گفتگوی اختصاصی با برادر شهید «فریبا صابری» از شهدای بیست و یکم ماه رمضان؛
نوید شاهد – برادر شهید «فریبا صابری» در مورد نحوه شهادت خواهرش چنین می گوید: «خواهرانم فریبا و مرضیه در یک اتاق مشغول تلاوت قرآن بودند که لحظاتی بعد هواپیماها دیوار صوتی را شکستند و شهر را بمباران کردند، دقایقی بعد چند بمب به خانه ما اصابت کرد. دیوار اتاقی که فریبا در آن بود آوار شد. فضا خیلی تاریک بود چون پودر نارنجی رنگ TNT کل فضا را در برگرفته بود...» ادامه این گفتگو را در نوید شاهد ایلام با هم می خوانیم.

نوید شاهد ایلام؛ صدام هر بار که در جنگ با رزمندگان غیور اسلام شکست می‌خورد، ‏ به مردم عادی، به مظلومین و به زن و بچه مردم حمله‎ ‎‏می‌کرد. مخصوصاً به مناطقی که به جبهه نزدیک‌تر بودند. شهر ایلام بارها و بارها هدف بمباران ارتش بعث عراق قرار گرفت. از سال 1359 تا پایان جنگ چندین بار مردم این استان آوارۀ کوه‌ها و حواشی شهر شدند. 22 تیرماه 1361 هواپیماهای متجاوز صدام نقاط مسکونی و اماکن عمومی شهر ایلام را مورد هدف بمب‌های خود قرار دادند و با انجام جنایتی دیگر عده‌ای از مردم بی‌دفاع را بیرحمانه به‌ خاک و خون کشیدند. اکثر مجروحین را زنان و اطفال خردسال تشکیل می‌دادند. در این تاریخ که مصادف بود با 21 رمضان مبارک، چندین بمب در منازل مسکونی خیابان واسطی شهر ایلام فرود آمد. خانوادۀ صابری از جمله خانواده‌هایی بود که منزل مسکونی‌شان هدف بمباران حزب بعث قرار گرفت تعدادی از افراد این خانواده شهید، مجروح یا جانباز شدند. نوید شاهد به مناسبت شب‌های مبارک قدر به سراغ «دکتر علیرضا صابری»، نویسنده، پژوهشگر، شاعر و عکاس برتر کشور رفته است. او از نزدیک شاهد شهادت خواهرش «فریبا صابری» بوده است. مصاحبه با ایشان را در ذیل می‌خوانیم.

علیرضا صابری به گفتۀ خودش در سال 1347 در ایلام به دنیا آمد در ایام جنگ و آوارگی بزرگ شد. او کارمند منابع طبیعی و دانشجوی دکترای گردشگری است. سال‌های زیادی مسئول انجمن شعر و ادب شهر ایلام و عضو انجمن عکاسان کشور بوده است و در حال حاضر نیز به عنوان عضو فعال خانۀ عکاسان کشور هنرش را بسط می‌دهد. شعر را از سال 1367 آغاز کرده و اولین اثرش با عنوان شاخه خشم در سال 1369 در روزنامه جوان و روزنامۀ اطلاعات به چاپ رسیده است. از ایشان مقاله‌های داخلی و خارجی زیادی از جمله مقالات نقد در موضوعات مختلف به چاپ رسیده. دو کتاب شعر با عنوان «شکستن در آیینه» و «زبان سادۀ دنیا» با موضوع اجتماعی و فرهنگی از او چاپ شده و در حال حاضر مشغول سرودن یک مثنوی است.

وی می‌گوید: تا حال بیش از پانزده نمایشگاه‌ عکس گروهی و اختصاصی در سراسر کشور مخصوصاً در رامسر و تهران برگزار کرده‌ام. در سال 1398 یکی از عکس‌هایم به برنامه تلویزیونی عصر جدید راه یافت. در طی سی سال که مسئولیت انجمن شعر و ادب ایلام را داشتم شاگردان زیادی را آموزش دادم. عکاسی را از سال 1363 شروع کردم. از سال 1371 با صدا و سیما همکاری دارم و از سال 1370 در جشنواره‌ها و کنگره‌های ملی و استانی زیادی شرکت و همکاری داشته‌ام.
او در کمال تواضع گفت: من در انجمن شعر و ادب ایلام با حضور اساتیدی چون ظاهر سارایی، عبدالجبار کاکایی، بهروز یاسمی، آقای یعقوبیان و ... تلمّذ می‌کردم.


مطالعۀ زیاد زمینه موفقیت

دکتر صابری یکی از عکاسان برتر دنیا است او در کنار عکاسی، شعرهای زیبایی سروده است و علت موفقیت خود را مطالعه زیاد می‌داند: از همان دوران ابتدایی اهل مطالعه بودم به طوری که تمام اندوخته‌ها و پول تو جیبی‌هایم را به خرید کتاب اختصاص می‌دادم. من در حیطه شعر آموزش خاصی ندیدم بلکه در انجمن‌های شعر و ادب ایلام و سایر شهرها شعرهایم مورد نقد و بررسی قرار می‌گرفت و همین باعث پیشرفت من شد.

پیشرفت در سرودن شعر

وی افزود: در پی نقد و بررسی شعرهایم در انجمن‌ها، نقاط ضعف اشعارم به نقاط قوت تبدیل شد به طوری که در سال 1369 شعرم با عنوان «ساقه خشم» با موضوع اجتماعی در مجله جوانان تهران چاپ شد. از آن پس هر روز در روزنامه‌های اطلاعات و ... شعرهایم چاپ می‌شدند. به جرأت می‌توانم بگویم که تمام شعرهایم را دوست دارم چون آنها زائیده ذهن و احساس من و همانند فرزندان من هستند.

تمام کودکی‌ام در جنگ گذشت

صابری درخصوص جنگ تحمیلی و بمباران‌های شهر ایلام گفت: کودکی‌ام پر است از خاطرات تلخ بمباران و جنگ و بوی باروت و خون. منزل ما در خیابان واسطی، کوچه مروارید و نزدیک مسجد جامع بود. از آنجایی که این خیابان در مرکز شهر قرار داشت و علاوه بر آن محل تدارکات و پشتیبانی جنگ و اعزام نیرو به جبهه بود همیشه توسط هواپیماهای عراقی بمباران می‌شد. منزل ما به طور مستقیم چندین بار هدف انواع بمب و راکت دشمن قرار گرفت.

آن روز خونین

دکتر صابری در خصوص بمباران 22 تیرماه 1361 تعریف کرد: در آن روز ما در منزل بودیم، اهل خانه روزه بودند. پدر کارمند دامپزشکی ایلام بود و طبق معمول برای مأموریت به حواشی شهر رفته بود. ما در خانه منتظر بودیم تا او بیاید و ما را به باغمان که در روستای بانقلان شهر ایلام بود ببرد و افطار را در آنجا درست کنیم. من و فریبا در حیاط رو به روی همدیگر نشسته بودیم که یک دفعه سر و کله هواپیماهای گشتی عراق در آسمان پیدا شد. او بدون ترس آنها را نشان داد و به من گفت: «بیا هواپیماها را ببین» خواستم به طرفش بروم که گفت: «نه تو نیا» گفتم: خطرناک است خودت را پنهان کن او لبخندی زد و گفت: «شهادت برای من فوزی عظیم است.» هیچوقت این جمله‌اش از خاطرم محو نمی‌شود.
وی اذعان داشت: در پانزدهم تیرماه همان سال ارتش عراق یکی از فجیع‌ترین بمباران‌های شهر ایلام را رقم زد و بعد از آن در تاریخ 22 تیرماه هم راکت‌ها و بمب‌های زیادی را بر سر ساکنان بیگناه این شهر فرود آورد.

خانه بر سرمان آوار شد

علیرضا صابری با یادآوری حادثه تلخ آن روز در خصوص شهادت خواهرش فریبا صابری گفت: ما حیاط خانه را ترک کردیم و به داخل خانه رفتیم. خواهرم مرضیه و شوهرش علی مردانی به همراه خواهرهای کوچکترم هم در آن خانه بودند. فریبا متولد 1344 فرزند سوم خانه و من فرزند چهارم بودم. انس و الفت خاصی بین ما بود. فریبا و مرضیه در اتاق دیگری مشغول تلاوت قرآن بودند که لحظاتی بعد هواپیماها دیوار صوتی را شکستند و ایلام را بمباران کردند، دقایقی بعد چند بمب به خانه ما اصابت کرد. دیوار اتاقی که فریبا در آن بود آوار شد و قسمت‌هایی از آن به صورت دامادمان اصابت کرد و یک چشمش را کامل از دست داد. من نگاه کردم فضا خیلی تاریک بود چون پودر نارنجی رنگ TNT کل فضا را در برگرفته بود سرتاپای خودم هم خونی شده بود.

عروج خواهر

وی در مورد خاطرۀ تلخ بمباران و آواربرداری همسایگان گفت: بعد از بیست دقیقه همسایگان، ما را از زیر آوار بیرون آوردند. چون بیمارستان امام ایلام نیز بمباران شده بود من و خواهرهای کوچکترم را که زخمی بودیم به خانه عمویم محمدحسین شادمان، در خیابان جمهوری بردند. پدر با شنیدن جریان بمباران سریع خودش را به خانه رسانده بود البته خانه‌ای که دیگر ویرانه شده بود. دقایقی بعد به خاطر عدم امنیت شهر، ما را به باغمان در بانقلان بردند. در آنجا فهمیدم که علی چشمش را از دست داده و سایر اعضای خانه از جمله خواهرزاده‌ام دچار مجروحیت شدید شده‌اند. به خودم هم ترکش‌های زیادی از جمله به دست و گوشم اصابت کرده بود و خونریزی داشتم. تعدادی از بمب‌ها در خانه ما به زیر خاک فرو رفته و عمل نکرده بودند. در آن حادثه خواهرم فریبا به شهادت رسید.

تدفین غریبانه

وی تصریح کرد: خواهرم فریبا بدون هیچ اثری از زخم و جراحت با زبان روزه در حالیکه قرآن می‌خواند روحش به آسمان عروج کرده بود. وی ساعت ها زیر آوار مانده بود. به دلیل شرایط بحرانی ایلام خواهرم را غریبانه بدون مراسم تشییع در گلزار شهدای صالح‌آباد به خاک سپردند؛ البته پیش از دفن او را غسل و کفن کرده بودند. مراسم فاتحه‌خوانی خواهرم که تشنه لب همچون یاران امام حسین(ع) به دست یزیدیان در 21 رمضان شهید شده بود در باغ بانقلان برگزار شد. ما به همراه تعدادی از اقوام در باغ چادر زدیم و ایام آوارگی را با سختی در آنجا سپری کردیم. مادرم در غم از دست دادن دختر نوجوانش صبورانه می‌سوخت. هیچکدام از ما نمی‌توانستیم نبود فریبا در خانه را باور کنیم. ما خواهری دلسوز، عفیف، مؤمن و مهربان را از دست داده بودیم. دو سال بعد کار بازسازی خانه را شروع کردیم. پدر و مادرم در حال حاضر در قید حیاط نیستند.

او اسطوره بود

صابری درخصوص خصوصیات اخلاقی شهیده فریبا صابری گفت: هر چه از خوبی‌های خواهرم بگویم کم است. دست روزگار او را گلچین کرد. باهوش و زرنگ بود. در فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی شرکت می‌کرد. صبورانه تمام مشکلات درسی ما را حل می‌کرد. همیشه قرآن می‌خواند او دانش آموز دوره دبیرستان بود. به مسائل دینی و احکام متعالی اسلام بسیار پایبند بود. در به جای آوردن آداب نماز و روزه تلاش زیادی می‌کرد در اوج‌گیری مبارزات انقلابی علیه رژیم سمتشاهی در راهپیمایی‌ها و سخنرانی‌های سیاسی شرکت می‌کرد و دوستان خود را به شرکت در سخنرانی‌های دینی و دیگر مسائل سیاسی- اجتماعی تشویق می‌کرد، از اعضای فعال کتابخانه بود همیشه دیگران را به داشتن اخلاق نیکو دعوت می‌کرد.

شهادت برایش فوزی عظیم بود

وی ادامه داد: خواهرم حسرت می‌خورد از این که مردان به جبهه می‌روند و شهید می‌شوند اما زنان از نعمت شهادت محرومند. شهادت برای او فوزی عظیم بود و از رسالت سالار شهیدان به خوبی یاد می‌کرد و می‌گفت وظیفه ماست که با تمام وجود راه سرخ شهدا را ادامه بدهیم. او آرزوی شهادت داشت و با لبانی تشنه چون یاران امام حسین (ع) ندای محبوب را لبیک گفت و جام شهادت را نوشید.

پایان سخن

دکتر صابری در خصوص جایگاه و منزلت شهدا در محضر خداوند گفت: در مورد جایگاه خاص شهدا همین بس که خداوند فرموده است: وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ‌اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ. ‏‏ ‏تأثیر معنوی شهدا مخصوصاً در بین خانواده‌های آنها بر کسی پوشیده نیست چرا که آنها در بارگاه خداوند شفیع و یاری‌گر ما هستند. آنها زنده‌اند و در نزد پروردگارشان روزی می‌گیرند. در دین اسلام و در قرآن کریم، شهیدان دارای درجات رفیع و مقام شامخی هستند از جمله اینکه اولین کسانی هستند که به بهشت وارد می‌شوند، همنشین پیامبر و اولیا هستند، دریافت کنندگان رحمت و پاداش عظیم الهی هستند، از رستگاران هستند و مهمتر از آن اینکه در نزد خداوند زنده‌اند و برای آنان که به جمعشان نپیوسته‌اند دعا می‌کنند، از روزی خود شادند و .... . خواهرم دانش‌آموز بود که شهید شد. بکوشیم دانش‎آموزان، نوجوانان و جوانان را با فرهنگ ایثار و شهادت و سیرۀ شهدا آشنا کنیم تا آنان نیز رستگار شوند.
‏‏

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده