کمین/ خاطره اي از فشار عراقي ها در ماه محرم به اسرا
نوید شاهد ایلام؛ حاج «منوچهر آبسالان» آزاده سرافراز دهلرانی متولد دی ماه 1338 مدت 10 سال دوران اسارت را گذرانده است. وی بازنشسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است و کارشناسی ارشد زبان انگلیسی دارد. او اکنون پس از بازنشستگی مؤسسه خصوصی آموزش زبان انگلیسی را اداره می کند و در آنجا به تدریس مشغول است و کار نویسندگی هم انجام می دهد.
کمین/ خاطره اي از فشار عراقي ها در ماه محرم
مـاه محـرم بـود، در آن ايـام، عراقیهـا مـا را در فشـار قـرار داده بودنــد. اردوگاه موصــل در انبــوه اســيران ايرانــي مثــل ديــگ زودپــز داغ شــده بــود! آنهــا از تــرس اينكــه مبــادا، عــزاداري يــا مجلــس سـوگواري برگـزار كنيـم، بـه شـدت مراقـب اوضـاع بودنـد. تصميـم گرفتـه بودنـد كـه اسـرا را درون آسايشـگاه نگـه دارنـد، بـدون اينكـه مــا را بــراي يــك هواخــوري چنــد دقيقــه اي بيــرون ببرنــد. همــه ي بچه هـا روي هـم تلنبـار شـده بودنـد و از شـدت گرسـنگي و تشـنگي نـاي حـرف زدن نداشـتيم.
روز چهــارم ايــن تنبيــه بــود. تصميــم گرفتيــم هــر طــوري شــده مقــداري آب فراهــم كنيــم تــا بچه هــا از تشــنگی تلــف نشــوند. از ايـن رو مـن و چنـد نفـر ديگـر بـا اسـتفاده از بريـده ي اسـفنج قطـور تشـك ها، آنهـا را بـه نخـي كـه از لبـه ي پتوهـا جـدا كـرده بوديـم،
وصــل كرديــم. از زاويــه ي كوچــك يكــي از پنجره هــا تكه هــای اســفنج را بــه بيــرون هدايــت كرديــم كــه شــايد ايــن قطعه هــاي اســفنج بــه ســطح زميــن برســند و بــه وســيله آبراهه هــاي كوچكــي كــه از كنــار ديــوار بلنــد آسايشــگاه بــراي نــزولات آســماني ســاخته بودنـد، خيـس شـوند! مثـل صيادانـي كـه قـلاب بيندازنـد، بعـد از چنـد دقيقــه كــه احســاس مي كرديــم اســفنج ها خيــس شــده اند، آنهــا را بــالا می كشــيديم و بــا چلاندنشــان، آب را در ليوان هــا مي ريختيــم.
آن هـم چـه آبـي! آبـي لبريـز از خـار و خاشـاك، گل آلـود و بـد مـزه!
امـا اسـرا چـون مجبـور بودنـد چشم هايشـان را ببندنـد و بـدون نفـس بخورنـد؛ آن هـم بـه قـدر چنـد قاشـق غذاخـوري! بـا ايـن همـه، اسـرا طــوري عمــل مي كردنــد كــه آب بــه همــه برســد.
منوچهر آبسالان- اردوگاه موصل 239