخت تهاجم دشمن با پشتکار و فعاليت شبانه‌روزي خود توانستند مراکز درماني موجود را چند برابر ظرفيت تعيين شده فعال نگه دارند و صدها مرکز اضطراري و جديدالتأسيس را راه‌اندازي کنند و هزاران پست امدادي را به طور شبانه‌روزي سازمان دهند. باتوجه به اينکه هنگام شروع جنگ تحميلی، اغلب پرستاران را زنان تشکيل مي‌دادند، نقش اين زنان فداکار در اين برهه از تاريخ کشورمان بيشتر عيان مي‌گردد، خصوصاً نقش استقلالي آن‌ها که هم برنامه‌ريز و هم تصميم گيرنده بودند و به تنهايي بيمارستان‌هاي صحرايي را تجهيز و آماده مي‌کردند.

 پیوند آسمانی

وی تعریف کرد: در سال 1366 در اوج فعالیت‌های بیمارستانی ازدواج کردم. قبلاً یکی از اقوام مادرم مرا در بیمارستان دیده و چند باری از اسلام‌آباد به خواستگاری آمدند. همسرم در آن زمان سرباز بود و من هفده سال بیشتر نداشتم.  ازدواج ما بدون هیچ مراسمی، خیلی سنتی و ساده برگزار شد. ما به خاطر شرایط جامعه و داغدار بودن خانواده‌هایی که عزیزانشان را در جنگ از دست داده بودند هیچ مراسمی نگرفتیم؛ البته خودم هم بسیار کم توقع و قانع بودم. چند روزی را مرخصی گرفتم. خوب یادم هست یک چادر مشکی سرم کردند و مرا سوار بر یک مینی‌بوس قرمز به اسلام‌آباد بردند چرا که همسرم اهل آنجا بود. چند روز بعد به سر کارم برگشتم. سی وسه سال از زندگی مشترکم می گذرد. درست است که مثل عروس‌های امروزی لباس سفید نپوشیدم و مراسم خاصی نداشتم اما از زندگی ام راضی هستم و در کمال آرامش با همسرم زندگی می کنم.

 روزهای سخت بمباران

او از خاطرات بد بمباران‌های ایلام می‌گوید: رژیم بعث عراق در دوران جنگ تحمیلی بارها و بارها مناطق مسکونی کشورمان را مورد حمله هوایی قرارداد اما فجیع ترین جنایت این رژیم استفاده از سلاح شیمیایی در این حمله‌ها و دردناک‌تر از آن غفلت جامعۀ جهانی از این جنایات بود. در طول جنگ تحمیلی ایلام بیش از شانزده بار بمباران شیمیایی شد. در یکی از این سال‌ها، در پی بمباران شیمیایی ایلام، مردم زیادی را به بیمارستان طالقانی آوردند در آن مدت ما برای خدمات دهی به آنان شبانه روزی باید کار می کردیم. ما شاهد زن و بچه‌های بیماری بودیم که بدون گناه هدف خودخواهی و خونخواری ارتش بعث عراق با حمایت استعمارگران قرار گرفته بودند.

 خستگی بی معنا بود

او از آن روزها می گوید: در زمان عملیات مجروحان زیادی می آوردند به طوری که ما گاهی اوقات چند روز متوالی از خانوادۀ خود بی اطلاع بودیم و در بخش‌های مختلف شیفت می‌دادیم. یادم هست که ما در اوج شلوغی بیمارستان  با شیلنگ های ست سرم، گردنبندی درست کرده بودیم که پنس، پنست، قیچی و وسایل پانسمان به آن آویزان  بود و در بیمارستان می گشتیم و مجروحان را پانسمان می کردیم. تمام کسانی که برای مداوا به آنجا می آمدند عین خانوادۀ خودمان بودند و ما سعی می کردم با صبر و حوصله، التیام بخش درد آنها باشیم. در پایان هر شیفت کاری پدرم با ماشینش دنبالم می‌آمد و مرا به میش‌خاص می برد.

وی در ادامه گفت: خوشبختانه در طی خدمتم در بیمارستان طالقانی که هم بهیار و هم کمک پرستار بودم ادامه تحصیل دادم و توانستم مدرک کارشناسی مددکاری اجتماعی را اخذ کنم. سال‌های جنگ سخت ترین روزها برای مردم مخصوصاً کادر پزشکی بود اما خداوند توان و قدرت مضاعفی به ما و ملت ایران داد تا بتوانند از این امتحان هم روسپید بیرون بیایند.

 بهترین خاطره

او از خاطرات تلخ و شیرینش به یکی از آنها بسنده می کند و می گوید: بهترین خاطرۀ من در آن زمان در مورد یک مجروح شیرازی است که بیست سال بیشتر نداشت و او را از جبهه آورده بودند. تمام احشاء شکمی او گویا بیرون زده بود و اورژانس صحرایی منطقۀ مهران و چنگوله به صورت فوری شکم او را دوخته بودند. در اتاق عمل که نزدیک به پنج- شش ساعت من خودم در آن بودم دو بار دچار ایست قلبی شد و هر بار به کمک من و پرسنل اتاق عمل بر می گشت. بالاخره عملش تمام شد و به علت کمبود نیرو در آن روزها من تا خود صبح بالای سر مجروح بیدار ماندم و هرلحظه علائم حیاتی اش را چک می کردم. صبح خوشبختانه به هوش آمد و به خاطر زحماتی که برایش کشیده بودیم خرسند بودیم. من آنقدر خوشحال شدم که به خاطر سلامتی دوباره اش در بیمارستان شیرینی پخش کردم.

 او از روزهای سخت در ششدار می گوید:  در حین بمباران‌های شهر ایلام ما به مرکز شهید سلیمی در ششدار منتقل می‌شدیم گاهی اوقات حتی سه ماه مداوم هم در آن منطقه و در مرکز سلیمی برای بهبود مجروحان می‌ماندیم. در بعضی روزها به علت کمبود نیرو من هر چند روز یکبار هم نمی‌توانستم به خانه بروم. ما عاشق بودیم و ایثارگر. ما با کمک خداوند متعال، غیور و سربلند در مقابل دشمن ایستادیم. در کارنامۀ دفاع مقدس، ایلام برگ زرینی است که بر تارک کشور خوش درخشید. خدا را شاکرم که با وجود سن کمم توانستم در آن روزها مثمر ثمر باشم.

حضرت زینب(س) اسوۀ صبر و صلابت

وی در بین کلام شیرینش به یاد حضرت زینب (س) می‌افتد و می‌گوید: حضرت زینب(س) اسوه صبر، صلابت و ایثار بود که در نهضت بزرگ کربلا، وظیفۀ حفظ و مراقبت از زنان و کودکان و پرستاری از مجروحان را بر عهده گرفت. این وظیفۀ خطیر به لحاظ شخصیت استوار ایشان به وی سپرده شد تا در آن شرایط حساس پناهگاه و تکیه‌گاه اطفال یتیم و زنان داغدار باشد. او همچون کوهی استوار در برابر مصائب روز عاشورا تاب آورد و با وجود از دست دادن عزیزانش حتی لحظه‌ای از وظیفه‌اش نسبت به «پرستاری و مراقبت» از کاروان اسرا و  امام سجاد(ع) کوتاهی نکرد. بدین ترتیب در دوره‌های بعد و به ویژه در دوران دفاع مقدس پرستاران با الگو گرفتن از حضرت زینب(س) اسوۀ صبر و ایثار در دوران جنگ تحمیلی شدند.

 زنان، تلاش‌گران ستودنی

او همچنین بیان داشت: پرستاران و امدادگران در آن دوره باید نقش روانشناس، جامعه شناس، روانکاو، مشاور و مربی را ایفا می‌کردند. بنابراین کار پرستاران تنها پرستاری و درمان مجروحان نبود؛ بلکه آنها هم سنگ صبور رزمندگان و هم در برهه‌ای از تاریخ جنگ تحمیلی که امکان اهدای خون به مجروحان و آسیب‌دیدگان وجود نداشت، این وظیفه را بر عهده می گرفتند و پیشقدم می‌شدند.  بنابراین پرستاران نقش کلیدی و مهمی در دوران جنگ تحمیلی بر عهده داشتند و شاید اگر پرستاران در دوران جنگ نبودند، مشکلات بسیاری برای رزمندگان پیش می‌آمد. امام خمینی(ره) ارزش مبارزه و تلاش زنان را بالاتر و ارزشمندتر از مردان اعلام کرد و فرمودند: عواطفی که در بانوان است، مخصوص خودشان است و در مردها این عواطف نیست و به موجب این عواطف زنان برای جبهه کارهای بسیار مفید انجام داده‌اند و می‌دهند.

 روزهای پس از انقلاب

پرستار آکِه در مورد نقش زنان پس از پیروزی انقلاب اظهار داشت: نقش‌آفرینی این قشر متعهد در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی بی نظیر بوده است. به طوری که دوران دفاع مقدس شاهد ایثارگری و رشادت‌های بانوان رزمنده‌ای بودیم که نقش بسزایی در پشتیبانی از رزمندگان داشتند و چه بسا که خود در این راه به مجروحیت، اسارت یا شهادت می‌رسیدند. روایت جهادگری پرستاران و امدادگران در آن برهۀ حساس تاریخی وجهۀ دیگری از الگوی زن مسلمان و انقلابی را بازآفرینی می‌کند که در همه عرصه‌ها حضور فعال و مثمر ثمر دارد.

عشق به وطن

او با تواضع خاطر نشان کرد: در مورد کمک مستقيم ما، در خط مقدم و یا پشت جبهه، اجباري در کار نبود. عشق و علاقه به کار پرستاري به اضافه ايماني که نسبت به مسأله جنگ و مجروحين جنگي داشتيم، نيرويي براي کشيده شدن ما بر سر کار بود. بيشتر بچه‌هاي روزکار شب هم مي‌ماندند و بدون احساس خستگي از کار چند ساعتۀ خود، همپاي ديگر پرسنل شب‌کار فعاليت مي‌کردند. وقتي کار آن‌ها با زمان قبل از جنگ مقايسه مي‌شود، مي‌بينيم که خدا نيرويي به آن‌ها داده بود که هيچ وقت احساس خستگي نمی‌کردند.

 عشق به ملت

وی در آخر بیان داشت: کادر پزشکی علاوه بر خدماتی که در طول پیروزی انقلاب و هشت سال جنگ تحمیلی ارایه داد هم اکنون نیز در مقابل ویروس منحوس کرونا بدون هراس جان‌فدای ملت شده‌اند. آنان خود را وقف مردم کرده اند و این یعنی اوج ایثار چرا که در بند جان نیستند. کار آنها از جانبازان و شهدای دفاع مقدس کمتر نبوده و نیست. امیدورام با توکل بر خداوند متعال و همت مردم روزی شاهد پیروزی کادر درمان و مردم بر این جنگ ویروسی بشویم.

مصاحبه از گزارشگر افتخاری سایت نوید شاهد ایلام

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده