فرهنگ ایثار و شهادت با پرداختن به سیره شهدای روحانی، نمود بیشتری پیدا میکند
به گزارش نويد شاهد ايلام؛ روحانیت نقش بی بدیلی در ترویج فرهنگ دینی و اسلامی برای اقشار مختلف جامعه دارد، از آنجایی که روحانیت همیشه در کنار مردم بوده و در سختیها و ناملایمات مردم را تنها نگذاشته اند در دوران جنگ تحمیلی نیز این نقش مهم و بزرگ را در کنار نقش اصلی که هدایت و راهبری جامعه است در هم آمیخته و با حضور در جبهههای جنگ، نه تنها به هدایت رزمندگان در زمینههای دینی و اعتقادی پرداخته بلکه حضوری جدی در میدان نبرد نیز داشته است.
انقلاب اسلامی نشأت گرفته از حوزه علمیه بوده و نقش روحانیت در پیروزی انقلاب اسلامی بر کسی پوشیده نیست بنابراین وظیفه این نهاد مقدس برای حفظ و حراست از انقلاب بسیار سنگینتر از اقشار دیگر است از این رو در جنگ تحمیلی رشادت و مجاهدت روحانیت در کنار رزمندگان اسلام دست دشمن متجاوز بعثی که به حریم کشور و نظام اسلامی وارد شد را قطع کرد. نگاهی به جنگ تحمیلی و خاطرات مجاهدان و رزمندگان اسلام پر است از جانفشانیهای روحانیت در جبهههای جنگ حق علیه باطل و راهبریهای فکری، عقیدتی و نظامی روحانیت در برهههایی که یأس و ناامیدی بر برخی چیره میشد نشان دهنده اوج رشادت و حضور این قشر در جنگ است. یازده شهید روحانی و چندین آزاده و جانباز مختص به استان ایلام، نشان از مجاهدت خستگیناپذیر این قشر دارد.
حجتالاسلام و المسلیمن دکتر غلامرضا غیاثی، زادۀ شهرستان ایلام متولد 1344، دانشآموختۀ علوم حوزوی در حال حاضر مسئول استانی دفاتر نهاد رهبری در دانشگاه های استان ایلام، از رزمندگان روحانی در دوران هشت سال جنگ تحمیلی است که در آن سالها ضمن پرداختن به کسب علوم دینی پا به پای دیگر رزمندگان جنگیده است در این بین نوید شاهد به مناسبت گرامیداشت روز شهدای روحانی پای خاطرات وي در مورد شهدای روحاني نشسته است.
حضور روحانیت در جبهه؛ دلگرمی برای رزمندگان
دکتر غیاثی عنوان کرد: روحانیت از اقشاری است که بیشترین تعداد حضور در جبهههای جنگ را دارد، در کنار طلاب و روحانیان علما، مراجع و شخصیتهای برجسته حوزه نیز در جبهههای جنگ حق علیه باطل حضور داشته و علاوه بر افزودن ُبعد معنوی و روحی جبههها و دلگرمی به رزمندگان اسلام حفظ انقلاب اسلامی و تأیید نظام را به جامعه تسری می دهد که همیشه و در همه وقت و هر فرد و گروهی که در کشور وجود دارد باید برای حفظ کشور و انقلاب اسلامی پاسداری از انقلاب را بر هر مسألهای مقدم بدارد و آنجا که کشور در معرض هجمههای فکری، عقیدتی و نظامی قرار دارد جان برکف در میدان مبارزه با دشمنان پای در عرصه بگذارد و دشمن متجاوز را سرکوب کند.
لزوم پرداختن به سیرۀ شهدای روحانی
غیاثی همچنین تأکید کرد: روحانیت امروز نیز روحیه جهاد و شهادت را فراموش نکرده و هرجا و در هر منطقهای که دشمنان و مستکبران عالم قصد تضعیف و تخریب اسلام را دارند پا به عرصه گذاشته و در عراق و سوریه که دشمن قصد جسارت به حرمهای اهل بیت (ع) را دارد در کنار مردم آن منطقه حاضر شده و همان نقش تبلیغی و رزمی خود را که در جنگ تحمیلی هشت ساله داشت به بهترین شکل ایفا میکند. امروز باید بیشتر به سیرۀ شهدای روحانی پرداخته شود تا فرهنگ ایثار و شهادت نمود بیشتری پیدا کند و قشر جوان ما در این زمینه احساس خلأ نکند.
وظیفۀ روحانیت در جبهه
وی اشاره کرد: وظیفه اصلی روحانیت در جبهه، تبلیغ و پاسخگویی به مسائل شرعی رزمندگان بود. اما اکثر روحانیون مایل بودند تا برای دفاع از کشور اسلحه به دست بگیرند و مانند رزمندگان با جبهه باطل بجنگند و حتی برخی روحانیون فرمانده گردان و تیپ نیز شدند و در جایگاه فرماندهی نقشآفرینی کردند. آمار شهدای روحانی نسبت به جمعیت حضورشان در جبههها از اقشار دیگر بیشتر است.
آغاز دوستی
دکتر غیاثی به سالهای دور بازگشت و تعریف کرد: من در سال 1358 به دبیرستان شریعتی ایلام وارد شدم در آنجا با دوستانی که بعداً اکثراً روحانی شدند در آن دبیرستان ادامه تحصیل دادیم. کسانی چون حسن رحیمی که هم در آن مدرسه هم در حوزۀ علمیۀ آشتیان با من بود و بعداً در جنگ تحمیلی جانباز شد.
وی افزود: کسان دیگری از جمله؛ محمدنبی شمسی(شهید)، علیاشرف نعمتی(شهید)، غضنفری، سراج، عباسی و... که بعداً همه طلبه شدند و عدهای از آنها نیز بعداً شهید شدند در آن دبیرستان در محلۀ نوروزآباد با من بودند. اولین سال پیروزی انقلاب بود و تمام گروهکهای سیاسی از جمله: فدائیان، منافقین، حزب توده و... در حال فعالیت بودند و در دبیرستان شریعتی هم دانشآموزان در حال فعالیت برای این گروهکها بودند. من و این دوستان در مقابل افکار گروهکها میایستادیم و سعی در روشنگری دیگر دانشآموزان داشتیم.
آغاز طلبهگی
غیاثی تصریح کرد: در سال 1360 سازمان تبلیغات ایلام به صورت شبانه آموزش طلبهگی برگزار میکرد من و دوستانم در این کلاسها شرکت میکردیم. حاج محسن تفویضی مدیر سازمان تبلیغات بود. او ما را جمع کرد. ده- دوازده نفر بودیم. سازماندهی ما را انجام داد و یک سال آموزش ما را برعهده گرفت. او دروس اولیۀ طلبگی را با ما کار کرد. این دوره برای ما مقدمهای برای ورود به طلبگی بود.
حاج محسن تفویضی دوازده سال در ایلام، رئیس سازمان تبلیغات و معاون پشتیبانی جبهه و جنگ سازمان تبلیغات مرکز بود او نمونهای از یک روحانی آگاه و مبارز بود.
آغاز جنگ تحمیلی
دکتر غیاثی ادامه داد: اواخر سال 1359 یا اوایل سال 1360 من برای اولین بار با (شهید) علیاشرف نعمتی به سه راهی جندالله رفتیم. قد و قواره و سن ما در حد آن نبود که به عنوان نیروی رزمی پذیرفته شویم. برادر علیاشرف در آنجا مستقر بود و ما به واسطۀ او میخواستیم به جبهه ورود پیدا کنیم. نزدیک به ده روز ما را آنجا نگه داشتند. یک چادر برای اسکان به ما دادند. بعد از ده روز سوار بر ماشین ما را به چنگوله بردند.
بعد از بازگشت از چنگوله همراه آقای سراج، صفرلکی، طاهر علیمحمدی، حسین عباسی، حسن رحیمی برای آموزش به پادگان فرجیانزاده در ششدار رفتیم. این پادگان تازه راهاندازی شده بود. طول دوره یک ماه بود هر چند اغلب افراد دوام نیاورند و پیش از اتمام دوره پادگان را ترک کردند.
خاطرات سه راهی جندالله
وی بیان داشت: یک ماه در سه راهی جندالله به عنوان دژبان خدمت کردم. کار من بازدید ماشینهایی بود که از سه راه تردد میکردند. در پادگان ششدار هم مدتی نگهبان بودم. فرمانده دژبانها در پادگان غلام ملاحی بود. در حین نگهبانی ژسه به من میدادند. اسلحه از قد خودم بلندتر بود. یک روز یک سرباز را از اتوبوس پایین آوردم و گفتم باید بازدید بدنیات کنم. او به من میخندید و میگفت من هیچی به همراه ندارم. من دیدم که ساق پوتینهایش باد کرده است. گفتم: باید پوتینهایت را در بیاوری. گفت: بابا با پوتینهایم چه کار داری؟! خودم به زور پوتینهایش را باز کردم و دیدم که یک نوار فشنگ دور ساق پایش بسته. بیشتر مواقع در ته کیسۀ لباس سربازها مهمات مخصوصاً نارنجک پیدا میکردیم. در دژبانی صالحآباد هم همین مسائل وجود داشت.
شهید علیاشرف نعمتی
غیاثی با ذکر نام و یاد شهید علی اشرف نعمتی اشک در چشمانش حلقه زد و بغضآلود گفت: یکی از طلابی که در جبهۀ ایلام فعالیت زیادی داشت علیاشرف نعمتی بود. با وجود سن کمش بسیار جسور و شجاع بود و همان موقع هم گاهی اوقات تنها میرفت جبهه. بیشتر اوقات به دنبال من هم میآمد.
یک بار آمد ستاد تبلیغات و گفت؛ هماهنگ کردهام، بیا برویم خط. قبلاً با هم به خط رفته بودیم اما آن روز به او گفتم: تصمیم گرفتهام به آشتیان بروم. قبلاً در دورۀ آموزشی طلبهگی که شب در تبلیغات برگزار میشد خودش هم حضور داشت.
وظایف روحانیت در جبهه
حاج غلامرضا در مورد نقش و کارکرد روحانیت در جبهه گفت: اگر به عنوان مبلغ میرفتیم کار تبلیغاتی انجام میدادیم. در خط سنگرهایی مختص به تبلیغات وجود داشت. در آن سنگر نماز جماعت و کلاس قرآن و احکام برگزار میکردیم. مراسم دعای کمیل از مراسمات بسیار رایج و ثابت در جبهه بود. تبلیغات تیپ هر موقع روحانی دم دست داشت این مراسمات را پر شورتر برگزار میکرد. من خودم در دیدگاه و سنگر نگهبانی پست میدادم. پیش از تصرف دوبارۀ مهران در سال 1365 من در گروهان حر دیدبان بودم.
خلوص روحانیت
دکتر غیاثی در مورد شهدای روحانی گفت: اولین باری که میخواستم به خط بروم علیاشرف نعمتی با من بود در سه راهی جندالله ماندیم سن خیلی کمی هم داشتیم (نزدیک پانزده سال). در آنجا یک شب دیدم علیاشرف با تمام ملاحظات و در سکوت کامل بیدار شد، وضو گرفت و شروع کرد به نماز شب خواندن. بعداً همین روحیه را من در شهید نورالدین خدامرادی هم دیدم. او خیلی مواظب رفتار و کردارش بود. محمد نبی شمسی هم همینطور واقعاً آنها اسوه بودند و لیاقت شهادت را هم داشتند. محمدنبی، دوست، همکلاسی و همسایۀ ما بود و رفاقت دیرینهای با هم داشتیم. در عملیات کربلای 4 من در حوزه بودم. یک روز سرکلاس بودم او به مدرسه زنگ زده بود. من رفتم پای تلفن او خیلی ناراحت بود گفت که عملیات داشتیم، شکست خوردیم و تعداد زیادی از بچهها شهید شدند.
با فاصلۀ چند روز بعد کربلای 5 شروع شد و خودش در آن عملیات شهید شد. در آخرین نامهای که برای من فرستاده بود گویا میدانست که به زودی شهید میشود چون که در آن نامه به من گفته بود که به فلان مغازهدار در قم پنج ریال پول تخممرغ بدهکارم از فلان پولم آن را ادا کن و خیلی چیزهای دیگر از من خواسته بود که برایش انجام بدهم.
من به آن مغازه رفتم و جریان را به مغازهدار گفتم و قرضش را ادا کردم. مغازهدار خیلی متأثر شد و گفت: مگر این آقا قرار است شهید بشود که به شما این سفارشات را کرده است. دو سه روز بعد به من خبر دادند شهید شده است. گویا همان روزی که من پیش مغازهدار رفته بودم او شهید شده بود.
خاطرهای از شهید محمدنبی شمسی
این بار بغض غلامرضا بیشتر شکست وقتی که نام محمدنبی را برای چندمین بار بردیم. او تعریف کرد: یک بار درون حجره نمازم را خوانده بودم. هنوز رو به قبله بودم. محمدنبی آمد داخل حجره، در را بست و تکیه زد به آن و خیلی جدی به من اصرار میکرد که دعا کنم شهید شود. من بلند شده بودم که از در بیرون بروم او نمیگذاشت و اصرار میکرد که همان زمان دعا کنم و شهادت او را از خدا بخواهم. او آنقدر پافشاری کرد که من نشستم و برای شهادتش دعا کردم.
آخرین باری که پیش از شهادتش آمد به مدرسه سر زد، زمان خداحافظی از حیاط رفت بیرون، دوباره برگشت و به همۀ ما گفت من شرم دارم که دوباره برای خداحافظی بیایم، دعا کنید این آخرین خداحافظیام باشد و شهید شوم. قرار بود با قطار برود. قطار اختصاصی برای نیروهای اعزامی به جنوب وجود داشت. آن آخرین خداحافظی محمدنبی شمسی بود.
روحاني شهید محمدعلی صالحی(کَندوله)
وی درخصوص شهید صالحی فرمود: از شهید محمدعلی صالحی یک خاطره دارم. او از ما بزرگتر بود و در آشتیان در حین طلبهگی ازدواج کرد. همسرش اهل آشتیان بود بعد از عروسی در خانۀ پدر خانمش ساکن شد. همزمان به جبهه هم تردد داشت. اوایل ازدواجش بود او به مناسبت ازدواجش ما را به شام دعوت کرد. ما به خانۀ او رفتیم در اتاق مهمان یک فرش نو پهن شده بود. مدتی بعد برای بار دوم که به منزلش رفتیم در اتاق مهمان فرش را ندیدیم. من از اهل خانه پرسیدم چرا کف اتاق خالی است و آن فرش نیستش؟! آنها گفتند: آقای صالحی فرش را فروخته و پولش را برای کمک به جبهه فرستاده است. محمدعلی در عملیاتی در جنوب شهید شد.
طالب پیری پور؛ روحانی غواص
غیاثی از شهیدی صحبت کرد که در حین غواصی جانباز شد و گفت: طالب پیریپور از روحانیون هم گروه ما بود. او از نیروهای غواص بود که سال 1364 از قم به جبهه جنوب اعزام شد. آخرین باری که دیدمش زمانی بود که از بیمارستان آشتیان به تهران منتقل میشد. به خاطر عوارض غواصی کلیههایش از کار افتادند و در تهران به ملکوت اعلی پیوست.
پذیرش قطعنامه از دید جامعه روحانیت
غیاثی در خصوص قطعنامۀ 598 تأکید کرد: پذیرش قطعنامه یک راهبرد بود که جدای از تحلیلهای سیاسی و نظامی باعث شکست کشورهای استعمارگر و کشور عراق بود. خدا باعث پیروزی ما بود حتی فرماندهی قطعنامه هم با خدا بود. حمایت خدا در هشت سال جنگ تحمیلی باعث پیروزی ما شد.
با یاری خداوند ابتدا مرز طاغوت را شکستیم. در حال حاضر هم با حمایت خداوند سردار سلیمانی انقلاب اسلامی ما را به مرز خیبر برده است. پیروزی نهایی انقلاب اسلامی شکست اسرائیل و آزادی قدس است.
حرف آخر
نمایندۀ ولی فقیه دانشگاه ایلام در آخر خاطرنشان کرد: نقش روحانیت و رهبری آنها در پیروزی انقلاب اسلامی و حضور روحانیت در هشت سال دفاع مقدس بر کسی پوشیده نیست در حال حاضر نیز روحانیت در همۀ زمینهها فعالیت دارند و پشیبان مردم و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران هستند.