نويد شاهد - عادل صفری از آزادگان سرافراز ايلامي است كه مدت 10 سال دوران سخت اسارت را گذرانده است در بيان خاطره اي از ماه محرم مي گويد: هـر قـدر بـه ایـام تاسـوعا و عاشـورا نزدیکتـر مي شــدیم، عشــق مــا بــه عــزاداري امــام حســین (ع) بیشــتر مي شــد. آن روزهــا، عراقي هــا خیلــی حســاستر مي شدند...

نويآد شاهد ايلام؛ عادل صفری فرزند علی محمد متولد سال 1339 سال 59 به اسارت رژیم بعث در آمد و بعد از تحمل 10 سال دوران سخت اسارت با سرافرازی در سال 69 به آغوش خانواده و وطن بازگشت و بعد از مدتی در اداره راه و شهرسازی مشغول به خدمت شد و بعد از چند سال خدمت صادقانه بازنشسته شد.

محـرم سـال 1366بـود. تمـام آسایشـگاه ها خـود را بـراي انجـام عـزاداری آن شـب ها آمـاده کـرده بودنـد. هـر قـدر بـه ایـام تاسـوعا و عاشـورا نزدیکتـر مي شــدیم، عشــق مــا بــه عــزاداري امــام حســین (ع) بیشــتر مي شــد.آن روزهــا، عراقي هــا خیلــی حســاستر شــده بودنــد.

شــبها مرتــب از آسایشــگاه ها سرکشــي مي کردنــد و بــه افــراد جاســوس هــم گوشــزد کــرده بودنـد کـه در صـورت مشـاهده ي هـر گونـه عـزاداری از طـرف اسـرا، بي درنـگ آنهـا را در جریـان بگذارنـد. تـا دسـتی بـه سـینه ای می خـورد، بـاران چـوب و چمــاق عراقي هــا از هــر طــرف بــر ســر اســرا باریــدن می گرفــت.
یـک شـب در جمـع اسـرا، مشـغول مداحـي و نوحه خوانـي بـودم کـه ناگهـان بعثيهـا ریختنـد تـوی آسایشـگاه و همـه را بـه بـاد کتـک گرفتنـد.

آنهـا ایـن بـار بـه دنبـال شناسـایي فـرد نوحه خـوان بودنـد کـه مـن بـودم! افسـر عراقـي بـا عصبانیـت پرسـید: «چـه کسـي نوحـه خوانـد؟» خواسـتم بگویـم مـن بـودم کـه یـک دفعـه یکـي از اسـرا در جـواب افسـر عراقـي گفـت: همه مـان نوحـه خواندیــم! آنــگاه یکــی از عراقي هــا بــا کابــل ســیاهی کــه در دســتش بــود،چنـان بـا شـدت بـه سـرش ضربـه زد کـه سـرش بـه شـدت زخمـي شـد. افسـر عراقــي بــاز قانــع نشــد و مرتــب بــه آن اســیر مظلــوم مي گفــت: «زود بــاش!

بگـو کـي بـود کـه نوحـه مي خوانـد؟» امـا آن اسـیر، بـاز بـا شـجاعت گفـت:«همـه خواندنـد»! افسـر عراقـي جري تـر شـد. داخـل آسایشـگاه همهمـه شـده بــود و هــر چــه بــا صــداي بلنــد ميگ فتــم: مــن بــودم، مــن بــودم، اســرا بــا همهمهشــان مانــع از آن می شــدند کــه افســر عراقــی صدایــم را بشــنود، تــا اینکـه سـرباز نگهبـان عراقـي کـه از پشـت پنجـره مـرا دیـده بـود، بـا اشـاره
بـه افسـر عراقـي گفـت: «همیـن اسـت، همیـن اسـت کـه نوحـه مي خوانـد»!

افسـر عراقـي دیگـر مهلتـم نـداد و بـا شلـاقش ضربـه اي محکـم بـه فکـم زد و یـک بـاره ریختنـد روی سـرم. خلاصـه یـک شـکنجه ی مفصـل نصیبـم شـد! ولي ما همچنان عشق امام حسين(ع) در وجودمان فوران تر مي شد.
عادل صفري- اردوگاه الرمادیه

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده