مدینه فاضله اسارت
به گزارش نوید شاهد ایلام؛ محیط اسارت را می شود مصداق مدینه فاضله ای علوی دانست. بشر تصور میکند که نمی شود عدالت واقعی در زمین اجرا شود. ولی بچه بسیجی ها عکس این نظریه را در اسارت به اثبات رساندند. همه چیز به عدالت بین افراد تقسیم میشد. ناگفته نماند این بحث به محیط داخلی و فضای داخلی آسایشگاها مربوط می شود نه رفتار بعثی ها.
تقسیم کنندگان غذا نهایت تلاششان را میکردند که صمون ،غذا، میوه، تاید و صابون و هر چیزی که داده میشد را به عدالت تقسیم کنند. چون صمونها کوچک، بزرگ داشت. همه آنها را کنار هم میچیدند و بزرگ کوچک می کردند و به هر کسی سهمش به عدالت داده میشد.
برنج هم اینگونه بود. آشپزها وقت کافی نداشتند که دقیقاً توی همه ظرفها (قصعه) یه اندازه برنج بریزند و بعثی ها رو سرشان بودند و عجله میکردند. وقتی که مسئولین غذا وارد آسایشگاه میشدند، مسئول تقسیم غذا قصعهها(ظروف غذا) که ده تا بودند رو کنار هم میچید و همه را یه اندازه میکرد و اگه ظرفی کمتر داخلش بود از ظرفی که بیشتر داشت برمیداشت و در آن یکی میریخت و با دست کاملا تخت و تراز میکرد که به یه گروه کمتر نرسد و به گروه دیگر بیشتر.
البته در کنار اجرای عدالت در تقسیم، ایثار هم بود و خیلی وقت ها افراد از سهم اندکشان به مجروح ها و بیمارها میدادند.
در تقسیم میوه که خیلی کم و معمولاً یکی، دو ماهی یه بار بیشتر نبود، باز مقسمین میوهها را کنار هم میچیدند و با وسواس کامل و تا جایی که میتونستند، سعی میکردند حقی از کسی ضایع نشود. انگور و خرما رو دانهدانه میکردند و به دانههای بزرگ و کوچیک تقسیم میکردند و دانه شمار در بین افراد تقسیم میکردند. سهمیه انگور و خرما آنقدر کم بود که امکان خوشهای تقسیم کردن وجود نداشت و به هر اسیر بین ده تا پانزده دانه انگور و سه چهار تا خرما بیشتر نمیرسید.
در تقسیم مواد شوینده مثل تاید و صابون هم به همین صورت عمل میشد. در اسارت بجز تعداد کمی از جاسوسها که ریزهخوار بعثی ها و ویژهخوار داخل آسایشگاهها بودند، چیزی به نام رانت و زرنگبازی نبود.
ژنِ همه یه جور بود و ژن بد و خوب نداشتیم. سوءاستفاده هم اصلاً در ذات بچهها نبود. حتی در خوابیدن و جای خواب هم افراد ملاحظه همدیگر رامیکردند. بچهها محیط اسارت را برای همدیگر به محیطی دوست داشتنی، همراه با صمیمیت، عدالت و در عین حال از خودگذشتگی و ایثار تبدیل کرده بودند. به جرأت میتونم ادعا کنم،
چنین محیط پاک و بافضیلتی را فقط در لابلای اوراق کتب اخلاقی و حکومت پنج ساله امیرالمؤمنین علیهالسلام میشود پیدا کرد و تجلی واقعی آن در قطعهای از بهشت دنیایی یعنی اردوگاه تکریت یازده بود. بچهها از جهنمی که جلادان بعثی برایمان ساختند، با عملی ساختن آموزه های ناب دینی، آ ن را مبدل کردند به قطعهای با صفا از بهشتی که هر انسان در زندگیش آرزوی آن را دارد.
این قصه ادامه دارد...